زلال و جاري چون رود
سيدابوالحسن مختاباد
اين خاصيت هنر ناب است كه هرگونه مانع و رادعي را به كناري ميزند و دوباره به اوج ميرسد و بر طراز و قله مينشيند. به قول مولوي:
كف درياست صورتهاي عالم
زكف بگذر اگر اهل صفايي
صداي استاد نادر گلچين كه عمرش دراز باد، همين ويژگي را دارد، يعني صفايي و صداقتي در صدايش نهفته است كه با وجود آنكه بسياري تلاش كردند تا آن را به حاشيه برانند، اما دست تقدير و البته قدر و قيمت اين صدا به اندازهاي بود و هست كه كفها به كناري رفتند و اصل و جوهر نمايان شد، اصلي كه هر شنوندهاي را جذب خود كرده و ميكند.
به ياد دارم در محفلي با استاد شهرام ناظري نشسته بوديم كه او از شنيدن يكي از آوازها و تصانيف استاد گلچين گفت. به گفته آقاي ناظري در تاكسي نشسته بودند كه يكباره آوازي پخش شد با صدايي كه به گمانش جا افتاده و متفاوت بود. به دنبال آن تصنيفي. ميگفت «از همان دو جمله اول متوجه شدم كه صدا يك آن و لحظهاي دارد و البته بسيار فني و دقيق است كه نميتواند متعلق به اين دوره و زمانه باشد، كمي كه دقت كردم دريافتم اين صداي استاد نادر گلچين است.»
برخي از صداها از يك تشخصي برخوردارند كه به كار اعتبار ميدهند، حتي اگر برخي از آثار چندان جدي و در ساختار موسيقي سنتي نباشند. جنس صدا و تكنيك استاد گلچين از چنين ويژگي برخوردار است. تنوع كارهاي او از سنتي گرفته (مثل مجموعه كارهايي كه با مرحوم پايور و گروهشان انجام دادند، تا كارهاي نسبتا سبك و لايت (آثار عماد رام مثل ترانه بوي بهار ميدهد) يا اثر ماندگار «نواي كاروان» يا تصنيف مرغ سحر كه با تنظيمي روان و درخشان ارايه شد، از انعطاف مناسب و مطلوب صداي او در ساحتهاي مختلف خبر ميدهد.
تحريرهاي او پخته و جاافتاده و داراي عمقاند و با ساختار آوازهايي كه خواندهاند همخواني موزون و متناسبي دارند.
يكي از بختياريهاي زندگي استاد گلچين همكاري او با استاد زندهياد فرامرز پايور بود، پايوري كه از جمله اسطورههاي تاريخ موسيقي معاصر ما است و متاسفانه
به شكلي حيرتانگيز در چند سال اخير مورد بيمهري نهادهاي دولتي و غيردولتي قرار گرفته است.
از جمله ويژگيهاي كارهاي استاد گلچين تسلط بيچون و چراي او بر قطعاتي است كه در دستگاه ماهور تصنيف شدهاند، چه آثاري كه مرحوم پايور برايش سرودهاند و چه ديگران. گويي كه اين دستگاه را با چنين بافت حنجره همقران و همنشين كرده باشند.
اوج كاري استاد گلچين در سالهاي بعد از دهه 50 اتفاق افتاد و شايد اگر حوادث سالهاي ابتدايي نبود، او اين ظرفيت را داشت كه بتواند در ترازي بسيار بالا در موسيقي آوازي ايران بدرخشد. اما حيف كه برخي رخدادهاي نهچندان بيارتباط با موسيقي و سعايت برخي شيادان و حاسدان بيش از سه دهه اين صدا را از جامعه موسيقي گرفت و زماني توانست به ميدان آيد كه عملا آن حنجره به بازنشستگي رسيده بود.
به ياد دارم نخستينبار در يكي از برنامههاي دور اول نقد نغمه به صحنه موسيقي وارد شد و همانجا اعتراض خود را نسبت به تقليدي بودن فضاي آوازي ايران اعلام كرد. بر مقلدپروري و شاگرد صفتي تاخت و از بزرگان و استادان موسيقي خواست از شاگردان شجاعت ستاني نكنند و اجازه دهند كه خود باشند و نه تقليدي از صداي ديگران.
در كارنامه كاري استاد گلچين بيش از 200 ترانه وتصنيف و آواز با اركسترهاي مختلف و كوچك و بزرگ وجود دارد. حاصل همكاريهاي او با بزرگاني چون، منصور صارمي، پرويز ياحقي، حبيباله بديعي، علياصغر بهاري، جليل شهناز، فرهنگ شريف، فضلاله توكل، جهانگير ملك، اميرناصر افتتاح، محمد اسماعيلي، آبتين اجلالي و منصور نريمان هنوز در خاطرهها مانده است. اميد كه استاد همچنان برقرار و پايدار و سرزنده باشند.