اسلامگرايي و خاورميانه
ميان ترس از واقعيت و آرمانگرايي
اسراييل و همسايگانش اختلافات غيرقابل منفكي از لحاظ جغرافيا و تاريخ دارند كه دسترسي به آب، منابع، ترتيبات مشخص امنيتي و پناهندگان نمونهيي از آن است. در مناطق ديگر اين گونه چالشها در كل با ديپلماسي حل شده است. بر اين اساس، احتمال همزيستي ميان دو مفهوم از نظم جهاني از طريق دو دولت اسراييل و فلسطين آن هم در فضاي باريكي كه ميان رودخانه اردن و درياي مديترانه واقع است، كاهش مييابد. از آنجا كه هر دو طرف سرمايهگذاري در هر مايل مربع را با حساسيت ويژهيي انجام ميدهند ممكن است موفقيت به نوبه خود نيازمند آزمايشهايي از اين قبيل باشد كه چه نوع ترتيبات موقتي را ميتوان ابداع كرد كه حداقل، احتمال همزيستي عملي را كه در آن بخشي از ساحل غربي در انتظار توافق نهايي حاكميتي به سر ميبرند، تقويت كند.
در مذاكراتي كه ترغيب ميشود، تحولات سياسي و فلسفي خاورميانه در دنياي غرب يك بررسيهاي متناقضي را به وجود آورده است. ايالات متحده با گروههايي كه در طيف كامل گزينههاي خاورميانه هستند روابط نزديكي داشته است: ائتلاف با اسراييل، نشست با مصر، همكاري با عربستان سعودي. در زماني كه گروههاي اصلي روند متجانسي را در موضوعي كه بر آنها اثر ميگذاشت در پيش ميگرفتند نظم منطقهيي به جلو پيش ميرفت. ثابت شده است كه درجه همبستگي در خاورميانه خيلي فرار است. گروههاي اصلي با توجه به موضوعات اصلي مانند تحولات داخلي؛ آينده فلسطينيهاي عرب و[. ]، با هم اختلاف نظر دارند. برخي گروهها كه بر اهداف توافق دارند در موقعيتي نيستند كه درباره آن قسم بخورند. براي مثال، عربستان سعودي و اسراييل [. ] بر يكسري از اهداف كلي [. ] همنظر هستند. اما درك آنها از مشروعيت – و حساسيت عربستان سعوي به اجماع عرب – ترويج چنين ديدگاهي يا حتي تفصيل صريح آن را بازميدارد. به همين خاطر است كه اكثر منطقه ميان ترس از جهاد و ترس از سروكار داشتن با برخي عوامل از هم گسيخته شده است.
در اين فصل پيامدهاي نبرد ديني و سياسي به تنهايي نشان ميدهند كه انگار موضوعات مجزايي از هم هستند. اما در حقيقت، آنها يك خواسته برجسته را براي تعريف تازه از مشروعيت سياسي و بينالمللي بازنمايي ميكنند.