تاثير نظام آموزشي و فرهنگي بر نسل Z در ايران
مريم انجم روز
جهان در دهههاي اخير با تحولات شگرفي در حوزههاي ارتباطات، فناوري، سبك زندگي و آموزش روبهرو بوده است. اين تحولات، نسلي را پديد آورده كه در تاريخ ايران و جهان بيسابقه است: نسلي ديجيتال، چندرسانهاي و متصل به جهان در لحظه. اين نسل كه در ادبيات جامعهشناسي به «نسل Z» معروف شده است، متولدين حدود سالهاي ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۰ شمسي را در بر ميگيرد؛ كساني كه اكنون در مدارس، دانشگاهها، بازار كار و فضاي مجازي حضوري فعال دارند. نسل Z در ايران، برخلاف نگاه كليشهاي برخي نسلهاي پيشين، نه نسل بيتفاوتي است و نه نسل بيريشه، بلكه نسلي پرسشگر، حساس، آگاه و البته متفاوت است؛ تفاوتي كه اگر درك نشود به شكاف فرهنگي و تعارض نسلي ميانجامد و اگر فهم شود، ميتواند سرمايهاي عظيم براي نوسازي نظام فرهنگي و آموزشي كشور باشد. نسل Z را نميتوان صرفا براساس سن تعريف كرد، بلكه بايد به خصوصيات فكري، اجتماعي و فرهنگي آن نيز توجه داشت. اين نسل از كودكي با اينترنت، تلفن همراه، رايانه، بازيهاي آنلاين و شبكههاي اجتماعي رشد كرده است. به همين دليل، فناوري بخشي جدانشدني از زندگياش محسوب ميشود، نه ابزاري جانبي. نسل Z اخبار، تحليلها و اطلاعات را نه از رسانههاي رسمي، بلكه از منابع متنوع، اغلب غيررسمي و غيرمتمركز در فضاي مجازي دريافت ميكند. اين موضوع باعث شكلگيري نگاهي نقادانهتر نسبت به گفتار رسمي شده است. آنها ديگر صرفا «دريافتكننده منفعل» آموزش يا فرهنگ نيستند، بلكه ميخواهند نقش فعالي ايفا كنند و بدانند آنچه ميآموزند چه تاثيري بر زندگي و جامعه دارد. نسل Z بيش از نسلهاي پيشين به هويت فردي خود اهميت ميدهد. سبك پوشش، سليقه هنري، گرايش سياسي يا اجتماعي و حتي روش يادگيري آنها، اغلب خاص و منحصربهفرد است. بسياري از مطالب كتب درسي يا برنامههاي فرهنگي رسمي، براي نسل Z ارتباط مستقيمي با دغدغههاي شخصي، اجتماعي يا آينده شغلي آنها ندارد. اين ناهماهنگي باعث فاصله گرفتن آنها از نهادهاي آموزشي شده است. همچنين روشهاي سنتي تدريس و انتقال محتواي تدريس خطي، سخنرانيمحور، بدون تعامل يا بدون استفاده از فناوريهاي روز، براي نسلي كه با تصوير، ويديو، صدا و تعامل رشد كرده، كارايي لازم را ندارد.
نسل Z براي موفقيت در دنياي امروز، بيش از دانش تئوريك به مهارتهايي مانند ارتباط موثر، تفكر انتقادي، كار تيمي، سواد رسانهاي و سواد ديجيتال نياز دارد. متاسفانه اين مهارتها هنوز جايگاه لازم را در آموزش رسمي پيدا نكردهاند. يكي از چالشهاي فرهنگي جدي، شكاف بياعتمادي بين نسل Z و نهادهاي رسمي است؛ از رسانههاي دولتي گرفته تا نظام آموزشي. اين شكاف، نيازمند بازسازي ارتباطي شفاف، صادقانه و مشاركتي است. معلم امروز، بايد نقش راهنما، تسهيلگر، شنونده و انگيزهدهنده را به جاي «مخزن اطلاعات» ايفا كند. احترام به پرسشگري، گفتوگوي دوسويه و باز گذاشتن فضاي نقد، ميتواند كلاسهاي درس را از حالت خشك و منفعل خارج كند. استفاده از ابزارهايي مانند پادكست، انيميشن آموزشي، اپليكيشنهاي يادگيري، بازيهاي رايانهاي، كلاسهاي تعاملي آنلاين و كانالهاي آموزشي در پيامرسانها، ميتواند آموزش را براي نسل Z جذابتر و موثرتر كند. نسل Z به دنبال آموزشهايي است كه بتواند مستقيما در زندگي و آينده شغلياش اثرگذار باشد. تقويت هنرستانها، دورههاي فني، كارآموزي و آموزشهاي كارآفريني ميتواند بخشي از اين نياز را پاسخ دهد. نسل Z اگرچه در بسياري از موارد با فرهنگ سنتي متفاوت است، اما پذيراي گفتوگو، تعامل و شنيدن است. تربيت فرهنگي در اين نسل، تنها در فضايي صميمي، منعطف و به دور از تحميل ممكن است. وزارت فرهنگ، آموزش و پرورش، سازمان تبليغات اسلامي، صدا و سيما و ساير نهادها ميتوانند با توليد محتواي خلاقانه و ورود حرفهاي به فضاي مجازي، دوباره با اين نسل ارتباط برقرار كنند.
و در نهايت: نسل Z، نه يك مساله، بلكه بخشي از پاسخ آينده است. نسلي كه با تمام تفاوتهايش، پتانسيل عظيمي براي نوآوري، پيشرفت و توسعه فرهنگي و علمي دارد. اما شرط تحقق اين ظرفيتها، بازانديشي جدي در نظام فرهنگي و آموزشي كشور است.
درك، احترام و همزباني با نسل Z ميتواند ما را به سوي نسلي هدايت كند كه متعهد، خلاق، اخلاقمدار و آيندهساز است. آنچه نياز داريم نه تغيير نسل، بلكه تغيير نگاه ما به اين نسل ميباشد.