در باب پولهاي كثيف و ساخت سريالهاي بيمحتواي شبكه نمايش خانگي
بسانِ يك اسباببازي كوكي
علي وراميني
بيراه نيست اگر مهمترين مساله امروز سينما را سازوكار توليد و سرمايههاي پشت اثر بدانيم و نه خود اثر به مثابه يك محصول هنري قابل نقد. جشنواره را كه ويترين سال سينمايي ايران است ديديم، تعداد فيلمهايي كه بتوان به آنها پرداخت از انگشتان يك دست كمتر است، تكليف فيلمهايي هم كه اصلا به جشنواره نيامدند ولي ميلياردي ميفروشند، مشخص است.
اما پولهاي كثيفي كه بدنه سينماي ايران را آلوده كرده، اثرات بسيار مخرب و ماندگاري بر پيكره سينما وارد كرده است. پرواضح است كه متوليان قدرت، آنهايي كه پروانه ساخت ميدهند، نهادهاي نظارتي و بعد از آن صنوف سينما هستند كه ميتوانند با اين جريانها مقابله كنند؛ اگر ارادهاي باشد. آنها هستند كه ميتوانند شرط صدور پروانه را شفافيت منابع مالي سرمايهگذران بدانند، از ورود افراد بيربط جلوگيري كنند، درخواست سود و هزينه كارهاي قبلي را بكنند و بسيار راه ديگري كه خودشان ميدانند و ما نه. اما اينكه متوليان امر به جد حضور پيدا نكردند و يا نميكنند مسووليت ديگران را ساقط نميكند. به خصوص كساني كه ويترين اين آثار هستند و عكس و نامشان مدام روي بيلبوردهاي تبليغاتي است. بليبوردهايي كه اجاره ماهانه هر كدام اندازه ديه يك مرد مذكر در ماههاي حرام هزينهبردار است.
بعيد ميدانم براي آنها كه هم از دستمزدهاي نجومي و بيپايه خودشان خبر دارند، هم از وضعيت قانون و عرف كپيرايت در كشور ما، سوال نباشد پول اين بيلبوردها و دستمزدهايشان از كجا ميآيد؟
البته بعضي از آنها تنها التزام به مرِّ قانون دارند و حتي زماني كه سرمايهگذار يكي از اين آثار هم دستگير شد خيلي متمدنانه گفتند تا نهايي شدن دادگاه صبر كنيد. صبر كرديم، سريال را ديديم، آنها دستمزدهايشان را گرفتند با آن به كار فرهنگي در لسآنجلس و فرشته مشغول شدند و امروز قطعي شد كه همه آن دستمزدها از پول كثيف بوده است. حال سخن نميگويند، روزه سكوت گرفتهاند. شايد گمان ميكنند وقتي دادستان ميگويد اختلاس و پول كثيف؛ منظورش يك پول عجيب و غريبي است كه كسي دسترسي نداشته و اينها برداشتند و اگر برنميداشتند هم اتفاق خاصي نميافتاد. شايد نميدانند اين پولها حاصل يك عمر گچ خوردن، حنجره پاره كردن و واريس گرفتن هزاران معلمي است كه كل سرمايه همه 30 سال خدمتشان اندازه دستمزد يك ماه آنهاست. حتما يك توجيهي براي خود دارند كه وجدانشان معذب نميشود و حاضر نميشوند خود را از اين آلودگي پاك كنند. بسياريشان استدلال ميكنند ما نبايد استعلام كنيم كه دستمزدهايمان از كجا ميآيد. اين استدلال پيش از هر چيزي توهين به شأن و فهم خودشان است، يعني خود را به سان يك اسباببازي كوكياي ميدانند كه سكهاي درون آن مياندازند تا حركت كند و كاري ندارند كه اين سكه را چه كسي مياندازد و از كجا ناشي ميشود. ناخودآگاه ياد «ناتالي پورتمن» ميافتم، بازيگري كه نه ادعاهاي عجيب و غريب دارد و نه جز بازيگري كار ديگري ميكند، اما پارسال بود كه از رفتن به اسراييل و گرفتن جايزه يك ميليون دلاري امتناع كرد چراكه رفتار نتانياهو را خلاف اصول انسانياش ميدانست.