من و كارسينوم سروز پاپيلاري درجه پايين
غزل لطفي
اواخر سال گذشته دچار دلدردهاي شديد شدم و به يك جراح عمومي مراجعه كردم. اولين احتمال آپانديسيت مزمن بود كه براي رد يا تاييدش به سونوگرافي مراجعه كردم. آپانديس مشكلي نداشت اما تخمدانها بزرگ شده بودند. به تعطيلات سال نو نزديك شده بوديم و هم پيگيري بيماري سخت شده بود و هم پيدا كردن پزشک فوقتخصص سختتر! واقعيت اين است كه وقتي از پايتخت دور باشي كلا امكانات درماني و پزشكي در شرايط عادي هم محدود است، شب عيد كه ديگر محدودتر هم شده بود. براي يك سونوگرافي ساده يكي از دوستانم (نسيم) كلي تلاش كرد تا وقت گرفت. بعد هم براي پيدا كردن انكولوژيست زنان دوست ديگرم (پريسا) با تلاش بسيار از دكتر خودش برايم وقت گرفت. نظر اوليه آنكولوژيست زنان، آبسه تخمداني بود و من با كلي آنتيبيوتيك براي تعطيلات نوروز روانه منزل شدم. اما هنوز مطمئن نبودم؛ آخر سال بود، دكتر پيدا نميشد و استرس هم امانم را بريده بود. مشكل پيشآمده را براي يكي از نزديكانم (نيلوفر) كه عضو تيم درمان دكتر گرجي است، مطرح كردم و گزارش سونوگرافي را فرستادم تا نظر دكتر را بپرسد و چند ساعت بعد گفت كه دكتر گفته اين سونو چيزي را نشان نميدهد، بعد از تعطيلات عيد سونوي واژينال، سيتي اسكن و تومور ماركر بدهد تا بررسي كنيم. تمام جانم، استرس بود و از شرايط جسمي هم مطمئن بودم موضوع حاد است. با خواهرم تماس گرفتم و برايش تعريف كردم. به منزل ما آمد و قرار شد كنار ما بماند تا هم به مديريت استرس كمك كند و هم در ادامه تشخيص و درمان كنارم باشد. بعد از تعطيلات سونوي واژينال مشخص كرد علاوه بر بزرگ شدن تخمدانها يك توده ديگر هم روي رحم وجود دارد كه كمي كارها را پيچيده كرده است. امآرآي نشان ميداد بيماري محدود به لگن است و اين فعلا تنها خبر خوب بود و در نهايت نوبت به نمونهبرداري رسيد. نمونهبرداري انجام شد و حالا بايد منتظر نتيجه پاتولوژي ميماندم. زمان نميگذشت و كلافه شده بودم. مطمئن بودم كه قرار نيست خبر خوبي را بشنوم اما هرچه زودتر نتيجه پاتولوژي مشخص ميشد درمان هم زودتر آغاز ميشد. با كلي تلاش و واسطه در نهايت جواب پاتولوژي چند روز زودتر از موعد آماده شد؛ Low-grade papillary serous carcinoma و اين اولين مواجهه من با كارسينوم سروز پاپيلاري درجه پايين بود. سوت آغاز مبارزهاي سخت زده شد. مبارزهاي كه سلاحم اميد به خدا و داروهاي شيميدرماني و مربي و هدايتگر آن پزشك معالجم دكتر گرجي است. دكتر خانيكي و نازنين متيننيا تجربهاي مشابه را از سر گذراندهاند و به همين علت از آنها هم راهنمايي گرفتم تا روح و روانم را آماده كنم. خانواده، دوستان، همكاران روزنامه و آقاي حضرتي، همه در كنارم هستند تا بتوانم از اين چالش عبور كنم و من به خودم قول دادم پيروز اين ميدان باشم.