برخيز و اول بكش (210)
فصل نوزدهم
انتفاضه – صندلي آوازهخوان
براي ابوعباس
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
با اين حال، خيلي سريع، يك موضوع ديگري كه خيلي غيرمنتظره بود، بروز پيدا كرد. مدير موساد از طريق «صندلي آوازهخوان» - نام صندلياي كه ميكروفن به آن وصل بود- متوجه شد كه حكومت اسراييل مذاكرات پيشرفتهاي را با ساف، بدون آنكه موساد در جريان باشد، در جريان دارد.رابين به واحد 8200 آمان دستور داده بود كه هر چيزي را كه درباره مذاكرات شنود ميكنند مستقيما به خود او بدهند اما اين دستور را به موساد نداده بود.شاويت خشمگينانه با رابين برخورد كرد و نسبت به اينكه موساد را به بازي راه نداده، گلايه كرد. رابين، شاويت را با گفتن اينكه اين يك «ابتكار حاشيهاي» توسط پرز بوده كه براي خود او (رابين) موضوع قابل توجهي نبوده است، ساكت كرد. سپس فرستندهها به همان ناگهاني كه آنها شروع كرده بودند، متوقف شدند و از كار ايستادند. سه هفته و نيم بعد از آنكه ميكروفنهاي پنهان نصب شده بودند، آنتنهاي بزرگ در مركز موساد از گرفتن سيگنالها باز ايستاد. اسراييليها در وهله اول فكر كردند كه شايد اين يك مشكل فني باشد اما يك بررسي نشان داد كه تمام لينكها ميان موساد و دفتر عباس به خوبي كار ميكنند و به هر حال بعيد به نظر ميآمد كه در يك زمان ناكارآمدي براي هر دو طرف روي داده باشد. اين يقينا به اين معنا بود كه هر دو ميكروفنها كشف شدهاند و اينكه عمليات پشم زرين لو رفته و عدنان ياسين گنجينه باارزش آنها هم در خطر مرگ قرار گرفته است. يك منبعي در بخش ضدتروريسم موساد گفت: «ما نتوانستيم بفهميم كه اين چطور ممكن شد كه در يك زمان كوتاه بعد از آنكه ما تجهيزات را در جاي خود گذاشتيم همراه با عاملي كه آن را انجام داده بود، كشف شد.»اين كار جبرييل راجوب بود كه با كمك آژانس اطلاعاتي محلي، رد تجهيزات را گرفت. راجوب گفت: «افراد ما در اسلو حس كردند كه اسراييليها، از طريق خود فلسطينيها آنها را ميبينند و اينكه آنها دقيقا ميدانند حرف بعديشان و موضعگيرياي كه ميگيرند، چيست. اين شك شنود ما را برانگيخت و به همين خاطر ما دفتر ابومازن را اسكن كرديم.»با اين حال اكثر عوامل موساد كه درگير عمليات پشم زرين بودند، توضيحات خيلي متفاوتي را دادند: از بين خودمان به ما خيانت شد. بر اساس اين فرضيه كه ثابتشدني نيست اما برخي شواهد جدي آن را تاييد ميكنند، يكي از مذاكرهكنندگان اسراييلي در اسلو گزارشهاي اطلاعاتي را ديد كه طي عمليات جمع آوري شده بود و آن را به نخستوزير و سران نهادهاي اطلاعاتي داده بودند. او متوجه شد كه منبع اطلاعات ابزار شنود در دفتر ابومازن است يا اينكه يكي خطوط ارتباطياش را ميزند. او فلسطينيها را با اين اذعان كه آنها سريعا ابزار را جمع و آنها را نابود ميكنند، متوجه كرد، زماني كه اين اتفاق رخ داد، اطلاعات اسراييل ديگر هيچ راهي نداشت كه بفهمد در گفتوگوها چه ميگذرد و اين هم به معناي آن بود كه هيچ يك از تندروها نميتوانستند جزييات مذاكره را به رسانهها نشت بدهند و مذاكرات را خراب كنند. به بيان ديگر، يك ديپلمات اسراييلي به اين خاطر خيانت كرد تا مانع از خرابكاري نهاد اطلاعات اسراييل در ديپلماسي اسراييل بشود. حقيقت اين بود كه در كنار اين كار بايد يك گنجينه باارزش كشته ميشد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه