مردي كه ميخواهد تكثير شود
فريد قاسمي
20 سال پيش بود كه متوجه شدم صديقي با روزنامهنگاران دوره خود متفاوت است و همانجا از يونس شكرخواه خواستم مصاحبهاي داشته باشد براي امروز تاريخ روزنامهنگاري. صديقي از جهان شعر و داستان وارد روزنامهنگاري شد، اما شعر و داستان را به خدمت روزنامهنگاري درآورد. اما سوالي كه به عنوان يك پژوهشگر تاريخ مطبوعات دارم اين است كه ما براي روزنامهنگاري خودمان چه كاري انجام داديم و در دوره روزنامهنگاري تطبيقي چه كاري براي آن كردهايم. امروز جهان الگوهاي روزنامهنگاري را در اين عرصه معرفي ميكند. حتي روزنامهنگاري آسيا هم الگوهايي را به دنيا معرفي كرده اما سهم ما از اين الگوها چيست و چقدر است؟ در همين پرسشها و واكاويهاست كه ارزش فريدون صديقي و فريدون صديقيها مشخص ميشود. اگر به اين نكات خوب دقت كنيم ديگر آقاي صديقي در حد تيتر اين محله را عوض كن و ليد آن محله را تغيير بده باقي نميماند. بايد به صراحت بگويم كه در هيچ دورهاي از تاريخ مطبوعات ايران، اين حجم از تعداد روزنامهنگاران پيشكسوت كارآمد نداشتيم و حيف است كه آنها نتوانند و امكانات آن را نداشته باشند كه در اين سن تجاربشان را مكتوب كنند تا از دل آن الگويي براي روزنامهنگاري در بيايد. حالا وقت آن است كه صديقي مدارا و مديريت را درس بدهد، او بايد روزنامهنگاري در دوران دشوار و پيش دارندگي را تدريس كند و او بايد پيشبرندگي را در اوج بازدارندگي به ما بياموزد. صديقي در قيد و بند تجليل نيست، او ميخواهد تكثير شود و تجاربش را انتقال دهد.