خليجفارس؛ پهنه صلح يا درياي خون؟!
علي آهنگر
جاي گفتن ندارد كه از نخستين روزهايي كه بشر قلم بر سنگ و گل نهاد تا زماني كه واژهها بر پوست و كاغذ نقش بستند، نام اين پهنه نيلگون همواره «خليجفارس» بوده است. بيشك دونالد جي. ترامپ نيز در سالهاي مدرسه و دبيرستان، در كلاس جغرافيا، اين نام را با همين عنوان به خاطر سپرده و در آزمونها نوشته است.
او به عنوان رييسجمهور ايالاتمتحده، بيترديد نام آلفرد تاير ماهان، استراتژيست بلندآوازه نيروي دريايي كشورش را هم شنيده است. مشاوران او ميتوانند به مقاله تاريخي ماهان در مجله بريتانيايي «نشنال ريويو» در ژوئن ۱۹۰۲ ارجاع دهند؛ جايي كه نام مقالهاش را «خليجفارس و روابط بينالملل» نهاد. ماهان، نابغه بيبديل قدرت دريايي، از تاريخ دريانوردي ايران باستان آموخت و براي قدرت آن روزگار اروپا نسخههاي راهبردي نوشت. روزگاري كه امريكا هنوز در چارچوب دكترين انزواي مونرو قرار داشت و جهان «اروپامحور» اداره ميشد.
ماهان، گرچه افسر نيروي دريايي امريكا بود اما مقالات خود را در نشريات بريتانيايي مينوشت نه امريكايي؛ چراكه سكان سياست جهاني هنوز در دستان اروپا بود. امروز اگر او زنده بود شايد به شگفتي مينگريست كه چگونه امريكا به قدرتي جهاني بدل شد و اروپا به حاشيه رفته است، اما اين همان گردش محتوم تاريخ است: هيچ تمدني جاودانه نمانده، هيچ قدرتي تا هميشه نپاييده است. چنانكه ايران، روم، يونان، مصر و شام در عصر خود درخشيدند و سپس صحنه را ترك كردند و نيز چنانكه فرانسه، انگلستان، اسپانيا و پرتغال روزي سردمدار بودند و امروز خاطرهاند «هر كه آمد عمارتي نو ساخت /رفت و منزل به ديگري پرداخت» مهمانان امروز كاخ سفيد اگر اهل انديشهاند، نيكوست كه به اين حقيقت تاريخ گوش بسپارند: زمين گرد است و قدرتها نيز، چون سيارهشان، در گردشاند. هيچ هژمونياي ابدي نيست. ايران، در امتداد همين واقعگرايي تاريخي، همواره كوشيده خليجفارس را نه عرصه جنگ، بلكه پهنه صلح و گفتوگو قرار دهد. امروز نيز با وجود تحركات منطقهاي و دسيسههاي برخي بازيگران بيريشه و بيتاريخ، جمهوري اسلامي ايران پرچم صلح و گفتوگو را به ويژه از خاك كشور دوست و همسايه، عمان، برافراشته است.
چنانكه دكتر عباس عراقچي، ديپلمات برجسته كشورمان نيز تاكيد كرده است، ايران هرگز با نامهايي چون درياي عمان، درياي عرب يا درياي سرخ مشكلي نداشته و ندارد، اما اگر برخي كشوركهاي منطقه با تكيه بر دلارهاي نفتي و وعدههاي خيالانگيز سرمايهگذاري، بخواهند هويتي عاريتي براي خود بتراشند، و بدتر از آن، چشم طمع به جزاير سهگانه ايراني تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي داشته باشند، بايد بدانند كه تاريخ، بازيچه هوس و دلار نميشود.
ما پرچم صلح را برافراشتهايم، اما اگر حاكمان ناپخته منطقه به تحريكهاي خطرناك دل ببندند، خود مسوول عواقب سنگين آن خواهند بود.