نقدي بر نقد حسين نوشآذر به جايزه مهرگان
داوري داستانها، انتخاب ميان قاليهاي كرمان و كاشان نيست
طلا نژادحسن
در مقايسه داستانها در جايزه مهرگان ادب شيوه ديگري را ميشود پيشنهاد كرد. مثلا انتخاب گلاب كاشان با گلاب شيراز، يا نزديكتر به حقيقت رخداد مورد بحث، قالي كرمان با قالي كاشان. باورها و روح جامعه ايراني مانند هر ملت ديگر با تمام عظمت و شكوهش، از گذشته و حال در رگهاي ادبيات اين ملت جاري است. ادبياتي كه بسان كوه، نيمقرن ناسازترين و ناگوارترين لحظههاي اين تاريخ را تاب آورده و همچنان با تكيه بر ميراث فرهنگي و زباني خويش به نوزايي و طراوت بخشيدن به صورت و محتواي اشكال ادبي پرداخته است. در اين ميان ادبيات داستاني چون انسان جاندار و هوشمندي نفس ميكشد و تمامي آثار حيات در رگهايش جريان دارد. به هر حال داستان در مقام داوري رويكرد خاص خودش را دارد كه تا چه اندازه توانسته به ساختار و شاكلهاي منسجم، نثر و زباني در خور روايت، شخصيتپردازي و تجسم و تجسد فضا و حسي كردن آن، خلاقيت و نوآوري و باورپذيري آنات و سكنات و حال و هواي كلي داستان دست يابد. اين ژانر ادبي را با نگاه ديگرگونه هم ميتوان در يافت. يك نويسنده ممكن است با اشراف كامل به تمامي اين شاخصهها آنها را درهم شكسته و طرحي بديع ارايه دهد؛ طرحي كه در شاكلهاي پرطراوت و بداعت بدرخشد. دور از انصاف است كه در مقام مقايسه جهان آن را به اندازه سيب و پرتقال تقليل دهيم.انتخاب يك داستان از ميان داستانها، نشانهها و شناسههايي دارد كه ريشه آن را در جريان حيات داستاننويسي در طول تاريخ، در انديشه، خرد و تجربيات مشترك ميان آثار جهاني بايد يافت.داستان ارگانيسم خود را دارد كه در هر شرايطي با جادوي زبان و شگردهاي زباني، خلاقيتهاي ساختاري و تكيه بر ظرفيتهاي فرهنگي و تاريخي، قادر است بستر روايتهاي باطل و همچنين محدوديت سانسور را در هم بريزد. اين تلاش زبان براي رساندن صداي خود به مخاطب، شگرد تازهاي نيست و از گذشتههاي ديرين و دوراني كه انسان جرات بيان واقعيات و حقايق كشف شده را نداشت، با هوشمندي و خلاقيت زيباييشناسانه در قالب فابل [يا همان فِيبل (fable) ] از زبان حيوانات در كليله و دمنه و مرزباننامه با رمز و كنايه و بازيهاي زباني، به انسان خردورز پيام داده است تا در انتقال باورها و يافتههاي خود در حقجويي و مهرورزي از پا ننشيند. اين شيوه ديرين به نوعي شكستن سد سانسور و گذر از همان سقف سانسور موردنظر دوست محترم ادبيات، آقاي حسين نوشآذر است و تا به امروز همان ايستادگي و مقاومت زبان داستان در برابر تيغ سانسور بوده و هست.مساله آزادي بيان و عدم سلطه سانسور بر آثار داستاني ميتواند عامل مهمي در خلق آثار ادبي باشد. بيشك، سانسور يك پديده بازدارنده و ناگوار در عرصه هنر هر جامعه است، اما جريان «خود راه بگويدت كه چون بايد رفت» از آغاز در زندگي انسان عامليت داشته است و در پاسخ به اين نگاه كه «شگردهاي زباني و ساختاري مقابله با سانسور در ادبيات امروز ايران ديگر تكراري و نخنما شده» در هر دورهاي اين تقابلها و راهكارها براي شكستن موانع نوشتن، براساس شرايط فرهنگي اجتماعي جامعه، نوزايي و خلاقيت مناسب خود را در خواهد يافت.جايزه مهرگان مانند هر جايزه ديگر ميتواند مورد نقد قرار بگيرد و حتما مانند هر كنش فرهنگي جامعه كاستيهايي به همراه خواهد داشت كه ريشه در بستر جامعه دارد. اين نگاه كه چرا از هفت اثر سه عنوان توليد بيرون از مرز بوده، ميتواند نگاهي كنجكاوانه و تيزبينانه باشد، اما ريشهاش فراتر از اين مقال است. سد سانسور شايد دمدستيترين دليل است براي اين اتفاق. دليل مهمتر را در پيچيدگيهاي رفتاري، باورها، عادات، سلايق و امكاناتي كه اين رويكرد در مسير آن شكل ميگيرد، بايد يافت.نبايد از نظر دور داشت كه در شرايط اجتماعي خاصي كه جايزه مهرگان به صورت يك كنش مردمنهاد سالها دوام ميآورد، يك فتح باب براي ادبيات است. دستيابي به اهدافي چون توجه به زبان مادري براي ترويج فرهنگهاي اصيل گمشده، زبان به كمك تلاش و كنش داوران با به داوري گذاشتن آثار خلق شده به اين زبانها، كاري خلاقانه و در فضاي ادبيات بسيار تاثيرگذار است.... و اما رويكرد ديگر يعني شكستن مرز ميان آثار داستاني داخل و خارج از ايران عزيز ما از چند جنبه اهميت دارد و تاثيرگذار است؛ نخست آنكه نويسنده داخل كشور ميتواند اميدوار باشد با استفاده از امكان چاپ آثار خود در بيرون از كشور فرصت خوانده شدن و ديده شدن در داخل برايش فراهم است. اين به نوعي شكستن عامليت سانسور را به همراه خواهد داشت. آثار خلق شده به وسيله نويسندگان ايراني بيرون از مرز متعلق به ادبيات ما و ميراث ادبي ما است و بايد به دست ما برسد و خوانده شود.ادبيات مهاجرت بخشي از خون چكيده از قلم ما است و اين بخش از جايزه مهرگان ادب گامي در جهت به رسميت شناختن و تجليل آن برداشته است.در بخشي از پيام آقاي حسين نوشآذر عنوان شده كه بهتر است جايزه مهرگان به شيوه جايزه «پن» عمل كند. در حالي كه اين دو جايزه را نميتوان با هم مقايسه كرد. بايد به تفاوتهاي عمده آن دو توجه داشته باشيم. جايزه پن يك جايزه حمايتي است و نه رقابتي و در موقعيتهايي به يك هنرمند داده ميشود. در آن جايزه يك اثر در مقايسه با انبوهي از آثار همژانر خود قرار نميگيرد. در نوع خود موردي است؛ در حالي كه در جايزه مهرگان ادب يك اثر در چالش رقابت با بيش از 100 اثر ديگر در ژانر خودش و در چند مرحله مورد داوري قرار ميگيرد. از آن گذشته با توجه به موقعيت و شرايط متفاوت اين دو جايزه نميتوان راهكارهاي يكسان براي هر دو متصور شد.