سنت بنيانگذار در مورد آتشبس و خاتمه جنگ (۱۰)
از سوي ديگر نگراني آنها از تبعات انقلاب اسلامي در ساير كشورها، در مقابل موج انقلاب اسلامي مردم ايران موانعي ايجاد كنند و در اين چارچوب در جنگ تحميلي عراق عليه ايران با رژيم بعث عراق عليه ايران همكاري كنند.
همه قرائن حاكي از اين بود كه هم ابرقدرتهاي شرق و غرب و هم بسياري از دولتهاي منطقه، در تحريك و تشويق صدام يا لااقل سكوت در مقابل برنامه تجاوز وي به خاك ايران و نيز پشتيباني تسليحاتي و انساني در كنار متجاوز قرار بگيرند و طرح آتشبس را نيز براي نجات صدام و جلوگيري از پيروزي ايران مطرح ميكردند. امام خميني(ره) در مورد دخالت امريكا در اغواي صدام ميگويد:
«امريكا از جهالت و غرور و بلندپروازي صدام استفاده كرد و او را به هجوم به ايران واداشت و به منطق امريكا شكست عراق و ايران و از پا درآمدن هر دو يا ايران، در هر صورت به نفع او است.» و در جاي ديگر ميفرمايند: «شما حكومتهاي منطقه را ديديد كه صدام، امريكا و همقطاران آن را به چه بليهاي دچار كردند. در حالي كه ايران در انقلاب و آشفتگي به سر مي برد، او را به نويد «سرداري قادسيه» وادار كردند تا از زمين و دريا و هوا به كشور ما هجوم آورد.» و در مورد نقش شوروي ميفرمايند:
«من گمانم اين است كه امريكا، شوروي را هم بازي داده. شوروي الان به عراق كمك ميكند، در صورتي كه عراق امريكايي است، نه شوروي. كمكها را از او ميگيرد كه به ايران صدمه وارد كند و راه را براي امريكا باز كند، نه اينكه بخواهد راه را براي شوروي باز كند. امريكا بازي داده اين شوروي را. آنها اسلحه ميدهند كه براي امريكا كار كنند. آنها خيال ميكنند اين اسلحه را كه ميدهند به نفع شوروي است و حال آنكه نيست به نفع شوروي.»
البته بدبيني امام به نهادهاي بينالمللي و ابرقدرتها به معني بيتوجهي به نظام بينالملل نبود، بلكه بهرغم بياعتمادي خواستار رسيدگي به جرايم جنگي صدام توسط همين نهادها بودند و در پاسخ يكي از اين هياتها كه به نمايندگي از چند كشور، براي راضي كردن ايران به پذيرش آتشبس به ايران آمده بودند، فرمودند:
«ايران الان هم ميگويد كه صدام برود بيرون از اينجا و يك دستگاهي بينالمللي بيايد و رسيدگي كند به جرم او و جنايات او.» ادامه دارد...