شب يلدا؛ اميد خانوادهها
شهلا كاظميپور
يلدا يك رسم باستاني است كه از گذشتگان به ارث رسيده و خوشبختانه دچار نوسان چنداني نشده و همواره در خانوادهها وجود داشته است. در گذشته خانوادهها عمدتا در شهرهاي كوچكتر و روستاها ساكن بودند و روابط خانوادگي نزديكتر بود براي همين يلدا صرفا در جمع خانواده شامل مادر و پدر و فرزندان خلاصه نميشد، مراسم جمعي بود كه براي برگزاري آن خانوادهها به خانه بزرگتر فاميل ميرفتند و شب يلدا را با انواع ميوه و آجيل و فال حافظ و بذلهگويي در چنين جمعي برگزار ميكردند. اين روند تا امروز ادامه داشته و با وجود اندك تغييراتي كه داشته همچنان با نام شب يلدا و به صورت پررنگ در فرهنگ جامعه ايراني وجود دارد.
كاركرد خانوادگي شب يلدا با وجود شباهتهايي كه به مراسم نوروز دارد، به يك دليل عمده برجسته شده است. مراسم نوروز طولاني است و در عرض چند روز خانوادهها ميدانند كه قرار است به ديدوبازديد يكديگر بروند اما يلدا تنها يك شب است و براي همين همه در همان يك شب دور هم جمع ميشوند تا طولانيترين شب سال را كنار هم بگذرانند. اين يك شب شروع دوره انتقالي زمين است و از دوره انقلاب زمستاني وارد دوره انقلاب تابستاني ميشويم. از اول دي ماه تا آخر خرداد، هر روز اندكي به طول روز افزوده ميشود و اين براي خانوادههاي ايران كهن به معناي جشن زمين بوده است، براي همين طولانيترين شب سال را كنار هم ميگذرانند به اين اميد كه از روز بعد با افق روشنتري از زندگي روبهرو باشند. همين فلسفهاي كه خانوادهها را در طول قرنها كنار هم جمع كرده است كاركرد استحكام نهاد خانواده را هم همراه خود داشته است. سبب ميشده كه اختلافات احتمالي را كنار بگذارند، شادتر باشند و حتي افراد درونگرا هم اين يك شب در سال را همراهي بيشتري با جمع داشته باشند. اين استحكام خانوادگي كمك ميكرده تا تاثير مثبت رواني روي اعضاي جامعه ايجاد شود. از نظر ما جامعهشناسها اين مراسم نوعي انتقال فرهنگي هم هست. شب يلدا و جمع شدن اعضاي خانواده دور هم، به صورت عملي به نسل بعد اين فرهنگ را ميآموزد، چون فرهنگ را نميتوان تنها از راه قصه و شعر حفظ كرد. فرهنگ زماني منتقل ميشود كه نسلها آن را به صورت عملي هم تجربه كنند.
از طرفي در شهرهاي بزرگ مانند تهران مراسم شب يلدا به صورت جمع جوانان يا در مراكز فرهنگي و به صورت جمعي هم برگزار ميشود. اين موضوع هم با روح يلداي ايراني منافات دارد و هم نه. وقتي مراسم يلدا به جاي خانوادهها در مراكزي ديگر برگزار شود به نظر از روح و اصالت خودش فاصله ميگيرد. شب يلدا، شب جمع شدن نسلهاي مختلف است، ماسمي سلسلهمراتبي كه در آن بزرگترها مركزيت دارند اما در جمعهايي كه جوانان دور هم جمع ميشوند ديگر چنين ويژگي وجود ندارد و هرچند جمع شدنشان به بهانه يلداست اما در عمل هيچ تفاوتي با ساير مهمانيهاي جوانانه ندارد و صرف اينكه انار دانه كنند آن را تبديل به شب يلدايي كه از سنت ايراني برخاسته، نميشود. اما وجود چنين مراسم و جمعشدنهايي از چه نظر بد نيست؟ از اين نظر كه با سبك زندگي امروز و بزرگ شدن شهرها، ممكن است بسياري از اين جوانان كنار خانوادههاي خود نباشند و بنابراين بايد جمع جايگزيني براي جشن گرفتن يلدا داشته باشند.
نكته اينجاست كه بخشي از جوانان حتي اگر در يك شهر و نزديك به خانواده خود باشند هم باز جمعهاي دوستانهشان را ترجيح ميدهند. اين روندي كه آغاز شده روند گذرايي نيست، نشان از تفاوتهاي نسلي دارد. در گذشته جوانان جز شركت كردن در شب يلداي خانوادگي گزينه ديگري نداشتند، مقصد همه خانه بزرگ فاميل بود. حالا جوانها امكان با هم بودن و جدا شدن از جمع خانواده را دارند و بخشي از آنها اين گزينه دوم را انتخاب ميكنند. يكي از دلايل اين انتخاب نبودن زبان مشترك ميان نسلها است. جواناني كه حالا با تلفن همراه و شبكههاي اجتماعي زندگي ميكنند ديگر چندان تمايلي به برقراري ارتباط به نسلهاي پيشين خود را ندارند. ادبيات آنها و تجربههاي آنها فرق دارد و شايد ديگر نشستن پاي صحبت بزرگترهاي فاميل آنها را راضي نكند. همين است كه رسم شب يلدا را ميگيرند و ميخواهند آن را هم به صورت مستقل برگزار كنند. اميدوارم در اين جمعهايي كه به هر حال در حال برگزاري است قصهگويي و شعرخواني هم رواج داشته باشد تا لااقل از رسم شب يلدا تنها نامش برايمان نماند.
جامعه شناس