زنان مدير در عرصه اجتماعي؛ موتور محرك توسعه پايدار
اين تواناييها زمينهاي براي مديريت اجتماعي هوشمند، انساني و موثر ايجاد ميكند. حضور زنان در مديريت شهري، گامي به سوي شهرهاي سالمتر و اجتماعيتر است.
تجربه مديريت شهري در ايران نشان داده است كه حضور زنان در شوراهاي شهر، سازمانهاي خدمات اجتماعي، شهرداريها و نهادهاي محلهمحور، معمولا با اجراي برنامههايي همراه بوده كه به بهبود كيفيت زندگي شهروندان منجر شده است. زنان مدير در حوزه شهري عمدتا به موضوعاتي توجه ويژه دارند كه مستقيما با سلامت اجتماعي پيوند دارد.
ارتقاي امنيت رواني و اجتماعي محلهها، ايجاد فضاهاي دوستدار خانواده و كودك، برنامههاي توانمندسازي زنان سرپرست خانوار، سياستگذاري براي سالمندان و آسيبپذيران و افزايش مشاركت محلي و سرمايه اجتماعي و... اين اقدامات بسترهاي لازم براي توسعه پايدار شهري را فراهم ميكند؛ توسعهاي كه نهفقط بر ساختمان و خيابان، بلكه بر زيست اجتماعي و روابط انساني استوار است.
زنان، ابتكار و مسووليتپذيري در مواجهه با چالشهاي اجتماعي را دارند. زناني كه در عرصه اجتماعي مديريت ميكنند، معمولا در برابر مشكلات بزرگي همچون فقر، اعتياد، خشونت خانگي، كودكان كار يا حاشيهنشيني، رويكردي مسالهمحور و انسانمحور دارند. آنان كمتر به واكنشهاي شعاري و بيشتر به اقدامهاي عملي متكياند.
مديران زن در بسياري از طرحهاي اجتماعي كشور نشان دادهاند كه قادرند ميان نهادهاي مختلف هماهنگي ايجاد كنند؛ از ظرفيت جامعه محلي استفاده كنند؛ صداهاي خاموش را به سطح تصميمگيري بياورند و بحرانها را با آرامش، دقت و مداومت مديريت كنند. اين خصيصهها آنها را به كنشگراني كليدي در مسير توسعه اجتماعي تبديل ميكند.
با وجود موفقيتها، زنان همچنان با موانعي مواجهاند كه مانع نقشآفريني كامل آنهاست.
سهم اندك زنان در پستهاي عالي مديريتي، كليشههاي فرهنگي درباره توانايي مديريتي زنان، محدود بودن فرصتهاي توانمندسازي حرفهاي، ناديده گرفتن تخصصهاي اجتماعي زنان در ساختارهاي رسمي و فشارهاي چندگانه شغلي - خانوادگي. البته كه رفع اين موانع نهفقط يك ضرورت براي زنان، بلكه ضرورتي براي آينده توسعه ايران است.
ودر نهايت:
زن به عنوان موتور محرك توسعه پايدار است؛ اگر توسعه پايدار را فرآيندي بدانيم كه بايد هم اقتصاد، هم اجتماع و هم فرهنگ جامعه را متحول كند، آنگاه نقش زنان مدير تنها يك نقش تكميلي نيست؛ نقشي مركزي و حياتي است.
زنان با سبك مديريت مشاركتي، نگاه انساني، حساسيت اجتماعي و توانايي ايجاد اعتماد عمومي، ميتوانند موتور محرك تحولاتي باشند كه جامعه ايران براي عبور از بحرانها و ساختن آيندهاي سالم و پايدار به آن نياز دارد.
توسعه پايدار بدون مشاركت موثر زنان در مديريت اجتماعي، توسعهاي نيمهكاره و ناقص خواهد بود.
اكنون زمان آن رسيده است كه سياستگذاران، مديران ارشد و نهادهاي مدني، نقش زنان را نه به عنوان «حمايت» بلكه به عنوان نيروي محرك توسعه به رسميت بشناسند.