ضرورت وفاداري انتقادي به آرمانها در مواجهه با چالشها
علي ربيعي
هر ساله با فرارسيدن ايام ارتحال حضرت امام خميني (ره) و قيام ۱۵ خرداد، فرصت تازهاي فراهم ميشود تا نسبت خودمان را با انقلاب اسلامي و ميراث نظري و نهادي امام بازبيني كنيم. در اين ميان، دو رويكرد افراطي در سطح جامعه به چشم ميخورد: يكي با نفي كلي گذشته و انكار انقلاب اسلامي، آن را پديدهاي ساختگي و منفي جلوه ميدهد و ديگري، با سنگر گرفتن پشت نام امام، بدون التزام به مباني نظري و اخلاقي ايشان، ديدگاههاي جناحي خود را به نام امام و به كام يك جريان خاص دنبال ميكند. در برابر اين دو نگاه، ميتوان راهي سوم را پي گرفت: بازخواني صادقانه انقلاب و شعارهاي آن همان زماني كه انقلاب تنها يك واژه تاريخي نبود بلكه در پس آن موجي از شور، حركت، اميد و انگيزه به چشم ميخورد و امام به مثابه يك فيلسوف اجتماعي، نه فقط افكار بلكه دلها را نيز با خود همراه ميكرد، بايد نگاهي دوباره كرد به نهادهايي كه او بنيان نهاد و بازيابي نقش آنها در حل مسائل امروز جامعه را مورد بررسي قرار داد. ضرورت تاريخي انقلاب و طراوت ماندگار شعارها: برخلاف كساني كه گمان ميكنند براي ايجاد تغييرات امروز، بايد گذشته را نفي و نوعي خودزني تاريخي انجام داد، من بر اين باورم كه انقلاب اسلامي يك ضرورت تاريخي در زمان خود بود. شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايرانِ دهه پنجاه شمسي ايجاب ميكرد كه تغييري بنيادين رخ دهد. شعارهايي چون «استقلال»، «آزادي» و «جمهوريت» از اركان اصلي انقلاب بودند. همچنين، گفتمان اسلاميت كه در متن جامعه ريشه داشت، مفاهيمي چون عدالت در همه ابعاد، آزادي، حق انتخاب در همه عرصههاي زندگي و زيستي همراه با ارزشهاي اخلاقي و انساني را در خود نهفته داشت.
تركيب اين مفاهيم با ايده «جمهوري اسلامي» منظومهاي از آرمانهاي مردمي و اخلاقي را شكل داد كه هنوز هم طراوت و اعتبار خود را حفظ كردهاند. نهادسازي به مثابه دستاورد پايدار انقلاب: يكي از مهمترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي، نهادسازي سياسي براساس راي مردم بود. هنوز چند روزي از پيروزي انقلاب نگذشته بود كه مراجعه به آراي عمومي در دستور كار قرار گرفت و نهاد «صندوق راي» به عنوان نماد جمهوريت مستقر شد. عباراتي همچون «مردم در صحنهاند» يا «ميزان، راي ملت است» نه تنها با ادبيات مذهبي انقلاب همخواني داشتند، بلكه با ترمينولوژي مدرن «مشاركت سياسي» نيز سازگار بودند. نگاه كنيد به الگوي «دعوت به مناظرهها» و در كنار آن الگوي «صندوقپايه بودن اعمال نظر مردم» و اينكه چگونه معمار جمهوري اسلامي ايران، فاصلهگذاري عقيدتي با چهرهها و احزاب و حتي تئوريسينهاي دگرانديش را تبديل به «مرزبندي فيزيكي» بين آنها نميكرد. شهيد بهشتي و مرحوم كيانوري زير يك سقف و در زير تابلوي آيه «فبشر عبادي الذين يستمعون القول...» نشسته بودند و البته دنيايي از فاصله عقيدتي ميان آنها بود. همچنين، شعار «نه شرقي، نه غربي» نشاندهنده تلاش براي استقلال در سياست خارجي و تعيين مسير خاص ايران در عرصه بينالمللي بود. با اين حال، متاسفانه در سالهاي بعد، چه در برداشت از آراي مردم و چه در سياست خارجي، برخي جريانهاي فكري كه بهتدريج مسلط شدند، موجب تحريف يا تضعيف اين شعارها شدند. تاثير جنگ، تروريسم و تحريم در مسير تحقق آرمانها: پس از انقلاب، حوادثي مانند تروريسم، هشت سال جنگ تحميلي و سپس بحرانهاي هستهاي و تحريمها، فضاي سياسي و اجتماعي كشور را تحت تاثير قرار دادند.
اين تحولات موجب شدند كه تحقق عملي بسياري از شعارهاي اوليه انقلاب، در اولويتهاي ثانويه قرار گيرد. اين شرايط نبايد موجب فراموشي آرمانها شود، بلكه بايد ما را به سمت بازبيني راههاي تحقق آنها در شرايط جديد سوق دهد. بازخواني انتقادي، نه نفي تاريخي: درنهايت، من معتقدم به جاي نفي انقلاب و انكار گذشته پرشكوه يك ملت، بايد به بازخواني دقيق شعارها و نهادهايي كه امام خميني بنيان گذاشت، روي آوريم. بهروز كردن اين مفاهيم، تفسير مجدد آنها در چارچوب نيازهاي نسلهاي جديد و تقويت نهادهايي همچون صندوق راي، هنوز هم ميتواند راهكاري بنيادين براي حل مسائل ايران باشد. جمهوريت، استقلال، آزادي و عدالت اجتماعي، شعارهايي نيستند كه متعلق به ديروز باشند؛ بلكه متعلق به فرداي ايراناند؛ اگر بتوان آنها را از نو فهميد، بازتوليد كرد و با نيازهاي امروز جامعه پيوند زد.