لذت سريال ديدن با هم
علي ولياللهي
سريال پايتخت نقاط مثبت و منفي زيادي داشت و جز اينها كاري كرد كه يك سنت قديمي نانوشته در خانوادههاي ايراني احيا شود؛ سريال ديدن با هم. ابتدا نگاهي گذرا داشته باشيم به سريال و مسائل پيرامون آن. عدهاي براي اثبات خوب بودن پايتخت 7 به ميزان بيننده آن اشاره ميكنند. تعداد مخاطب هيچ ارتباطي با كيفيت ندارد. مخاطب بالا تنها نشاندهنده يك چيز است: مخاطب بالا! هر وقت كسي خواست «صرفا» از بالا بودن تعداد بيننده، پربازديد بودن يك سايت، پرمشتري بودن يك فروشگاه به كيفيت بالا پل بزند يادش بيايد ايرانخودرو و ساپيا يكي از پرفروشترين كمپانيهاي توليد خودرو در جهان هستند!
من به عنوان يك بيننده پايتخت و يك «نقي»پسند ميگويم: پايتخت 7 سريال قابل قبولي است با انبوهي از ايرادات در فيلمنامه، فرم و اجرا. ايراداتي كه به خاطر حس نوستالژي ناديده ميگيريم. مثلا سكانس معروف دعواي نقي و بهتاش بهطور كامل از فرم سريال خارج بود.
جز اينها پايتخت 7 دو ايراد بزرگ دارد:
اول، آب بستن به سريال براي طولانيتر شدن و كسب درآمد بيشتر از كنار تبليغات. بازي چند سر برد براي صداوسيما، تهيهكننده و عوامل سريال. يك قسمت كامل آوردن تاجيكيها از فرودگاه تا خانه؟ يك قسمت كامل آمدن خرس داخل كمپر؟ بدون اينكه ذرهاي قصه جلو برود؟ پايتخت هفت با اين قصه و خرده روايتها بايد حداكثر در 12، 13 قسمت تمام ميشد.
دوم، استفاده تبليغاتي گاهگاه از سريال در جهت تقويت سياستهاي جاري در كشور كه از چشم بينندگان دور نمانده است. اين را ميشود گذاشت پاي امتياز دادن براي گرفتن مجوز و بودجه.
چند گروه با پايتخت 7 مواجهه دارند: اول، صداوسيماي بيمخاطب كه بايد دست و پاي سازندگان سريال را ماچ كند. دوم، طرفداران دلي سريال كه نگاه ميكنند و حالش را ميبرند. نوش جانشان!
سوم، طرفداران متعصب سريال كه مخالفان را به روشنفكرنمايي، غرغرو بودن و حسودي متهم ميكنند. حتي چهره مطرحي مثل هوشنگ گلمكاني هم هنگام تعريف از سريال به منتقدان نيش ميزند! چرا؟ مگر اشكالي دارد عدهاي از پايتخت خوششان نيايد؟
چهارم، كساني كه پايتخت 7 را نقد محتوايي ميكنند. كساني كه آن را حاوي مقادير زيادي لمپنيسم و ترويج فرهنگهاي غلط ميدانند. اين گروه متوجه نيستند آدمهاي پايتخت نميتوانند جز اين باشند. نميتوان از نقي، ارسطو يا فهيمه انتظار رفتار متجددانه داشت. اصلا به آنها نميآيد! دسته آخر منتقداني كه مشكل فني با سريال دارند. كساني كه متوجه ضعفهاي فيلمنامه، ايرادات كارگرداني، آب بستنها، اشتباهات فرمي و در يك كلام «سرسري گرفتن پروسه ساخت» ميشوند. اين گروه متوجهند كه سازندگان اثر، اكثر بار سريال را گذاشتهاند روي دوش شوخيهاي نقي و بهتاش و حس نوستالژي و هشدار ميدهند اين فرمول براي سريهاي بعد ديگر جواب نميدهد.
اما نكته پاياني؛ در اواسط پخش سريال بود كه از يكي از دوستان در فضاي مجازي سوال كردم مشغول چه كاري است و او جواب داد: «منتظريم سريال پايتخت شروع شود.» جمع بستن اين فعل جرقهاي در ذهنم ايجاد كرد. پرسيدم منتظر هستيد؟ گفت بله! به همراه خانواده و تازه آن موقع خودش فهميد چه جمله متفاوتي گفته است. همين باعث شد از ديگراني هم سوال كنم. توي تاكسي و مترو و جمع دوستان پرسيدم آيا پايتخت نگاه ميكنيد و آيا همراه خانواده اين كار را انجام ميدهيد؟ جوابها اغلب مثبت بود. سالها گذشته بود از روزهايي كه خانوادههاي ايراني با وجود همه اختلافنظرهاي اعضا راس يك ساعت خاص پاي تلويزيون مينشستند براي تماشاي يك سريال محبوب. در تمام اين سالها عوامل مختلفي اين سنت ناگفته و نانوشته را به حاشيه برده بود. اصليترينش عدم توليد سريال خوب در صداوسيما بوده است. به اين مورد ميتوان رواج سريالهاي خارجي و رونق شبكههاي نمايش خانگي را هم اضافه كرد. در سالهاي گذشته اعضاي خانواده عوض اينكه مانند گذشته همراه هم پاي تلويزيون بنشينند «جداجدا» سريالهاي محبوب خود را تماشا كردهاند. اما پايتخت اين روند را تا حد زيادي شكست. در طول ايام عيد و بعد از آن راس ساعت ده همه افرادي كه در خانه حضور داشتند پاي تلويزيون نشستند و پايتخت نگاه كردند. شايد حتي بدون اينكه خودشان متوجه شده باشند در حال انجام چه كاري هستند. اعضاي خانواده با وجود همه اختلافنظرها، مشكلات، مشغله و مسائل ديگر كه باعث جداافتادگيها شده در حين تماشاي سريال پايتخت دستهجمعي واكنش نشان دادند، با هم خنديدند، ناراحت شدند، انتقاد كردند و احساس مشتركي را تجربه كردند. اين اتفاق جالبي است. همين نشان داد مردم چقدر تشنه تجربه كردن چنين وضعيتي بودند، اما صداوسيما طي سالهاي طولاني با توليد سريالهاي بيمخاطب و غيرجذاب اين فرصت را از خانوادهها دريغ كرده بود. مردم دوست دارند مثل دهه شصت و هفتاد و تا حدودي هشتاد در يك ساعت مشخص همه كار و شلوغي و فضاي مجازي و سليقه شخصي را كنار بگذارند و پاي تلويزيون يك سريال قابل قبول كه بتواند اكثريت سليقهها را راضي كند، تماشا كنند. پايتخت 7 فارغ از همه ايرادات و قوتها همان سريال بود. يك خانواده معمولي كه خانوادههاي ايراني را دور هم جمع كرد.