• 1404 دوشنبه 5 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4381 -
  • 1398 يکشنبه 12 خرداد

شارلاتانيسم

آلبرت كوچويي

آن روزها در دهه 50 در روزنامه آيندگان و چند هفته‌نامه، نقد نقاشي مي‌نوشتم. با شناخت تازه‌ها و به‌روز بودن؛ آن‌هم در آن برهوت نبود منابع به‌روز، كار سخت و گاه شكنجه‌آوري بود. آن هنگام منتقدان نقاشي بسيار كم بودند. كريم امامي، مطرح‌ترين بود كه شناخت و احاطه كامل به هنرهاي تجسمي داشت و من جوان بيست و چند ساله با مرور در تاريخ هنر نقاشي شناخت مكاتب و به‌روز بودن، سري در ميان سرها درآوردم. نگارخانه‌ها و به گفته آن هنگام‌، گالري‌ها به تعداد انگشتان دست بود. مطرح‌ترين گالري، سيحون بود كه معصومه سيحون آن را مي‌گرداند. شناخت و ارتباطي كه با نقاشان مطرح داشت او را نام‌آور ساخته بود.من در روزنامه آيندگان قلم مي‌زدم. هانيبال الخاص نقاش پرشور و داستان‌سرا در روزنامه كيهان نقد نقاشي مي‌نوشت. نگاهش تند و بي‌پروا بود. اگر كارهايي را نمي‌پسنديد از ريشه نقاش را مي‌زد. پروايي در هتاكي و دشنام دادن نداشت. خودش بود، هم توي نقاشي و هم توي زندگي همين بود. در دنياي هنر و زندگي چنان مي‌تاخت كه كسي تاب رويارويي با او را نداشت. داس تيز نقدش را برمي‌داشت و هر آنچه را نمي‌پسنديد درو مي‌كرد. باكي نداشت. در نقد سينمايي دكتر هوشنگ كاووسي هم بود. بي‌پرواتر از او به گفته خودش «بي‌چاك و دهان». در نقد شعر هم دكتر رضا براهني.

اينها در برخوردهاي‌شان هم در محافل هنري، اينچنين بودند. پايش مي‌افتاد ممكن بود با مشت و لگد هم از حق طرف بربيايند. هانيبال الخاص هر بار مرا مي‌ديد مي‌گفت: چرا اينقدر مهربانانه مي‌نويسي، علف‌هاي هرز را كه در هنر مي‌بيني بايد ريشه‌كن‌شان كني. ريشه‌شان را بخشكاني. آن موقع‌ها واژه شارلاتان و شارلاتانيسم خيلي باب شده بود. هركسي مي‌آمد چند تكه رنگ مي‌پاشيد روي بوم، مي‌شد تابلو و اگر ارتباطي هم داشت فروش كلان مي‌كرد. بازار شارلاتانيسم در نقاشي داغ بود. بوم ارزان، رنگ ارزان، سطل سطل بپاشيد و نامش را بگذاريد ‌«اكشن پينتينگ» نقاشي حادثه‌اي يا «هپينينگ» اتفاقي. وقتي مي‌پرسيديد اين چيست، مي‌گفتند تجريدي است، انتزاعي است. به وقت خلق آن نمي‌دانستم چه حسي مرا به خلق آن وا مي‌داشت. حالا هم اصلا درباره‌اش نمي‌توانم چيزي بگويم. هركسي برداشت خود را بكند، برداشتش‌ براي من محترم است؛ البته آن كه پس از گذران سال‌ها تحصيل و سال‌ها تجربه، اگر به اين تكامل مي‌رسيد، نمي‌شد از او خرده گرفت. اما آن جوجه تازه از تخم سردرآورده چه مي‌گويد؟

و بازار شارلاتانيسم داغ بود. اگر منتقدان بي‌باك و بي‌پروا چون «هانيبال الخاص» نبود كه محل به آنها ندهد و بوم‌شان را پاره كند، دنياي نقاشي دهه 50 پر مي‌شد از اينها. «هانيبال الخاص» به گفته‌اش امشي- يا حشره‌كش آن زمان كه آباداني‌ها، بيشتر براي مگس‌كشي به كار مي‌گرفتند- به دست مي‌گرفت و پاك‌سازي مي‌كرد. اما نسل من و آنها كه بعدها در‌ روزنامه آيندگان آمدند حتي «آيدين آغداشلو» هم، از اين جنس نبودند. باورمان اين بود كه اين نامش «نقد هنري» است. نه نقد امشي! بدتر از الخاص، هوشنگ كاووسي و رضا براهني بودند كه ريشه طرف را سوزانده، به باد مي‌دادند. «هوشنگ كاووسي» كه در سينماي ايران كسي را باور نداشت و بعضي‌ها به طعنه مي‌گفتند حتي خودش را هم باور نداشت؛ البته وقتي فيلم «هفده روز به اعدام» را ساخت، نشان داد كه آنها درست مي‌گويند: خود را هم باور نداشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون