تاريخچه فحاشي در سياست ايران
مهدي بيكاوغلي
در روانشناسي زماني كه به مبحث فحاشي و هتاكي ميرسيم، گفته ميشود زماني كه فرد يا گروهي در رسيدن به اهداف خود ناكام شده و احساس ميكند، توانايي دستيابي به اهداف در نظر گرفته شده را ندارد يا با رقيبي قدرتمند مواجه ميشود به صورت ناخودآگاه يا آگاه به فحاشي روي ميآورد تا اندكي از غم ناكاميهايش كاسته شود. با چنين تعريفي، فحاشي و هتاكي در عرصه سياسي هم واجد معاني ويژهاي است. در تاريخ معاصر ايران، ارتباط مستقيمي ميان هتاكي و فحاشي با سياست ايجاد شده است. نخستين نشانههاي چنين فحاشيهايي را در ماجراي ملي شدن صنعت نفت عليه مصدق و ملي مذهبيها ميتوان ديد. مصاديق بسياري وجود دارد كه در آنها جريان ولنگار و وندالهاي مرتبط با شعبان بيمخ با سلاح فحش و هتاكي و پردهدري سراغ رقباي سياسيشان در جبهه ملي ميرفتند. اين رويه در تمام سالهاي سلطنت پهلوي دوم عليه مصدق و فعالان جبهه ملي وجود داشت. پس از پيروزي انقلاب و تلاش انقلابيون براي تغيير فرهنگ سياسي حاكم بر كشور و تاكيد موكد بر اخلاق سياسي، براي مدتي اين متد سياسي جاي خود را به نقدهاي عالمانهتر (حتي نقدهاي هيجاني) داد. مجاهدين خلق نخستين گروهي بودند كه فحاشي را در سالهاي پس از انقلاب وارد ادبيات سياسي ايران كردند و جداي از ترور فيزيكي از طريق ترور شخصيتي افراد تلاش كردند تا بهزعم خود رقبا را از ميدان به در كنند. پس از اين طيف، نوبت به سلطنتطلبهاي خارجنشين رسيد كه با حربه هتاكي و فحاشي به رويارويي با مخالفان و رقبا بپردازند. اين رويه به خصوص طي سالهاي اخير افزايش چشمگيري پيدا كرده است. دامنه وسيعي از فيلمها، تصاوير و كليپها در فضاي مجازي وجود دارد كه در آن سلطنتطلبها در مواجهه با افراد عادي يا رايدهندگان و...شنيعترين و ركيكترين الفاظ را به كار ميبرند و طول و عرض خانواده فرد را به هم ميدوزند. آخرين حلقه از سلسله هتاكان و فحاشان در عرصه سياست ايران زمين، اما مرتبط با تلاشهاي طيفهاي تندرو و راديكال داخلي است كه از اين حربه براي هتك حركت عليه دولت و رقباي سياسي بهره ميبرند. طي روزها و هفتههاي اخير نشانههاي وسيعي از هتاكي و فحاشي تندروها و جريان رسانههاي حامي آنها عليه دولت و فعالان سياسي اصلاحطلب مشاهده ميشود كه لازم است از منظر تحليلي مورد بررسي قرار بگيرد. هرچند تاكيد بر فحاشي از سوي تندروها نشاندهنده توفيق دولت و شكست راديكالها در دستيابي به اهدافشان است، اما اگر اين رويه در حوزه سياسي باب شود و هر رقيب و مخالف و منتقدي از سلاح ترور شخصيتي و فحاشي براي ضربه زدن به رقبا استفاده كند، ديگر بايد فاتحه اخلاق سياسي در كشور را خواند. اصولا اخلاق سياسي شامل مجموعه ملكات و فضايل يا رذايلي است كه در روابط ميان حاكمان و شهروندان قرار ميگيرد. اگر حاكمان و فعالان سياسي از اين فضيلت تهي باشند، تصميمات و سياستهاي آنان نيز فاقد فضيلت و رويكردهاي مثبت خواهد بود.