درباره زندهياد يوسف رضايي اصل و نمايشگاه او در فرهنگسراي نياوران
اين يك تلاش متفاوت بود
كيانوش نوري/ جدا از اينكه چه كسي را بتوان آغازگر نقاشيخط در ايران محسوب كرد، هر كدام از هنرمندان اين حوزه در طول دورههاي مختلف كاري خود تلاش كردهاند تا يكسري عناصر شخصي در كار خود ايجاد كنند. اين عناصر شخصي با اين پيشفرض كه هر هنرمند تلاش دارد تا تفاوتي ميان آثار خود و ديگران رقم بزند، با حذف موارد تجربه شده توسط ديگران شكل ميگيرد؛ تصوري كه از نخستين برخورد با مجموعه آثار يوسف رضايي (فارغ از سابقه و نام هنرمند) در ذهن شكل ميگيرد نيز تاكيد بر همين تفاوتهاست. نقاشيخطها در اين سالها به دو شاخه فرمي و موضوعي تقسيم شدهاند. گروهي تلاش دارند تا در آثار خود به فرمي منسجم فارغ از هر موضوعي دست پيدا كنند تا آنجا كه عدم كشف موضوع در آثار اين هنرمندان يكي از اصول مفروض آنهاست و آنقدر بر اين مورد تاكيد ميشود كه آثار اين گروه هيچ عنواني بر خود ندارند و تنها يك تركيببندي محسوب ميشوند. عدهاي هم ميكوشند تا به واسطه عنصر خط و مفهومي كه به صورت مكتوب منتقل ميشود تاكيد بيشتري بر موضوع داشته باشند. تلاش براي خوانايي هرچه بيشتر فرمها، البته با تكيه بر عناصر نقاشانه (شامل استفاده از رنگ و فضاسازيها) را هم ميتوان از خصوصيات هنرمندان اين گروه محسوب كرد. با اين حساب ميتوان با توجه به آثار ارايه شده در اين نمايشگاه يوسف رضايي را جزو اين دسته قرار داد. هر چند حركت به سمت تاكيد بر موضوع در مورد آثار يوسف رضايي صادق است اما او باز ميكوشد كه در بين هنرمندان اين دسته نيز متفاوت باشد و در نهايت به سمت آشناييزدايي از ذهن مخاطب گام برميدارد. نوشته در هر اثر هنري فارغ از كاربرد تصويرياش مفهومي را به دنبال دارد كه حذف كردن آن از حافظه بيننده كار مشكلي است. رضايي از يك سو در جهت حذف اين مفهوم تلاش ميكند و از سوي ديگر ميكوشد تا تصويري جديد از اين حافظه را بر مخاطب تحميل كند. اگر چه كاربرد واژه تحميل در مورد آثار او در نخستين نگاه صحيح به نظر نميرسد چرا كه هنرمند در اين ميان با استفاده از رنگ جذابيت ديگري (كه در نهايت به سمت ارتباط صميميتر مخاطب با كار او پيش ميرود) به كارهاي خود وارد ميكند. استفاده از رنگهاي نامتعارف و داراي كنتراستهاي بالا و بعضا ناهمخوان در كنار يكديگر در نهايت اثر او را به سمت اثري فارغ از موضوع ابتدايي پيش ميبرد تا آنجا كه مخاطب چه پيش از ديدن اثر و چه بعد از آن چيزي جز اين رنگها را به خاطر ندارد. با اين حساب رضايي در مجموعه آثارش كوشش دوگانهاي را به خرج داده است. از يك سو خواسته تا تاكيد خود بر موضوع را نشان دهد كه نمونه آن تلاش او در جهت خوانايي عبارات به كار رفته در بخش عمدهاي از آثار است و از سويي ديگر هم با به كار بردن رنگ در اين مجموعهها ناخواسته تاثير اين كوشش خود را از بين برده است. در نهايت آنچه در حافظه مخاطب باقي خواهد ماند حسي است كه از رنگهاي آثار شكل گرفته و به دليل جذابيتهاي خاص اين حس مخاطب تلاش ديگر هنرمند در جهت ارايه موضوعي مفروض را ناديده ميگيرد. در نگاهي ديگر كاربرد رنگ بدين شكل و استفاده از رنگهاي خالص پيش از آنكه از خصوصيات نقاشي محسوب شود در گرافيك رايج است. سخت است كه بتوان مرزي ميان گرافيك و نقاشي در بخش زيادي از مجموعه آثار او متصور شد. جز در آثار سالهاي نزديك او كه در آنها اثر با تكيه بر عنصر فضاسازي به شكل نقاشانه شكل ميگيرد، ديگر آثار او بيشتر در حوزه هنر گرافيك قابل بررسي هستند تا حوزه نقاشي. اين مورد را البته ميتوان به بحث تفاوتي كه در ابتدا به آن اشاره شد مرتبط دانست. راههاي آزموده شده در طول اين سالها در نقاشيخط كم نيست و اگر قرار است هنرمندي، هم متفاوت باشد و هم اثري را با عنوان نقاشيخط ارايه دهد شايد بد نباشد تا تكنيكها و حوزههاي ديگر را هم وارد كار خود كند. آنچه بيش از همه موارد مفروض براي متفاوت نشان دادن آثار يوسف رضايي با ديگر آثار حوزه نقاشيخط قابل بررسي است انتخاب موضوع و عبارت به كار رفته در بخشي از آثار اوست. معمول نقاشيخطهاي موضوعي در اين سالها استفاده از عبارات آشنا، مشترك و داراي بار معنايي مثبت در حافظه مخاطب است. اين نوع استفاده در نهايت با به كار بردن تركيببنديهاي شخصي هر هنرمندي صورت شخصي و متفاوت پيدا ميكند، اما اين صورت شخصي هيچگاه قالب متفاوتي ارايه نكرده است. بدين شكل بسياري از آثار خلق شده توسط هنرمندان اين حوزه پيش از متفاوت نشان دادن خود متظاهر به نظر ميرسند. رضايي اما در اين ميان به سمت استفاده از عبارات و واژههاي نامعمول حركت ميكند. مجموعه «گناهان كبيره» او و مجموعه «بچاپ بچاپ» كه شامل استفاده از عبارات فرهنگ عامه است صورت موفقي از استفاده عبارات نامتعارف را در اين حوزه به سمت متفاوت شدن اين آثار (با اين تاكيد كه همچنان نقاشيخط هستند) نشان ميدهد. با نگاه به اين آثار مخاطب بعد از تجربه حسي- رنگي اثر به سمت تجربه مفهومي اين آثار سوق داده ميشود. اين خواستهاي است كه رضايي با تاكيد بر خوانا بودن عبارتها و موضوعات آثارش در بيشتر موارد بر آن تاكيد كرده است.