علوم انساني چيست و به چه كار ميآيد؟
دكتر عباس حاتمي/ اصطلاحا رياضيات با شهود محض سروكار دارد و علوم تجربي با شهود تجربي و آزمايشگاهي. شهود محض از پيش در ذهن انسان نهاده شده است و هر كس ميتواند آن را بدون مراجعه به جهان خارج از ذهن تصور كند. هركسي در ذهن خود تصوري از دايره، مستطيل، عدد پنج و عمل جمع و تفريق دارد و بنابراين موضوعات علوم رياضي در ذهن هركس به خودي خود موجودند.
اما موضوعات علوم تجربي، موضوعاتي خارج از ذهن انسان هستند و براي شناخت آنها لزوما بايد از آنها تجربه حسي و آزمايشگاهي داشت.
بنابراين علوم تجربي و علوم رياضي از دو حيث با يكديگر متمايز ميشوند:
الف- از حيث موضوع (به تبع موضوع)
ب- از حيث روش
علوم رياضي به تبع اينكه روشي عقلي دارند، معمولا يقينآورتر هستند.
اما در اين ميان تكليف علوم انساني چيست؟
همواره سه سوال مهم در مورد علوم انساني مطرح است:
1- موضوع علوم انساني چيست؟
2- روش علوم انساني چيست؟
3- اهميت علوم انساني چيست؟
علوم انساني در اواخر قرن نوزدهم در جوامع غربي دچار بحران شديدي شد، چون در آن زمان، علوم تجربي بهشدت در حال پيشرفت بودند و داراي منافع بسيار زيادي تلقي ميشدند. تا آن زمان هنوز جنگهاي جهاني اول و دوم اتفاق نيفتاده بود و بنابراين اثرات مخرب علم و تكنولوژي جديد بر زندگي انسان، (نمونه آن بمباران هستهاي دو شهر ژاپن) هنوز آشكار نشده بود و صرفا مزاياي علم تجربي مدرن مثل پزشكي مورد توجه واقع ميشد. در اين ميان علوم انساني علومي بدون فايده و بدون دقت تلقي ميشد چرا كه هيچ تعريف مشخصي نيز از اين علوم وجود نداشت و معمولا اين علوم را با مصاديق آن (فلسفه و تاريخ) ميشناختند، نه موضوع اين علوم مشخص بود، نه روش و نه اهميت آن.
امروزه علوم انساني به دستهاي از علوم اطلاق ميشود كه به موضوعاتي چون جامعه، فرهنگ، زبان، رفتار انسان، روان، فهم و انديشه افراد ميپردازد. جامعهشناسي، روانشناسي، زبانشناسي، مديريت، اقتصاد، هنر، علوم سياسي و تاريخ چند نمونه از رشتههاي علوم انسانياند. علوم انساني در حال حاضر داراي دو پارادايم اصلي است. يكي پارادايم «علوم انساني مدرن» و دوم «علوم انساني جديد يا پستمدرن» هم خوانده ميشود.
در «علوم انساني جديد» با روشهاي عموما تحليلي، انتقادي و تفكري- تعمقي امور انساني را مطالعه ميكنند و روش بررسي موضوعات و پژوهش پيرامون آنها بيشتر با روش مشاهده غيرمستقيم است.
در عين حال بسياري از شاخههاي علوم انساني چون مديريت، اقتصاد، حسابداري، جغرافيا و روانشناسي براي تجزيه و تحليل از برخي علوم غيرانساني همچون رياضيات كاربردي (در مديريت)، آمار كاربردي و تحليل رگرسيون (اقتصاد و روانشناسي)، GIS و سيستمهاي راداري و سنجش از دور (در جغرافيا)، تعيين نيمه عمر مواد (باستانشناسي) و ساير روشهاي تجربي استفاده ميكنند. علوم انساني همچون رياضيات به محاسبه و اندازهگيري نميپردازد، اما اهميت و كار علوم انساني «فهم»، درك و «توصيف» است. بنابراين علوم انساني از دو جهت با علوم تجربي تفاوت دارد: از جهت موضوع (موضوع علوم تجربي اشياي طبيعي است و موضوع علوم انساني چيزهايي است كه انسان آنها را ساخته است مثل جامعه، رفتارها، تاريخ) و ديگري از جهت روش (روش علوم تجربي، تجربي و آزمايشگاهي است و روش علوم انساني فهم و توليد فكر و توصيف خود موضوع است) .
به عنوان مثال فهم و توصيف علوم تجربي يا كامپيوتر و به طور كلي محصولات تكنولوژي در چارچوب رشتههايي مثل فلسفه تكنولوژي و در زير مجموعه علوم انساني مطرح ميشود. مثلا علوم انساني كاربرد چاقو و ديناميت را مشخص ميكند.
ما در كنار اهميت دادن به علم تجربي و تكنولوژي، نبايد از فهم اين پديدهها غافل باشيم و از علوم انساني جديد عقب بمانيم.
نفوذ استبداد، استعمار، افراط و تفريط، خشونت و... به دليل ضعف در علوم انساني است. با اين تفاسير، علوم انساني منشا تحول، نوسازي و توسعه بوده و به زندگي هدف و معنا ميدهد و در فرآيند توسعه مقدم بر علوم رياضي و تجربي است.
به دليل سرمايهگذاري اندك در علوم انساني تقريبا همه منابع درسي دورههاي عالي علوم انساني در دانشگاهها از منابع خارجي است.
بايد واحدهاي درسي علوم انساني مثل اقتصاد، حقوق، روانشناسي عمومي، مديريت، جامعهشناسي و... به عنوان دروس عمومي در دانشگاهها و حوزههاي علميه تدريس شود، بايد توجه داشت كه مباني، اصول و تئوريهاي علوم انساني همچون علوم رياضي و تجربي در همه دنيا يكي است و بومي كردن علوم انساني بيمعناست.
بايد مراكز تحقيقاتي و پژوهشي به دور از سياستزدگي براي توليد علم درحوزه علوم انساني فعال شوند و از تجربيات ساير كشورها نيز بهره گيرند؛ در امريكا 25000 مركز تحقيقاتي و در ژاپن 5000 مركز مستقل از حكومت آزادانه به كار پژوهشي علوم انساني ميپردازند.
دستگاههاي دولتي نيز براي استخدام و ايجاد اشتغال براي فارغالتحصيلان علوم انساني اقدام كنند.
يك ذهنيت غلط در برخي افراد هست كه فكر ميكنند دانشآموزان و دانشجويان رشته علوم انساني از اقشار ضعيف و تنبل جامعه هستند.
حذف يا محدودكردن علوم انساني مدرن و جديد از آموزش و پرورش عقبماندگي كشور را تشديد خواهد كرد.
منبع: سايت سخن معلم