اندكي صريحتر
آقاي علمالهدي در سالهاي اخير چند بار با تحكم و از موضع قدرت سخن گفتهاند و چند بار از موضع اقناع و گفتوگو؟ چقدر از موضع تواضع و مهرباني و چقدر از موضع تهديد؟ تاكنون چند بار پذيرفتهاند كه مصاحبه رسانهاي آزاد انجام دهند و در برابر افكار، عقايد و رفتار و عملكرد خود پاسخگو باشند؟ يكبار ديگر به عملكرد اقتصادي روحانيون و اظهارات خود در اين زمينه توجه كنند، ماجرا روشن ميشود. آقاي علمالهدي معتقد است كه دشمن ميخواهد دين را از زندگي مردم خارج كند. به نظرم نيازي به اين خواست دشمن نيست. عملكرد رسمي كه درصدد است، به نام دين در همه حوزههاي زندگي و سياست و اقتصاد و فرهنگ و... دخالت و دستورالعمل صادر كند، منجر به خارج شدن دين از همه حوزهها ميشود. اگر مجالي بود حوزههايي كه به نام دين در آن وارد شدند را ميشمردم و يكايك توضيح ميدادم كه تفسيرهاي شاذ از دين چگونه موجب انزجار جامعه از كليت اين دخالتها شده است؟ جالب است مهمترين بخش دين كه اخلاقيات است را به كلي به فراموشي سپردهاند.
ولي مهمترين نكته اين سخنان آنجاست كه گرفتن ايمان از نسل جوان را موجب آن ميداند كه مردم ديگر پشتيبان نظام ديني نشوند. اين استدلال ريشه مشكلات اين گروه از روحانيون است. دليلي ندارد كه مردم پشتيبان نظامها باشند، بلكه اين نظامهاي سياسي هستند كه بايد بازتاب نظر و راي و خواست مردم باشند. مردم از نهادهايي حمايت ميكنند كه برآمده از خواست خودشان است. وظيفه نظام است كه بازتاب خواست مردمش باشد. چه با ايمان و چه بدون ايمان باشند. اگر حكومت بازتابدهنده خواست آنان نباشد عوارض آن براي حكومت و دور شدن مردم بسيار سنگين است. روحانيون بايد اين ذهنيت را در خود اصلاح كنند كه مردم بايد در خدمت آنان باشند. اين حكومت است كه بايد در خدمت و پشتيبان و كارگزار مردم باشد. حكومت موجوديتي حقوقي فراتر از مردم ندارد، بلكه در ذيل مردم تعريف ميشود.
گمان نميكنم كه برخي آقايان روحانيون بتوانند رنگ قدرت را از ادبيات و نگاه خود بزدايند و به جاي آن لباس منطق و اقناع را بر سخنان خود بپوشانند. روحانيتي كه وضعيت فساد باغ ازگل را از خود سلب مسووليت كرده و حتي نماز جمعه را هم اقامه ميكند، نميتواند حتي اندكي از اعتبار گذشته اين نهاد مهم را بازسازي كند، چه رسد به اينكه آن را ارتقا دهد. آقايان در كنار نصيحت و امر به معروف مردم، لازم است ابتدا ارزيابي جدي از عملكرد خود ارايه دهند.