مردي كه به شيكاگو رفت
اسدالله امرايي
«تا چشمم به زمينهاي مسطح و سياه اطراف شيكاگو افتاد مايوس و سرخورده شدم، تمام خيالاتم نقش بر آب شد. شيكاگو را شهري ديدم غيرواقعي كه خانههاي افسانهاياش از ورقههاي سياه پوشيده در دود خاكستري رنگ ساخته شده، خانههايي كه پيهايشان آرامآرام در مرغزار نمناك نشست ميكرد. بخارهايي كه به تناوب در زمينه افق پهناور فوران ميكردند، در آفتاب زمستاني درخششي مات داشتند. غوغاي كركننده شهر به درونم خزيد، خزيد تا سالهاي سال همانجا بماند. سال ١٩٧٢ بود. در اين شهر چه بر سرم خواهد آمد؟ آيا جان به در ميبرم؟» خانم فرزانه طاهري «عطش امريكايي» ريچارد رايت را در انتشارات نيلوفر منتشر كرده است. اين رمان جداي از ارزشهاي ادبياش، جايگاهي مهم در تاريخ مبارزات سياهپوستان امريكايي دارد. تحولات دهه سي و بحران اقتصادي باعث شد كه جنبش چپ در ميان سياهان نفوذ بيشتري بيابد و اين اقليت پرشمار استثمار شده را به جنبش جذب كند. ريچارد رايت براي خوانندگان ايراني نامي آشناست و آنهايي كه دستي در خواندن و قلم دارند پسرك بومي او را به ياد دارند. كه به مشكلات نژادي در جامعه امريكا پرداخته بود. كتابهاي رايت بر جنبش حقوق مدني اين كشور تاثير فراواني گذاشت. «مردي كه به شيكاگو رفت» با ترجمه مريم حاجوني در نشر افق منتشر شده است. «تيلي، آشپز فنلاندي، زني قدبلند، با صورت گلگون و استخواني بود و موهايش را مدل موهاي سفيدبرفي ميآراست و پشت گردنش جمع ميكرد. آشپزي حرفهاي و فوقالعاده با كفايت بود. يك روز صبح كه از كنار اجاق داغ رد ميشدم احساس كردم صداي سرفه و تف كردن تيلي را ميشنوم، ولي چيزي نديدم؛ صورتش پشت بخار ديگي بزرگ محو شده بود. حسي دروني به من ميگفت تيلي سرفه كرده و توي ديگ تف انداخته، ولي قلبم به من ميگفت هيچ بني بشري نميتواند تا اين حد چندشآور باشد... » گرماي فروزان/ موج مياندازد بر پرچم رنگورورفتهاي/ كه فراز دادگاه آويخته است. هايكو آن جهان ديگر مجموعه هايكوهايي است كه ريچارد رايت نويسنده سياهپوست امريكايي نوشته. دكتر احمد محيط مترجم اين مجموعه است و انتشارات نگاه ناشر آن. دكتر محيط كه روانپزشك است مقدمهاي مبسوط هم بر آن نوشته. رايت در جهان غرب از معدود كساني است كه به درك درستي از هايكو و فرهنگ ذن رسيده بود. او در اين هايكوها به شكلي لطيف به مسائلي انساني و نيز تفاوتهاي جوامع شهري پرداخته است. 815 هايكو در اين مجموعه گرد آمده است.