تحليلي بر يك فتواي تاريخي
دكتر محمد كوكب
لغو امتياز تنباكو در يكصد و بيست و پنج سال پيش به دنبال فتواي روحاني مبارز، آيتالله ميرزا حسن شيرازي، دو پيام مهم داشت؛ يكي آنكه استعمارگران و چپاولگران خارجي در صورت وجود عاملي به نام دين، آنهم دين ظلمستيز اسلام، هيچگاه نميتوانند به مقاصد شوم خود دست يابند. اين سخن گلادستون، وزير خارجه وقت انگليس، به مصداق»الفضل ما شهدت به الأعداء «فضل آن است كه دشمنان بدان گواهي دهند، خود بهترين شاهد بر اين حقيقت است. او دهها سال پيش گفت: تا قرآن خوانده ميشود و نام محمد(ص) بر سر زبانهاست و حج اقامه ميگردد، نصرانيت در خطر عظيمي قرار دارد. البته روشن است كه مقصود او از »نصرانيت« چيزي جز خوي توسعهطلبي و جهانگشايي استعمار پير نيست.
پيام دوم جنبش تنباكو كه به قول استاد مطهري »يك نهضت ضد استعماري، آنهم ضداستعمار اقتصادي بود«، نقش موثر و تعيينكننده روحانيت آگاه و بيدار و زمانشناس است؛ نقشي كه در مقاطع گوناگون تاريخ اين مرز و بوم، از نهضت مشروطيت تا انقلاب شكوهمند اسلامي بر دوست و دشمن آشكار و هويدا شده است. بيترديد روحانيت به پشتوانه حمايت مردمي، اين نفوذ و اقتدار را كسب كرده و طبيعي است كه تداوم آن نيز در گرو پشتيباني مردم از كساني است كه به نام دين و از موضع رسالت و مسووليت مذهبي با نظامهاي سلطهگر مبارزه ميكنند. استاد شهيد آيتالله مطهري روحانيت شيعه را چنين توصيف ميكند: »روحانيت شيعه هميشه از نظر معنوي متكي به خدا بوده و از نظر روابط اجتماعي متكي به مردم. روحانيت شيعه از اول براساس بينيازي از قدرتهاي حاكمه بوده است، عضو دستگاههاي دولتي و غيردولتي نبوده، و اين ارزشهاست كه براي روحانيت بايد محفوظ بماند. «
بنابراين آنجا كه روحانيت به عنوان يك قشر آگاه و پيشرو در كنار مردم در متن مبارزات ضد استبدادي و ضد استعماري حضور داشته و تحت شديدترين فشارها از سوي حكام جور قرار گرفته، مشكلات و مشقات و فقر و محروميتها را با پوست و گوشت خود لمس كرده، در غمها و شاديهاي مردم شركت داشته، براي خود يك هويت صنفي و طبقه ممتاز قائل نبوده و... تودههاي مردم را پشت سر خود به عنوان حاميان هميشگي و به مثابه سرمايهاي تمام نشدني داشته است. بهراستي چگونه است كه يك سطر فتواي يك عالم شيعي در آن سوي مرزهاي ايران كه: اليوم استعمال توتون و تنباكو در حكم محاربه با امام زمان(عج) استچنان انقلابي در ذهن و ضمير مردم به پا ميكند كه حتي اندروني دربار سلطنتي را هم برميآشوبد، به گونهاي كه زنان ناصرالدين شاه نيز در پاسخ به اين فتوا قليانها را ميشكنند؟! آيا اين نفوذ و اقتدار شگفتانگيز جز در سايه پيوند عميق روحانيت شيعه با مردم كوچه و بازار امكانپذير خواهد بود؟
نقل ميكنند كه امام خميني)ره( در سالهاي تبعيد در نجف اشرف در خانهاي محقر زندگي ميكردند كه فاقد ابتداييترين وسايل از جمله كولر بوده است و ايشان در آن گرماي طاقتفرساي تابستان، از پنكه استفاده ميكردهاند و هنگامي كه ارادتمندان معظمله از ايشان تقاضا ميكنند اجازه دهند برايشان كولر تهيه كنند، ميفرمايند اگر در ايران شرايط مادي مردم به گونهاي است كه همه ميتوانند از كولر استفاده كنند، براي من هم تهيه كنيد. آري، اينچنين است كه مردم عاشق امام در حيات او دست به دعا برميدارند كه از عمر آنان بكاهد و بر عمر رهبر افزايد و در تشييع پيكر مطهر او چنان شوري بهپا ميكنند كه در تاريخ بديلي براي آن نميتوان سراغ گرفت. استاد مطهري با نگاه ژرف و آيندهنگري كمنظيري كه داشت، معتقد بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و امكان عملي حضور روحانيت در بالاترين مناصب حكومتي، اين قشر پيشرو كه همواره در كنار مردم بوده است « بايد در همان جاي خودش باقي بماند، حتي عضويت دولت اسلامي را هم نپذيرد؛ يعني در دولت اسلامي هم كه مردمي است، در صف ملت بماند و دولت را ارشاد و مراقبت و نظات كند. هم روحانيت تا حد امكان نبايد جزو دولت بشود (ولو دولت اسلامي) و هم اينكه بايد روحانيت زمام امر به معروف و نهي از منكر و در حقيقت ارشاد و هدايت مردم و تامين معنويت مردم را برعهده بگيرد.»نكته جالب توجه اينكه استاد شهيد، خود به عنوان يك روحاني و شخصيتي كه ميتوانست بالاترين مقامات را در نظام جمهوري اسلامي احراز كند، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ضرورت اين واقعيت را احساس ميكند و غفلت از آن را يك خسارت جبرانناپذير ميداند كه حفظ اقتدار معنوي و محبوبيت روحانيت مرهون تداوم نقش تاريخي آن يعني ارشاد و هدايت مردم و نظارت بر قدرت و حكومت است.