ابهام در بازگشت چهرههاي مديريتي با سابقه پرسشبرانگيز
شيدا آرياييپور
بازگشت چهرههايي به عرصه مديريت كه كارنامه پيشين آنها با پرسشها و نقدهاي جدي همراه بوده بهطور طبيعي توجه افكار عمومي را به نحوه تصميمگيريها جلب ميكند. چنين روندي بيش از آنكه صرفا به افراد مربوط باشد نشانهاي از چالشهاي عميقتر در سازوكارهاي انتخاب و انتصاب مديريتي است؛ چالشهايي كه نيازمند بررسي دقيق و اصلاح جدي هستند. وقتي معيارهاي شايستگي، تخصص و ارزيابي عملكرد به صورت شفاف و موثر اجرا نشوند، اين نگراني شكل ميگيرد كه شاخصهاي رسمي انتخاب مديران بيشتر جنبه صوري داشته و در عمل تحت تاثير ملاحظات غيركارشناسي قرار ميگيرند. در شرايطي كه اداره بخشهاي مختلف كشور به تصميمهاي دقيق، تجربه موفق و پاسخگويي روشن نياز دارد كمتوجهي به ارزيابي نتايج گذشته ميتواند پيامدهاي منفي بلندمدت به همراه داشته باشد. از سوي ديگر، اين وضعيت اهميت نقش نظامهاي نظارتي و ارزيابي مستمر را برجسته ميكند. اگر فرآيندهاي پيشارزيابي بررسي سوابق و پايش عملكرد به درستي و به موقع انجام شوند بسياري از ابهامها و حاشيهها از ابتدا شكل نخواهند گرفت. شفافيت در اين حوزه نهتنها به بهبود تصميمگيري كمك ميكند، بلكه نقش مهمي در تقويت اعتماد عمومي دارد. آنچه بيش از همه ضرورت دارد، بازنگري جدي در ساختارهاي موجود، تعريف شاخصهاي دقيق و قابل سنجش و استقرار نظام ارزيابي مبتني بر شواهد است. بدون چنين اصلاحاتي، احتمال تكرار چرخههاي كماثر در مديريت همچنان باقي ميماند و فرصتهاي بهبود از دست ميرود .در نهايت، پرداختن به اين موضوع نبايد به عنوان انتقاد از اشخاص تلقي شود، بلكه بايد آن را فرصتي براي اصلاح فرآيندها و ارتقاي كيفيت حكمراني دانست؛ اصلاحي كه تنها از مسير شفافيت پاسخگويي و پايبندي عملي به شايستهسالاري عبور ميكند.پژوهشگر حقوقي