محمدجواد حقشناس در گفتوگو با «اعتماد» از مسائل مرتبط با جنگ 12روزه را تحليل ميكند
شکست تکرار28مرداد
مهدي بيكاوغلي | نقلقول «تاريخ دوبار تكرار ميشود» توسط ماركس در كتاب- هجدهم برومر، لويي بناپارت-و به نقل از هگل بر بلنداي تاريخ ثبت شده است. (البته اين انگلس است كه اين عبارت را به نقل از هگل به گوش ماركس رسانده است) ماركس در ادامه مينويسد: «او (منظور هگل است) فراموش كرد بيفزايد كه اين تكرار بار اول به صورت تراژدي و بار دوم به صورت كمدي و تمسخر است.» براي بسياري از ايرانيان شامل تحليلگران و مورخين و انديشمندان كودتاي 28مرداد32 يك نقطه عطف تاريخي در كشور است. كودتايي كه دولت ملي محمد مصدق را از اريكه قدرت به زير كشيد و ايران را وارد 25سال بعدي حكومت پهلوي دوم كرد. اما شايد موضوع مهمتر از كودتاي 28مرداد، حضوري بود كه مردم 3روز قبل از كودتا در 25مردادماه داشتند و كودتا را در هم شكستند. عدم توجه به مشاركت مردم در 25مردادماه، عدم تلاش براي پاسخگويي به مطالبات مردم و بستن دريچههاي نفوذ در 28مرداد 32 اما باعث شد كودتاچيان پس از شكست اوليه، تجديد قوا كرده و 3روز بعد كار دولت مصدق را يكسره كنند. محمدجواد حقشناس با نظيرسازي رخدادهاي مرتبط با جنگ 12 روزه و دوران پساجنگ با شكست كودتا در 25مرداد و پيروزي كودتا در 28مرداد تلاش ميكند نظام حكمراني امروز ايران را متوجه اين واقعيت عريان كند كه تاريخ معمولا تكرار ميشود و براي جلوگيري از تكرار آن حاكميت بايد مردم را دريابد. گفتوگوي حقشناس با «اعتماد» از دوران پيشاجنگ و زمينه بروز اين جنگ آغاز شد، به بطن جنگ 12 روزه رسيد و در نهايت هم با تشريح الزامات دوران پساجنگ پايان يافت. حقشناس سنگ بناي مشكلات امروز كشور را از زماني ميداند كه محمود احمدينژاد بيپروا به گونهاي رفتار كرد كه به جاي مطالبات مردم، مطالبات نتانياهو تحقق پيدا كند. دورهاي كه با طرح بيدليل نفي هولوكاست، ايرانهراسي را گسترش داد و معادله ايران-اسراييل را جايگزين مساله اعراب-اسراييل كرد. او معتقد است اسراييل تلاش خواهد كرد پروژه ناتمامش را تمام كند، اما اين ايران است كه با تكيه بر مردم و با تحقق آشتي ملي بايد تلاش كند، خود را با مشاركت مردم رويينتن سازد.
درباره چرايي بروز جنگ 12روزه و تحليل محتوايي آن بحثهاي بسياري صورت گرفته است. شما اين رخداد مهم تاريخي را چطور ارزيابي ميكنيد؟
اساسا جنگ حتي در انسانيترين وجه آنكه يك نبرد ميهني و دفاعي است هم براي ايرانيان غير قابل قبول است. چرا كه مردم ايران صلحطلب هستند. البته معتقدم در دوران پيشاجنگ اگر در برخي كنشها و تحليلها عاقلانهتر، مدبرانهتر و عينيتر برخورد ميكرديم و گرفتار برخي رويكردهاي تند و تحليلهاي آرماني و غير قابل دسترس نميشديم، ميشد حتي از اين اتفاق ناخوشايند فاصله بگيريم.
چه اتفاقي افتاد كه ايران عليرغم همه تحليلها و پيشبينيها در ساعات نخست تهاجم اسراييل دچار شگفتي شد؟
تمام دولتهاي اسراييل به نوعي تلاش ميكردند براي مقابله با ايران برنامهريزي كنند. اسراييل تلاش دامنهداري براي اقناع همپيمانان غربي خود در امريكا و اروپا و حتي روسيه براي مقابله با ايران صورت داد. نه تنها امنيتيسازي ايران دنبال شد، بلكه تلاش شد با پروژه ايرانهراسي دوگانه اعراب- اسراييل را به مقابله ايران- اسراييل بدل سازد.
اسراييل براي اجراي اين پروژهفريب اما به مهرههايي در درون ايران نياز داشت. درباره اين فرصتسازي داخلي به نفع اسراييل چه نظري داريد؟
پس از پايان دولت اصلاحات و حضور دولتهاي نهم و دهم اين پاس گل به بهترين شكل به اسراييل داده شد. رييسجمهور پوپوليست وقت با طرح ايده هولوكاست، بهترين خدمت را به پروژه ايران هراسي كرد. به نظرم اگر از نتانياهو خواسته شود از صميم قلب، جايزهاي به بهترين چهرهاي كه در راستاي منافع اسراييل عمل كرده، بدهد، آن شخص محمود احمدينژادي است كه توانست پروژه ايرانهراسي را در عاليترين سطح اجرايي كند. احمدينژاد با اين تحركات هم دشمني اعراب و اسراييل را پايان داد و در ادامه با عزل وزير وقت اطلاعات و اخراج و بازنشسته كردن هزاران نيروي اطلاعاتي متخصص و ماهر زمينهساز نفوذ عميق دشمن در كشور شد. او زمينه صدور 6 قطعنامه عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل و قرار گرفتن ذيل فصل هفتم را نيز فراهم كرد. اين وضعيت براي ايران برگشتناپذير بود و تبعات آن تا همين امروز هم تداوم دارد.
اگر درست متوجه شده باشم، اين تحركات باعث شد ايراني كه در دولتهاي هاشمي و خاتمي در مسير توسعه قرار گرفته بود از اين مسير خارج شود؟
دقيقا، رويكردي كه در دولت اصلاحات پي گرفته شده بود و مطابق اسناد بالادستي قرار بود ايران به عنوان يك قدرت منطقهاي مطرح شود دچار انحراف شد. مطابق سند چشمانداز 1404، قرار بود ايران قدرت نخست منطقه خاورميانه و الهامبخش ساير كشورها باشد. امروز فاصله بعيدي با محتواي سند چشمانداز 20ساله داريم. اينكه امروز رهبر انقلاب درباره خواندن اي ايران صحبت ميكند، اشاره به دامنه فراگير قدرت تمدني ايران است . اين ضرورت بايد طي 2الي 3دهه گذشته هم دنبال ميشد كه نشد. معتقدم با هزينههاي به مراتب كمتر، ايران ميتوانست خود را به عنوان يك قدرت منطقهاي در دايره تمدني ايران، تثبيت سازد. قدرت واقعي ايران در حوزه شبه قاره (شامل افغانستان، پاكستان و هند)، آسياي مركزي (تاجيكستان، تركمنستان، ازبكستان و...) و قفقاز (جمهوري آذربايجان، ارمنستان و...) معنا و مفهوم پيدا ميكرد.
محتواي تثبيت اين دامنه نفوذ آيا در بخشهاي نظامي يا در ساير حوزههاي تمدني، اقتصادي بايد ايجاد ميشد؟
حوزههاي تمدني، تاريخي، اقتصادي و ژئوپليتيك محل اين اثرگذاري است. فراموش نكنيد اين كشورها به آبهاي آزاد راهي ندارند و تنها مسير آنها خليج فارس و حوزه مكران است. ما ميتوانستيم تمام امكاناتمان را براي شكلدهي به اين ظرفيتهاي تمدني به كار بگيريم. راهآهن، فرودگاه، ارتباطات فرهنگي، ارتباطات گردشگري و... براي اين هدف كلي بايد توسعه پيدا ميكرد. اما ما به سمتی حركت كرديم كه نه همراهي جهان غرب را با خود داشت و نه دوستي و همراهي جهان عرب را! از سوي ديگر كشورهاي محور شرق هم كه ايران منافع زيادي را متوجه آنان ساخته بود در بزنگاهها ايران را تنها گذاشتند.
با عبور از دوران پيشاجنگ، خوب است تحليلي از جنگ 12روزه هم داشته باشيم. درباره اصل اين تنازع چه نظري داريد؟
اين جنگ از معدود نبردهايي است كه هر 3طرف درگير در آن اعلام پيروزي كردهاند. اما واقعيت چيست؟ اسراييل تصور ميكرد با يك حمله برقآسا طي حداكثر 10 روز ميتواند به اهدافش براي براندازي جمهوري اسلامي برسد. اما وقتي جنگ به روزهاي 11 و 12 رسيد، اسراييل عملا از تداوم جنگي پرهزينه كه فقط در بخش نظامي روزانه 1ميليارد دلار هزينه داشت، نگران شد و دست به دامن امريكا شد. از سوي ديگر امنيت اسراييل وادعاي شكستناپذيرياش از بين رفت و صهيونيستها هر روز نگاه به آسمان داشتند تا ببينند موشكهاي ايراني كي از راه ميرسند. اهداف اسراييل، شامل مواردي چون توقف برنامههاي هستهاي، از بين بردن ظرفيتهاي موشكي و مهمتر از همه براندازي جمهوري اسلامي بود. اما هيچكدام محقق نشدند. اساسا دخيل بستن اسراييل به ترامپ براي حمله به فردو و نطنز و اصفهان نشاندهنده شكست اسراييل در تقابل با ايران است. در زمينه موشكي هم ايران پاسخهاي قاطعي به طرف مقابل داد و به نوعي بازدارندگي رسيد. در عين حال بايد توجه كنيد كه اسراييل حتي براي ترور روساي قواي سهگانه ايران هم اقدام كرد اما توفيقي نيافت. در روزهاي پاياني جنگ 12روزه اسراييل سعي كرد با زدن زندان اوين به عنوان بخشهايي كه همواره مورد نقد جدي ايرانيان بودند، مردم را به صحنه اعتراض بكشاند. كه اينگونه نشد.
كنشگري مردم ايران يكي از سورپرايزهاي بزرگ جنگ 12روزه بود. عليرغم همه نقدها و اعتراضها و گلايهها از نظام سياسي، مردم چگونه به يك چنين دركي رسيدند كه بايد پشت كشور بايستند و از تماميت ارضي ايران دفاع كنند؟
اين يكي از معادلات مهم جنگ 12 روزه است. مردم به اندازهاي هوشمندانه عمل كردند كه باور كردني نبود. مردم دلخوريها را با استقبال از حمله رژيم كودككش اسراييل يك كاسه نميكنند. اما بسياري از تحليلگران حاكميتي به اشتباه تحليلهايشان پي بردند. در روز اول جنگ نزديك 30 تن از عاليرتبهترين فرماندهان نظامي و 17تن از دانشمندان هستهاي و بعد بيش از هزار ايراني شهيد شدند. تاسيسات هستهاي ايران مورد حمله قرار گرفت و سيستم پدافندي ايران آسيب ديد. اين وضعيت نشاندهنده اشتباه تحليلهاي برخي جريانات بود. معتقدم نبايد كار تحليلهاي سياسي، تصميمات ديپلماتيك و در كل اداره كشور را در اختيار نظاميان قرار ميداديم. نظاميان بايد در پادگانها ميماندند. نيروهاي امنيتي ما هم بايد دريچههاي نفود را سد ميكردند. وقتي توان نيروهاي نظامي و امنيتي ما متمركز موضوعاتي چون تار موي دختران، صفحات توييتر و اينستاگرام و... و زندانهاي ايران به محل حضور استادان دانشگاهي بدل ميشود، ماموريتهاي اصلي اين نيروها مورد بيتوجهي قرار ميگيرد. وقتي مجلس ايران به دليل نظارت استصوابي از حضور متخصصان و شايستگان خالي ميشود و توسط جرياني به تصرف در ميآيد كه همه تلاشش را معطوف ميكند تا دولتهاي ميانهرو اصلاحطلب در تنشزدايي ناموفق شوند، شرايط كشور بحراني ميشود.
از منظر تاريخي هيچ دورهاي را ميتوان با شرايط امروز كشورمان نظيرسازي كرد؟
به نظرم ما شبيه وضعيتي هستيم كه بين 25مرداد 32 و 28مرداد 32 قرار داشت. در روز 25مرداد32 كودتايي در ايران رخ داد كه به دليل حضور مردم ناكام ماند. اما به دليل اشتباهاتي كه صورت گرفت، 3 روز بعد كودتا به موفقيت رسيد. بر اين باورم كه ما يك 28مرداد ديگر هم در پيش داريم. اگر با عوامل كودتاي داخلي و نفوذ و تندروي برخورد نكنيم و قدر حضور ملت را ندانيم، تاريخ براي ايران تكرار ميشود. همان مردمي كه 25مرداد 32 به خيابان آمدند و اجازه ندادند كودتاچيان كار خود را انجام دهند 3روز بعد در روز 28مرداد به مجموعهاي ساكت و منفعل بدل شدند كه حاكمان را به حال خود رها كردند.
چه كساني را ميتوان در جايگاه كودتاچيان سال 32 قرار داد و براي مقابله با آنها چه بايد كرد؟
نميتوان كوتاهي برخي مراكز مسوول امنيتي را در رخدادهاي اخير ناديده گرفت. تندروها هنوز هم براي ترور رييسجمهور گرا ميدهند. برخي با ارايه طرحهاي افراطي به دنبال فشار بيشتر به مردم و متفكران هستند. نه توضيحي داده ميشود نه عذرخواهي ميشود. صدا و سيما هنوز همان چهرههاي امتحان پس داده را به عنوان تحليلگر دعوت ميكند. تحليلگري كه قبلا در صدا و سيما ادعا كرد كه بشار اسد سقوط نميكند و ساعاتي بعد، حكومت سوريه سقوط ميكند هنوز در صدا و سيما حضور دارد. همين شخص اين روزها در صدا و سيما ترامپ را تهديد به ترور ميكند. اين صحبتها هم به ترامپ منتقل ميشود و موجب واكنش تند او عليه كشور و ملت ايران ميشود. پخش شعاري در خصوص نابودي قوم يهود دقيقا در راستاي مطالبات نتانياهو است. روز يكشنبه آقاي محقق داماد از ترجيعبندي با عنوان «تسليح حقوقي دشمن» ياد كرده و آن را معادل جاسوسي برآورد كردند. اشاره ايشان به تحركات افراطي روزهاي اخير است كه باعث تهاجم حقوقي دشمن به ايران شده است.
براي مقابله با اين دامنههاي نفوذ، تندروي و تهاجم چه بايد كرد؟
در سال 32، فاصله بين كودتاي ناموفق (25مرداد) تا كودتاي موفق (28مرداد) تنها 3 روز بود. امروز ممكن است فاصله بين عدم توفيق دشمن تا تهاجم دوبارهاش بيشتر باشد اما معادله همان معادله است. نظام حكمراني بايد بداند كه اسراييل دست بردار نيست. براي مقابله با دشمن بايد مشاركت مردم افزايش يابد. از ترور شهيد فخريزاده و ترور شهيد سليماني گرفته تا ترور هنيه و سيد حسن نصرالله و فرماندهان ما و... دشمن در حال ارسال پالس و پيام بود. ما توجهي به منافذ و دريچههاي تهاجم نكرديم. مردم با هوشمندي عليرغم همه گلايهها پاي كشور و ايران ايستادند. نقاط قوت ما انسجام مردمي، تصميمسازيهاي رهبر انقلاب، توانايي قابل توجه دولت، قدرت موشكي و اتحاد ملي است. بايد با زبان روشن به مردم بگوييم كه آنها را درك ميكنيم. ايده ايران را بخوان بايد در همه سطوح اجرايي شود. آشتي ملي آغاز و زندانيان سياسي آزاد شوند. فيلترينگ بايد برداشته شود. صداوسيما نيازمند اصلاحات جدي است. سبك زندگي مردم بايد به رسميت شناخته شود. در اين مقطع همچنين بايد اختيارات بيشتري به دولت داده شود. دولت برادري و كارآمدي خود را ثابت كرده و بايد دايره وسيعتري از اختيارات به دولت داده شود. از جامعه بايد دلجويي شود. نيرويي مثل آقاي خاتمي ميتواند به نمايندگي از ايران با جهان اسلام و متفكران جهاني گفتوگو كند. خاتمي مبدع گفتوگوي تمدنهاست و ميتواند جهان را مخاطب قرار دهد. همينطور حسن روحاني و جواد ظريف و... ميتوانند صداي متفاوت ايران در اين دوران تازه باشند . علي لاريجاني ميتواند در قامت دبيري شوراي عالي امنيت ملي نقشآفريني كند.