برخيز و اول بكش (88)
فصل نهم
ساف بينالمللي ميشود – برنامهريزي براي انتقام
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
به دنبال اين واقعه في الفور تصويرهاي موازي تاريخي كشيده شد. يكبار ديگر، يهوديها در خاك آلمان كشتار شدند و بقيه دنيا طبق معمول سرگرم كار خودشان بودند؛ انگار نه انگار اتفاقي رخ داده است. بدتر آنكه دولت اسراييل از سوي مقامات آلماني منفعل شده بود و مجبور بودند با ناتواني نگاه كند كه تروريستها شهروندانشان را كشتار ميكنند. روزها پس از اين اتفاق روح زندگي در اسراييل، از كالبد خود درآمده بود. جشنهاي «روش هشانا» در سراسر كشور لغو و غم و اندوه در بين جمعيت پراكنده شده بود.
فلسطينيها از اينكه ديدند هدفشان در مركز توجه عمومي جهان قرار گرفته بود، عملياتشان را موفقيتآميز ارزيابي كردند. يك ارگان ساف نوشت، «بمب در كاخ سفيد، كار گذاشتن مين در واتيكان، مرگ مائو تسه تونگ و زمين لرزه در پاريس نميتوانست براي هر فرد طنين بزرگتر از عمليات سپتامبر سياه در مونيخ در جهان به وجود آورد... اين مثل آن بود كه نام فلسطين را بر قلهاي از كوه بنويسند كه از تمامي گوشه كره زمين پيدا باشد.»
بعد از اين ماجرا، دولت گلدا مئير فضاي كوچكي را براي انجام كار داشت. اين دولت بيانيهاي صادر كرد كه در آن، «دولت اسراييل همراه با خشم و اندوه، تاسف عميق خود را از قتل يازده اسراييلي توسط عربهاي تروريست» بيان ميكرد. مئير دستور حملات هوايي به دهها «پايگاه، اردوگاه و مراكز تروريستها در سوريه و لبنان» صادر كرد. «نيت اصلي آن هم خسارت به تروريستها بود نه مردم عادي.»
اما اين فقط يك شروع بود.
عصر ششم سپتامبر، زامير از مونيخ برگشت. او در دو جلسه توجيهي كه تاثير عميقي بر سياست آتي اسراييل در مورد تروريسم گذاشت، با احساسات كامل حمله و واكنش آلمان را – در درخواست كمك يا توصيه و هرج و مرج، فقدان حرفهايگري و بيتفاوتي كه نيروهاي آلماني نشان ميدادند - توصيف كرد.
او گفت: «فضاحت كار آلمان غيرقابل اندازهگيري است.» او با گفتن اينكه آلمانها ميخواستند از اين وضعيت به هر ترتيبي كه شده خلاص شوند تا بازيهاي المپيك ادامه يابد، به كابينه شوك تازهاي داد.
همچنانكه توضيحات زامير دست به دست ميچرخيد، خشمي كه نسبت به سازمانهاي تروريستي كه خون يهوديان را ميريزند افزايش مييافت، نسبت به مقامات آلماني هم كه به طرز اسفباري كوتاه آمده بودند و از گرفتن هر گونه مسووليت هم خودداري ميكردند، بيشتر ميشد. در يك نشست محرمانه پانل كنست، يكي از شركتكنندگان فرياد كشيد، «ما تنها نبايد از خودمان دفاع كنيم بلكه بايد حمله هم كنيم. ما بايد به دنبال تروريستها باشيم و آنها را بكشيم. ما بايد آنها را از حالت شكارچي به شكار تبديل كنيم.» مناخيم بگين پيشنهاد بمباران ليبي را داد.
انتقاد شديد از گلدا مئير نسبت به قصور سازمانهاي اطلاعاتي تحت فرماندهياش براي رصد كردن و جلوگيري از كشتار مونيخ و نيز ترس از اينكه بخت انتخابات دوباره هم نداشته باشد، دوباره رو آمد. مئير و كابينهاش تصميم گرفتند حالا كه اروپاييها براي توقف تروريستها در خاك خودشان تلاش نميكنند، به موساد چراغ سبز دهند تا آنها چنين كاري كنند. در يازدهم سپتامبر، كابينه به نخستوزير اين اختيار را داد كه اهداف را حتي در كشورهاي دوست بدون آنكه مقامات آنجا را مطلع كند، بزنند. مئير در دوازدهم سپتامبر به كنست گفت: «ما در هر جا كه توطئهاي ريخته ميشود، هر جايي كه افراد آماده ميشوند تا يهوديها، اسراييليها – يهوديها در هرجا – را به قتل برسانند، آنجا جايي است كه ما متعهد ميشويم آنها را بزنيم. ما يا انتقام ميگيريم يا انتقام نميگيريم.»
حق با حراري بود: مئير نظرش را تغيير داد. «سرنيزه» براي ضربه زدن سريعا به خدمت فراخوانده شد.
پايان فصل نهم
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه