ليست جديد تيم ملي؛ از حضور رامين و روزبه تا غيبت عاليشاه
ابهام بيپايان
انتشار ليست جديد تيم ملي فوتبال براي تورنمنت كافا، به جاي ايجاد اميد و هيجان براي آينده، بار ديگر موجي از ابهامات و پرسشهاي بيپاسخ را به همراه آورده است. اين تورنمنت كه ميتوانست سكويي براي تجربه كسب كردن جوانان و محك زدن استعدادهاي تازه باشد با انتخابهاي سوالبرانگيز امير قلعهنويي، عملا به فرصتي سوخته تبديل شده است. به نظر ميرسد به جاي برنامهريزي براي افقهاي دوردست، همچنان درگير چرخه معيوب گذشته هستيم. دعوت مجدد از بازيكناني چون رامين رضاييان و روزبه چشمي، در نگاه اول، سوالي اساسي را مطرح ميكند: آيا اين بازيكنان قرار است ستونهاي تيم ملي در جام جهاني بعدي باشند؟ پاسخ منطقي و واقعبينانه، احتمالا خير است. پس اگر قرار نيست در تركيب اصلي جام جهاني ۲۰۲۶ جايي داشته باشند، حضورشان در اردويي كه ميتواند براي يك بازيكن جوانتر فرصت كسب تجربه بينالمللي در سطحي نه چندان بالا را فراهم كند چه معنايي دارد؟ اين انتخاب، نه تنها جاي يك استعداد نوظهور را ميگيرد، بلكه اين سيگنال را ميدهد كه تيم ملي همچنان به دنبال تكرار تركيبهاي جام جهاني ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ است! رويكردي كه اگر واقعا مبناي حركت به سوي جام جهاني در امريكاي شمالي باشد، بايد آن را فاجعهبار و دور از هرگونه آيندهنگري دانست.
عليرضا جهانبخش، با تمام احترامي كه براي تجربه و كيفيت او قائل هستيم، در اين سن و سال و با اين سابقه، نيازي به حضور در هر اردوي تيم ملي و تورنمنتي در سطح كافا ندارد. اين اصرار بر حفظ بازيكنان با تجربه عملا راه را بر جواناني ميبندد كه ميتوانستند در چنين مسابقاتي، تجربه بينالمللي كسب كرده و براي آينده تيم ملي سرمايهگذاري شوند. اين تكرار مكررات، مانع از تزريق خون جديد در رگهاي تيم ملي ميشود. ابهام در مورد دعوت از نيما ميرزاد، گواهي ديگر بر عدم شفافيت و معيارهاي مشخص در انتخابهاست. چه منطقي پشت اين انتخاب نهفته است كه براي افكار عمومي و كارشناسان قابل درك نيست؟ اين دست انتخابها كه شائبه سليقه شخصي را تقويت ميكند، اعتماد به سيستم انتخاب بازيكنان را خدشهدار ميسازد.
مورد عجيب ديگر، دعوت از محمد نادري است. درحالي كه باشگاه تراكتور براي پوشاندن ضعف خود در پست دفاع چپ، مدتي است به دنبال جذب بازيكن است و اين پست از نقاط ضعف آشكار اين تيم محسوب ميشود، چگونه نادري به تيم ملي دعوت شده است؟ آيا اين نشاندهنده سطحي از كيفيت است كه در باشگاهش هم به طور كامل تثبيت نشده؟ اين انتخاب، بيش از آنكه براساس شايستگي مطلق باشد بوي سليقه شخصي ميدهد و جايگاه تيم ملي را به محلي براي آزمون و خطا تبديل ميكند، درحالي كه تيم ملي بايد اوج شايستگي و آمادگي بازيكنان باشد.
شايد دردناكترين بخش ماجرا، مقايسه فرصتهايي است كه به برخي بازيكنان داده ميشود و دريغ شدنش از برخي ديگر. اگر قرار است به بازيكناني كه عملكردشان در هالهاي از ابهام قرار دارد يا سن و سالشان ديگر اجازه سرمايهگذاري بلندمدت را نميدهد، همچنان فرصت داده شود، چرا هرگز چنين فرصتي به بازيكني مانند اميد عاليشاه داده نشد؟ عاليشاه، كاپيتان پرسپوليس و يكي از آمادهترين بازيكنان ليگ برتر در ساليان اخير، بارها با درخشش خود ثابت كرده كه شايسته حداقل يك فرصت براي اثبات تواناييهايش در سطح ملي بوده است. اين تضاد آشكار، به خوبي نشان ميدهد كه اين ليست تا چه حد پر مساله است كه حتي نيازي به قياس دعوتشدگان با دعوتنشدهها نيست، بلكه خود دعوتشدگان، معيارهاي انتخاب را زير سوال ميبرند.
در مجموع، ليست تيم ملي براي تورنمنت كافا، فرصتي طلايي براي تزريق خون تازه، تجربه دادن به جوانان و برنامهريزي براي آينده را به سادگي ازدست داده است. به جاي نگاه به افقهاي دوردست، گويا همچنان درگير چرخه معيوب گذشته هستيم. اين شيوه انتخاب، نه تنها به نفع تيم ملي نيست، بلكه ميتواند بيانگيزگي و نااميدي را در ميان بازيكناني كه با تمام وجود تلاش ميكنند اما ديده نميشوند، تقويت كند.
تيم ملي نيازمند يك رويكرد شفاف، شايستهسالارانه و آيندهنگر است؛ رويكردي كه در اين ليست كمتر اثري از آن ديده ميشود.