حمايت از محرومان و مستضعفان در انديشه و عمل بنيانگذار (۲)
احمد مازني
در كلام امام خميني (ره) براي حمايت از محرومان و مستضعفان، از واژههاي مختلفي استفاده شده كه از آن جمله ميتوان به مستضعفين، محرومين، فقرا و مستمندان، زاغهنشينها، حاشيهنشينها، روستاييان، جنوب شهريها، مظلومين، كپرنشينان و پابرهنگان اشاره كرد. تركيب اين واژهها حاكي از وجود واقعيتهايي در جامعه ايران بوده است. از واژه مستضعفين كه منشأ قرآني دارد، بگذريم زاغهنشيني، آلونكنشيني، حلبيآباد و كپرنشينان واژگاني هستند كه در يك دوره زماني به ساكنين بعضي از مناطق جنوب و حاشيه تهران و چند شهر بزرگ اطلاق ميشد كه ريشه در سالهاي پس از اصلاحات ارضي در ابتداي دهه چهل داشت كه سيلي از آوارگان روستايي براي گذران زندگي به سوي تهران و برخي شهرهاي بزرگ سرازير شدند و در آن شهرها آلونكي و زاغهاي بنا كردند. «در يك بررسي گسترده كه در سال ۱۳۵۱ در موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران انجام گرفت، مشخص شد كه ۹۱درصد از سرپرستان خانوادههاي حاشيهنشين در تهران روستايي بودهاند. ۷۲درصد آنان قبلا دهقان محسوب ميشدند و ۵۹درصد خردهمالك بودهاند.» همچنين «يافتههاي پژوهشي مشابه در سال ۱۳۴۵ نشان داد كه ۶۲درصد از حاشينهنشينان تهران كارگر ساده، ۱۲درصد كارگر نيمه ماهر و ۱۴درصد كارگر ماهر بودهاند.» كه تا حدودي نشانگر وضعيت حلبيآبادها در ايران پيش از انقلاب بود. براساس گزارشهاي موجود «عمده اين مهاجران در زاغهها و گودهاي جنوب شهر ساكن شدند چون هم ارزان و كم خرج بود و هم اينكه كسي به كارشان كار نداشت.» برخي از مناطق محل سكونت مهاجران مذكور در تهران انتهاي شهباز جنوبي، ميدان شوش و حوالي آن، ميدان غار و از جمله اطراف ميدان آزادي [شهياد سابق] و چند جاي ديگر از پرجمعيتترين مراكز اين حلبيآبادها و زاغهها و پرتراكمترين مناطق شهري تهران بود. اين گروه از مردم از لحاظ امكانات چيزي بيشتر از روستا نميخواستند، حدود ۹۰درصد روستاهاي كشور تا سال ۵۱ [يا بهتر است گفته شود سالهاي قبل از انقلاب اسلامي] از امكانات شهري خالي بودند.
حاشيههاي شهرها نيز بهتر از روستاها نبود، اما نسل اول مهاجران انتظاري نداشت، به كاري و سپس لقمه ناني قانع بود، حال ديگر آب و برق و فاضلاب پيشكش؛ در گزارشي ديگر براساس اسناد موجود، چنين روايت شده است: «در قسمت شمال شوش هم گودالهاي زيادي هست، مانند گود عربها، گود معصومي و ديگر گودهايي كه در خيابان غار وجود دارد. البته در قسمت جنوب نيز تعداد گودالها زياد است كه برخي از آنها مسكوني ميباشد... گودال قطعه زميني است كه چندين متر از كف خيابان پايينتر است و مساحت آن به تفاوت ميان دو هزار تا چهل هزار متر مربع ميباشد كه در نتيجه برداشتن خاك و استفاده از آن جهت تهيه آجر، به اين صورت در آمده است و بعد از اينكه كورهها به تدريج به خارج از شهر منتقل ميشود صاحبان اين زمينها آنها را به قطعات كوچك تقسيم كرده و فروختهاند... از خيابان مشرف بر گود دره عميقي ديده ميشود كه مملو از مربع مستطيلهاي كاهگلي است. اين اشكال در واقع بام خانههاي داخل گود است... ساكنين اين گودها با بيست الي سي پله به داخل گود وارد ميشوند... كوچهها همه خاك و كثيف است، در تابستان هوا به شدت دم ميكند و حالت خفگي به انسان دست ميدهد. مساحت خانههاي واقع در اين گودالها، چهل يا پنجاه متر مربع ميباشد... دورتادور حياطها را اتاقهاي كوچك و بزرگ ساختهاند. تقريبا اتاق بزرگتر از ۳×۴ ديده نميشود... اصولا در ساختن اين اتاقها، رعايت استفاده از نور و روشنايي را نميكنند، بلكه از هر گوشه و كناري دخمهاي به نام اتاق ساخته، آنها را كرايه ميدهند. در اين خانهها ۶ تا ۱۰ بلكه 12 خانوار سكونت دارند... در خانههاي اين گودالها، تنها يك چاه مستراح وجود دارد، ديگر چاه فاضلاب وجود ندارد، خانوارها هر يك سطلي در گوشه حياط قرار داده و فاضلاب خود را در آن جمع ميكنند و بيرون از گود ميبرند و در كنار خيابان ميريزند. ... بيشتر مردماني كه در گودالها زندگي ميكنند، ساعات روز را به دنبال تهيه روزي، در خارج گود بهسر ميبرند، عده زيادي هم از اين افراد بيكار هستند و به اميد به دست آوردن كار، در كوچه و خيابانهاي شهر ميگردند... يكي از رسانهها عكسي سياه و سفيد از ميدان آزادي در سالهاي قبل از انقلاب منتشر كرده، در توضيح اين عكس كه ميدان آزادي در احاطه زاغهها است، نوشته است: «ميدان آزادي كه اين روزها در محاصره خيابانهاي اصلي شهر و بزرگراههاست و كسي نيست كه خاطرهاي از آن نداشته باشد در سالهاي دوردست پشت سرش، شاهد زاغهنشيني و زاغهنشينان بوده. اين ميدان كه هنوز محل تفريح گردشگران ايراني و خارجي است، روزگاري متفاوت با سيماي امروزياش داشته است...»
ادامه دارد