پولاد كيميايي چند سالي تقلا ميكرد فيلم اولش را بسازد تا جهاني را كه به عنوان كارگردان در ذهن دارد به مخاطب ارايه دهد. در نهايت امسال موفق شد و اين اثردرجشنواره فيلم فجر شركت كرد. آن طور كه خودش معتقد است در ساخت فيلم به چگونگي ساختار آن توجه بيشتري داشته تا اينكه صرفا بخواهد كارگرداني خود را به اثبات برساند؛ فيلمي كه موضوع آن چالشهاي رابطه دو دوست است.
با او درباره چگونگي ساخت اولين فيلمش گفتوگو كرديم.
براي آغاز بحث به موضوع فيلم بپردازيم. به واسطه سالها فعاليت در سينما و شناختي كه از آن داريد، انتخاب چنين سوژهاي براي ساخت فيلم اولتان از كجا نشات ميگيرد؟
زماني كه فيلمنامه «معكوس» را مينوشتم، تلاش كردم خودسانسوري نكنم. از آنجا كه در سينما بزرگ شدم با خط مشكلات ساخت يك فيلم آشنا هستم ، چه به لحاظ تكنيكي و چه به لحاظ ميزان تماشاگري كه فيلم بايد جذب كند و چه به لحاظ خط قرمزهايي كه فيلم با آن مواجه است اين سختيها را ميدانم. به همين جهت دو انتخاب داشتم. يا اينكه براي فيلم اولم انعطاف نشان دهم و از فرمولي استفاده كنم كه حداكثر فيلمسازان فيلم اول از آن بهره ميبرند...
از چه فرمولي؟
اينكه به گيشه باج دهم و فيلم كم هزينه اي بسازم كه در آن از دو، سه بازيگر در لوكيشن محدود داخلي بهره ببرم و با استفاده از اين روش به دنبال عنوان كارگرداني بگردم تا اينكه كارگرداني را اثبات كنم. به عبارت واضح گام اول براي فيلمساز چنين فيلمي بايد باشد تا كمترين ضرر مالي متوجه سرمايه فيلم شود و تهيهكنندهها هم فشار ميآورند كه چنين موضوعي بايد براي فيلم انتخاب شود و از فلان بازيگر در فيلم بهره ببريد...
و شما از اين قانون پيروي نكرديد؟
پيروي نكردم و تصميم گرفتم پدرم تهيهكننده كارم باشد تا اشراف و تمركز بيشتري به فيلم اولم داشته باشم. مسعود كيميايي آزادي و اختيار عملي به من داد كه آن طور كه ميخواهم در فيلم اولم عمل كنم.
با ديگر تهيهكنندهها به نتيجه نرسيده بوديد؟
خير، تفاوت ديدگاهي زيادي داشتيم.
در سالهاي اخير فيلمهاي برخي كارگردانان بيشتر شبيه به تلهفيلم است. درباره فيلم معكوس چنين نظري نميتوان داشت. شما براي اينكه از اين فضا دور بمانيد چه كرديد؟
از نظر من هويت سينماي اين روزها را فيلمهاي رئال تشكيل ميدهد، فيلمها قهرمان ندارد و مخاطب مسائل روزمره خود را در سينما دوباره بر پرده ميبيند. من چنين نگرشي ندارم. در اين فيلم سعي كردم از روزمره فرار كنم و فيلمي روايت كنم تا بتوانم با آن فرهنگ كشورم را صادر كنم. در ساخت فيلم اولم به اين فكر كردم كه وقتي از سينما صحبت ميكنيم تمام ابعاد سينمايي بايد در آن لحاظ شود، موسيقي سينمايي، بازيهاي سينمايي حتي مونتاژ سينمايي. به نظر من انتخاب موضوع تلويزيوني براي سينما و نمايش اين موضوع تلويزيوني بر پرده سينما خيانت به مخاطب است.
فارغ از نقدهايي كه به فيلم وارد است، مهمترين نكته فيلم «معكوس» اين است كه به موضوعي جسورانه پرداخته است. در فيلم اولتان دست به عصا و محتاط حركت نكرديد.
تلاشم اين بود در گام اول و در ساخت فيلم اولم خودم را به چالش بكشم به همين جهت به دنبال عنوان كارگرداني نبودم. اينكه بگويند پولاد كيميايي فيلم ساخت. تمايل داشتم درباره من بگويند پولاد كيميايي چه نوع فيلمي ساخت. از آنجا كه بك راند زندگي من با مسعود كيميايي تلفيق شده و نام پدر با من همراه است، نميتوانستم دست به عصا حركت كنم و تمايل داشتم قدم اول كارم را محكم بردارم و آنچه از پولاد توقع ميرود، نشان دهم. خودتان ميدانيد اين روزها جوانهاي متولد 70 به بعد سخت به سينما ميروند.
چرا؟
براي اينكه جذابيتهاي ديگري غير از سينما برايشان تعريف شده. جهان با ريتم و ضرباهنگ تندي پيش ميرود و در فضاي مجازي در عرض يك دقيقه كوتاهترين مطالب به بهترين شكل به آنها عرضه ميشود. جوانهاي ما در معرض چنين اخباري هستند و من معتقدم اين ريتم تند به سينماي ايران وارد نشده است و سينماي ما همچنان كند و تنبل حركت ميكند.
فيلم «معكوس» روند پر فراز و نشيبي در ساخت طي كرده. چند سالي بود كه درگير ساخت اين پروژه بوديد. فيلمنامه در اين چند سال دستخوش تغييرات هم شده است؟
از 4 سال پيش فيلمنامه «معكوس» را نوشته بودم. فيلمنامه اوليه مبنايي تين ايجري داشت. چند جواني كه تلاش ميكردند، داشتههاي خود را به رخ هم بكشند و... معتقدم يك نوع اريستوكراسي در فرهنگ ما نهادينه شده است. البته بعد از انقلاب تقريبا به مدت 20 سال از آن دور بوديم اما دوباره اين فضاي تجملگرايي به ميان فرهنگ ما برگشته و تفاوت طبقاتي در ميان خانوادهها پررنگ شده است. آدمهايي را ميشناسم كه همه وجود و زندگيشان را ميفروشند تا ماشيني بخرند و با آن خودي نشان دهند. 4 سال پيش مبناي فيلمنامهام اين بود اما بعد از گذشت چند سال احساس كردم اين فيلمنامه خاصيت اصلي خود را از دست داده است. اسم معكوس، موضوع مسابقه و فيلمبردار آقاي تورج منصوري از فيلم گذشته در اين فيلم هم هستند، كليت فيلم تغيير كرده حتي لوكيشنها و نوع ماشينها هم تغيير كرد.
البته اختلاف طبقاتي در اين فيلم هم ديده ميشود.
اما در اين اختلاف طبقاتي تحقير نميبينيم. سعي كردم بين آنها مهرباني وجود داشته باشد.
يكي از مشخصههاي اصلي فيلم فضاي باراني است كه بر كليت آن حاكم شده است.
باران از زماني شروع به باريدن ميكند كه تكليف قصه روشن ميشود. حتي بلاتكليفي آب و هوا هم در اين فيلم از قصد بود تا كشمكشهاي بين حق و ناحق و تهاجم مندرج در فيلم ملموس باشد. باران در اين فيلم نماد اعتراض و توفاني است كه در قصه به مخاطب ارايه خواهيم داد. خصوصا بر صحنههاي مسابقه تاكيد داشتم كه فيلم در فضاي باراني روايت شود.
فيلم «معكوس» بر مرادنگي تاكيد دارد. با اين تعبير چه نظري داريد؟
با شما مخالفم. تم اول فيلم مردانگي نيست. آدمهاي اين داستان اصلا كامل نيستند.
اينجا منظور از مردانگي اشاره به آدمهاي آرمانگراست نه آدمهايي كه اصلا خطا نميكنند.
از اين جهت با شما موافقم. مردانگي به مفهوم كلاسيك و آرمانگرا و اينكه هويت انسان است، قبول دارم.
با اين همه يك نوع نگاه ايدهآليستي در پايان فيلم مشاهده ميكنيم.
يك نوع نگاه ايدهآليستي مبتني بر منطق با تلخيهاي خاص خودش كه نسل آينده آسيبپذير نباشد.
با تمام صحبتها نميتوانيم از اسم مسعود كيميايي در اين فيلم غافل شويم. آيا اين فيلم را ميتوانيم به دنياي مسعود كيميايي ربط دهيم؟ الگوي شما ايشان بوده يا اينكه به دنبال كشف دنياي جديد در فيلمسازي بوديد؟ البته كه فيلم «معكوس» متعلق به يك جهان جوانانه و پر انرژي است.
من معتقدم هيچوقت نميتوانيم هويتمان را كتمان كنيم. مسعود كيميايي هويت من است. ما همه چيز را ارث ميبريم قطعا اين نوع سليقه و سينما مورد پسند من بوده كه در آن كار كردم و سالهاست در آن بازي ميكنم و برايش احترام خاصي قائلم. اينجا بگويم در فيلم معكوس اداي ديني به مسعود كيميايي كردم اما بدون اينكه بخواهم جار بزنم كه مخاطب ببين و تماشا كن. دوست دارم تماشاچي خودش به اين احساس برسد.
وقتي به فيلم نگاه ميكردم چرا پولاد كيميايي در فيلمش بازي نكرد؟
معتقد به اين نيستم كه يك كارگردان حتما در اثرش بازي كند. وقتي در فيلم بازي ميكني با جهاني كه خلق ميكني، اختلاف زيادي پيدا ميكني و رابطهات با بازيگران فيلم متفاوت ميشود. به نظر من كارگرداني، مديريت بر اثر است مثل معمار و مهندسي است كه بخواهد در ساخت و ساز كمك كند كه در اين صورت كار قناس ميشود و از نظر من شكل و شمايل درست پيدا نميكند. اينكه شخصيتهاي درون ذهن يك كارگردان را در آدمهاي ديگر ببيني، لذتبخشتر است تا اينكه خودت بخواهي بازي كني.
با اين صحبتها پولاد كيميايي را بايد كارگردان بدانيم يا بازيگر؟
هر دو. من بازيگري را خيلي دوست دارم و سالهاست كه بازي ميكنم اما روراست بگويم از آنجا كه در آثار پدرم بازي ميكنم و قهرمان فيلمهايش هستم نسبت به بازيگري من گارد بيخودي گرفته ميشود و شايد همين مساله مهمي باشد كه در فيلمهاي كارگردانهاي بزرگ بازي نكردم. ولي خودم را در بازيگري بياستعداد نميدانم در فيلمها و سريالهاي مختلف قالب خودم را شكستهام و توانايي خودم را اثبات كردم اگر اين گونه نبود اين حرف را امروز نميگفتم. به گمانم در بازيگري حقم را نگرفتم اما تلاش بيهوده نميكنم و دست و پا نميزنم تا حقم را بگيرم. ولي فكر ميكنم در كارگرداني مستقلتر هستم.