به احترام روشنايي پيوسته كلمهها
حسين عليجاني
روابط عمومي، به ظاهر تركيبي اداري است؛ واژهاي كه شايد براي بسياري صرفا به معناي انتشار اخبار و برگزاري مراسمهاي رسمي باشد.
اما در عمق خود، آينهاي است كه اگر با صداقت صيقل بخورد، چهره حقيقت را تابناكتر از هميشه بازميتاباند. اين نهاد - اگر درست شناخته شود - نه فقط ابزار اطلاعرساني، كه پل ارتباطي قلبهاست؛ ميان مردم و حاكميت، ميان واقعيت و اميد. سالها پيش در آغاز مسير رسانهايام، آموختم كه روابط عمومي فقط انتشار خبر نيست؛ بلكه هنر ساختن اعتماد است از جنسي ديگر؛ جنسي از ارتباط، صداقت، شفافيت و پايداري. در طول بيش از 20 سالي كه در حوزه رسانه و روابط عمومي زيستهام - از خبرنگاري ميداني تا سردبيري، از مديريت روابط عمومي نهادهاي دولتي و فرهنگي تا همين حوالي به عنوان آموزگار و مشاور فرهنگي رسانهاي - دريافتهام كه «اطلاعرساني» اگر از دل مردم برآيد و براي مردم گفته شود، نه تنها خبر نيست، بلكه نويد است. نويدي براي بازسازي سرمايه اجتماعي، نويدي براي احياي اعتماد عمومي و نشاني از مشاركت در ساختن آيندهاي روشنتر. و چه خوشاقباليم كه در اين روز ملي، ميتوان به عملكرد يكي از كمنظيرترين ادوار شوراي اطلاعرساني دولت اداي احترام كرد؛ شوراي اطلاعرساني دولت چهاردهم دريافته است كه سرمايه اعتماد عمومي، در گروی گفتوگوي صادقانه با جامعه است نه در بزك كردن واقعيتها و نه در پنهانسازي مشكلات. بلكه در نترسيدن از گفتن آنچه هست. شجاعت در بيان حقيقت، حتي زماني كه تلخ است، قدرتي است كه روابط عمومي را از كليشههاي خشك اداري بيرون ميآورد و در جايگاه يك نهاد مدني تأثيرگذار مينشاند. حوزه اطلاعرساني دولت چهاردهم ميخواهد به رسانههاي داخلي هويتي دوباره ببخشد، رسالت فراموششده رسانهگري را احيا كند و دلهاي مردم را به راويان رسمي سرزمينشان پيوند بدهد. البته در اين مسير نميتوان از نقش اثرگذار روابط عموميهاي استانها غافل شد. آنها بازوان اجرايي اين جريان تحولآفرينند.
نشود تا واقعيت تحريف نشود و تا اميد بماند. روز ملي ارتباطات و روابط عمومي، فقط گراميداشت يك روز نيست؛ گراميداشت يك مسووليت است. يك رسالت اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي كه آينده كشور را ميسازد.
اين روز، يادآوري است به همه ما كه صداقت، مهمتر از سرعت است؛ كه شنيدن، مهمتر از سخن گفتن است و اينكه «با مردم بودن» صرفا يك شعار نيست، بلكه راهي براي «در كنار مردم ماندن» است.
اگر امروز ما توانستهايم ذرهاي از بياعتمادي عمومي را به اطمينان بدل كنيم، اگر جواني در دل اين ديار دوباره به رسانه داخلي دل بسته، اگر صداي حقيقت بيدغدغهتر شنيده ميشود، اگر در دل تاريكي، كورسوي اميدي روشن شده، بيشك بخشي بزرگ از اين مسير را مديون تلاشهاي بيوقفه صدها مدير و كارشناس روابط عمومي متعهد در سراسر ايران هستيم. و اين مسير، نيازمند استمرار است.
نيازمند نهادينه شدن نگاه حرفهاي به روابط عمومي و بازتعريف جايگاه آن در ساختار تصميمگيري و سياستگذاري.
باشد كه اين نگاه، اين مسير و اين تعهد ادامه يابد. باشد كه چراغِ صداقت در دستان جامعه روابط عمومي، هميشه روشن بماند و هيچگاه خاموش نشود. باشد كه روزي فرا رسد كه هر مدير، هر نهاد، و هر رسانه، روابط عمومي را نه زينتالمجالس، بلكه عقل ارتباطي خود بداند؛ و با تكيه بر آن، كشتي حقيقت را از ميان توفان بياعتمادي به ساحل روشن مردمباوري برساند.