مهرداد پشنگپور
اقدام اخير رييسجمهور جنجالي ايالات متحده امريكا بدون شك اقدامي قابل تامل، مهم، هيجاني ولي نهچندان جدي است! ايشان در تازهترين حركت خود دست به عملي زدند كه بيش از هر چيزي ثابت كرد سياست مرد كهن ميخواهد و نميتوان با سر و صدا در اين عرصه كاري كرد كه كارستان باشد. ايشان يك دلال است و اگر چه حسب قوانين موضوعه دلال تاجر محسوب ميشود مشروط به شرايط و ضوابطي، ليكن اين تجارت اقتضاي خود را دارد. حداقل براساس قانون تجارت ايران و البته كشور متبوع دونالد ترامپ، دلال كسي است كه به حساب و نام دیگری معامله ميكند. يعني او فقط زماني مسووليت دارد كه از اصول حرفهاي به گونهاي تخطي كند كه موجب زيان اصيل شود. بازار سياست كمي كه نه بسيار متفاوت است، حداقل يك رييسجمهور، خوب و نيك ميداند براي اينكه او تاوان قصور يا تقصيرش را بدهد هزار اما و اگر و بايد و نبايد و شايد و نشايد پيش رو هست. بر همين اساس او خود را نه صرفا مبتني بر قواعد حقوقي و اصول قانوني بلكه در عمل چنان مبسوطاليد ميپندارد كه ...
تا حد امكان در عصر و دوره زمامدارياش ميتازد.
ترامپ بنابر خصيصه شغل اصلي كه به آن اشتغال داشته و گويا تلاش دارد همان مشي را به هزار رنگ و لعاب به ميدان سياست بياورد خوب ميداند براي اينكه رييسجمهور ايالات متحده امريكا را به پاي ميز محاكمه بكشانند هزار اما و اگر سر راه هست كه احتمال به سرانجام نرسيدنش خيلي بيشتر از انجامش است. بنابراين وقتي خرج از كيسه مهمان است چرا ولخرجي نكند، اين اصول اساسي دلالي است!
دونالد ترامپ تاكنون بيترديد و با قطع و يقين مستند به اصول حقوقي و قواعد بازي سياست، چنان كرده كه تنها برنده و منتفع اصلي اعمال و رفتار او خودش و اعوان و انصار نزديكش هستند. او اهل خودنمايي است و مادامي كه اين تظاهر براي او فقط ارضاي اميال رواني و شخصي را به بار ميآورد و تاوانش حداقل در زماني نزديك گريبان او را نميگيرد، چرا بيمحابا از آشفتهبازاري كه خود موجبش شده منفعت نبرد! اين نتيجهگيري نه تحليل است نه يك پيشبيني بلكه يك برآورد قطعي است از آنچه تاكنون رياست جمهور ايالات متحده امريكا به هر بهانهاي به آن متوسل شده است. به اين اعتبار بيترديد ميتوان آقاي «ترامپ را بيهيچ ملاحظهاي مرد كارهاي نيمهتمام» دانست:
نخست؛ او از برجام خارج شد، در حالي كه مقررات مندرج در اين توافق غير معاهدهاي بينالمللي را ناديده گرفت، براي اين اقدام او مورد شماتت شركاي استراتژيك خود، نمايندگان كنگره ايالات متحده امريكا و بسياري از صاحبنظران كشور متبوع خودش قرار گرفت. تخلف ايشان به موجب قواعد مسلم حقوق بينالملل بيشك قابل انكار نيست!
دوم؛ از معاهدات بينالمللي بسياري بدون رعايت تشريفات اعلام خروج كرد در حالي كه خروج حقوقي از برخي اين معاهدات مانند معاهده پاريس در صورت انتخاب مجدد ايشان به دوره دوم زمامدارياش موكول است. چنين خروجهايي در كمترين حالت اعتبار بينالمللي اين كشور را در افكار عمومي بينالمللي آسيبپذير كرده است.
سوم؛ او تصميم گرفت قدس را پايتخت اسراييل بداند و بخشي از سرزمين يك تابع حقوق بينالملل را «من غير حق» به ديگر عضو منشور ملل متحد ملحق كند بيآنكه حتي رعايت اصول بنيادين قواعد حقوق بينالملل را بكند. بر اساس اين حقوق از زمان تاسيس سازمان ملل متحد بنابر اصول مصرح منشور ملل متحد هيچ عضو اين منشور نميتواند با تكيه بر سابقه اشغال نظامي سرزميني را متعلق به خود كند، زيرا در تمام يا حداقل اكثر نظامهاي حقوقي كشورهاي مترقي و به ويژه رژيم حقوقي حاكم بر مراودات بينالمللي تابع و تحت حاكميت رژيم حقوقي حقوق بينالملل، توسل به زور چون نامشروع است، بنابراين نميتوان وسيله يك عمل غير حقوقي نامشروع حقوق قانوني و اوليتر از آن حق مكتسبي را با موضوعيت مالكيت بر يك سرزمين به دست آورد. اين موضوعي نيست كه يك رييسجمهور نداند، اما او چون به حساب ديگري خرج ميكند حاتم طايي شدنش كار سختي نيست!
چهارم؛ ترامپ تصميم گرفت كه كليت نيروي نظامي يك تابع حقوق بينالملل را كه عضو سازمان ملل متحد است در زمره نيروهاي تروريستي قراردهد. بعيد است جناب ايشان ندانند كه نيروهاي نظامي يك كشور وابسته پيوسته و بلافصل به نظام سياسي و حاكميت يك كشور محسوب ميشوند، يعني اينكه وقتي تماميت يك نهاد نظامي يك كشور را مشمول نيروهاي تروريستي ميدانيم، يعني تماميت يك عضو سازمان ملل متحد را تروريسم در نظر گرفتهايم، واضح است چنين رفتاري بدعتي نه الزاما خطرناك بلكه عجيب و ناشي از ناشيگري است. بر همين اساس تصميم نابخردانه و خارج از عرف و خلاف موازين حقوقي رييسجمهور را نبايد خطرناك تلقي كرد ولو آنكه سنگي است كه بايد هزار عاقل از چاه در پي خبط جاهلي از چاه بيرون كشند!
اين اقدام خطرناك نيست براي اينكه: نخست فاقد پشتوانه حقوقي است. دوم؛ نفي قواعد صريح حقوق بينالملل است. سوم؛ حتي در درون مرزهاي ايالات متحده امريكا مانند تصميم اعلام تعلق بلنديهاي جولان به اسراييل با اعتراضهاي موثر بينالمللي و داخلي روبهرو شد و اين گونه اعتراضها در محدوده نظام حقوقي بينالملل مانع موثري براي تشكيل و ايجاد يك حق است.
ترامپ نه اينكه به نظر برسد بلكه روشن است تنها همانگونه كه مسبوق به سابقه است به دنبال ريختن آبي به آسياب شخص بنيامين نتانياهو و نه حتي الزاما مردم و نظام سياسي رژيم اسراييل است، چنانكه تا هماكنون به روشني مشخص است كه حتي شريك ايشان در منطقه يعني دولت سعودي با وجود تمام بندهاي سياسي و اقتصادي با دو تصميم اخير ترامپ در مورد اسراييل عليه فلسطين همراهي ندارد و اين به خوبي نشان ميدهد كه رييسجمهور ايالات متحده امريكا آگاهانه، نه اينكه درصدد باشد بلكه مصمم است فقط براي جامعه بينالمللي هزينههايي ايجاد كند كه بهاي آن اقناع بلندپروازيهاي سادهانگارانه اما گستاخانه شخص آقاي دونالد جي ترامپ است.
پنجم؛ مراجعه به سابقه دوره زمامداري ترامپ، ملاحظه خصوصيات رواني و شخصي ايشان كه بسيار علاقهمند ديده و شنيده شدن هستند (اين موضوع را ميتوان از مواقع امضاي فرمانهاي متعدد در برابر دوربينهاي رسانهاي و نمايش امضاي فرمانها كه تقريبا، نه در ايالات متحده امريكا بلكه در غالب كشورها كمنظير يا حتي بينظير است، دريافت) اگر دليل روشن و متقني نباشد كه البته هست، حداقل با احتياط ميتوان چنين استنباط و استنتاج كرد كه او به دنبال معاملات شخصي سياسي با شريك يهودي خود است. موقع و زمان اعلام تصميمات ترامپ در همراهي با شريك اسراييلي و منافعي كه اعلامهاي دونالد ترامپ براي شريك شخصياش دارد، مساله غامض و پيچيدهاي نيست كه نياز به تفسير و تأويل مطول داشته باشد.
تصميم ناشيانه اخير آقاي رييسجمهور چنين ايجاب ميكند كه جمهوري اسلامي ايران آگاه و هوشيار باشد.