يادداشتي بر «كتاب زميني» مجموعه داستان سعيد بردستاني
تبديل روزمرّگي به هنر
كوروش وفايي
سعيد بردستاني پس از 8 سال از انتشار آخرين اثر خود، با مجموعه داستان «كتاب زميني» به دنياي ادبيات بازگشته است. اين كتاب كه توسط نشر ققنوس منتشر شده، شامل ۹ داستان كوتاه است كه هر يك در فضايي تجربهگرا، گاه با لحني هجوآلود و گاه به شكلي سوررئال، جهان خاص نويسنده را بازنمايي ميكنند. بردستاني كه پيشتر با مجموعه داستانهاي «هيچ» و «نهنگ تاريك» و رمان «تار مو» شناخته شده بود، در اين كتاب به شيوهاي بيپرواتر و بيواسطهتر از هميشه ظاهر شده است. آنچه بيش از همه در «كتاب زميني» جلبتوجه ميكند، چرخش معنادار نويسنده از فضاهاي وهمزده و اسطورهگرايانه آثار پيشين، به سوي نوعي نوواقعگرايي انتقادي است. اگر در «نهنگ تاريك» و «تار مو» با لايههايي از خيال، تمثيل و استعاره سر و كار داشتيم، در اين مجموعه با موقعيتهايي ملموستر، شخصيتهايي زمينيتر و زبان و ساختاري سادهتر مواجهيم. اين سادگي منجر به نوعي ايجاز و دقت در طراحي موقعيتها و ساختن طنز از دل واقعيت شده است.
داستانهاي اين كتاب در جنوب ايران ميگذرند؛ اما برخلاف نگاهي صرفا اقليمي يا توريستي، آنچه اهميت دارد، انسان است. شخصيتهاي بردستاني نه قهرمانند و نه قرباني؛ آنها آدمهايي سادهاند با منطق خاص خود، گرفتار تناقضها، خندهها، نااميديها و گاه جنونهاي كوچك و شخصي.
در داستان «جزيره من» با شخصيتي سر و كار داريم كه به محض فكر كردن به چيزي، آن را ميآفريند. در داستان «جوانشير» كارمندي بيآزار گرفتار جدالي ابدي با كلاغها ميشود. در «نقطه» تمام عمر و زندگي جواني به نام «آيا» با يك تصادف جزيي هجوزده به ناگهان در يك لحظه ويران ميشود. يا در «بهترين آتشنشان دنيا» با آتشنشان نمونهاي مواجهيم كه در عمر كاري سي ساله خود حتي يكبار هم آتشي را خاموش نكرده.
از نظر زباني، «كتاب زميني» به ريتم گفتار نزديك شده و به نظر ميرسد نويسنده با حذف نقطهگذاريهاي مرسوم، بازتابدهنده سياليت ذهني و گفتاري شخصيتهاست. اين انتخاب زباني، علاوه بر خلق لحن، به ساختن نوعي طنز دروني هم كمك كرده است؛ طنزي محوري كه در بسياري از داستانها از جنس هجو است. هجويهاي عليه نظم رسمي، عليه بروكراسي، عليه كليشههاي رسمي و حتي عليه خود ادبيات. براي مثال در داستانهايي مثل «مصاحبه» روند دست و پاگير و كلافهكننده مصاحبههاي كاري مورد هجو و حمله قرار گرفته و در «كالاي فرهنگي» كنايهاي هوشمندانه به مناسبات صنعت نشر و مصرفكنندگان كتاب زده ميشود.
در قياس با آثار قبلي «كتاب زميني» اثري است پختهتر و جسورانهتر. نويسنده ديگر از پشت لايههاي ضخيم تمثيل و استعاره به جهان نمينگرد، بلكه با شفافيتي رندانه، چشم در چشم واقعيت ايستاده و آن را دستكاري ميكند. اما اينبار نه با زبان مرثيه كه با زبان خنده، زخمها را نشان ميدهد. به همين خاطر است كه «كتاب زميني» بيش از آنكه كتابي درباره جنوب باشد، كتابي است درباره انسان؛ انساني زميني؛ انساني گرفتار، اميدوار و طناز. اين كتاب نشان ميدهد كه چطور ميتوان بدون پناه گرفتن در اسطوره يا پستمدرنيسم، از دلِ واقعيت، داستانهايي ساخت كه هم سرگرمكننده باشند و هم عميق. «كتاب زميني» شايد شخصيترين و صميميترين كتاب بردستاني باشد؛ كتابي كه نهتنها نقطه تلاقي تجربه و زبان است، بلكه سندي است بر توان ادبيات براي تبديل زيست روزمره به اثر هنري.