• 1404 چهارشنبه 5 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6199 -
  • 1404 چهارشنبه 5 آذر

نگاهي به جهان ادبي ديويد سالاي به مناسبت دريافت بوكر 2025 براي رمان «گوشت»

مقام بدن در جهان معاصر

«گوشت» راوي سرنوشت ناشناخته بدن‌ها و به بيان هيات داوران جايزه بوكر «كتابي درباره زندگي كردن و عجيب بودن زندگي» است

شبنم كهن‌چي

ديويد سالاي، نويسنده مجاري ‌ـ ‌بريتانيايي كه سال‌هاست در مدار توجه نقد ادبي مي‌چرخد، با رمان تازه‌اش«گوشت» (Flesh) كه هنوز به فارسي ترجمه ‌نشده، برنده جايزه بوكر ۲۰۲۵ شد. اين خبر نه تنها براي خوانندگان و ناشران خوش بود، بلكه براي منتقدان نيز نويد بحث‌هاي تازه درباره فرم، زبان و تصوير مردانگي را همراه آورده است. اين جايزه در مراسمي در لندن اهدا شد و بنياد بوكر همراه با گزارش‌ها و سخنان هيات داوران، انتخاب خود را به عنوان متني «كم‌پرده، تيز و سهمگين» توصيف كرد.

آنچه در نگاه سالاي ما را با خود مي‌كشاند ميل به كندنِ سطح و نشان‌دادن آن‌چه زير پوست روزمره جريان دارد، است. از كتاب‌هاي پيشين اين نويسنده (مجموعه داستان London and the South-East و رمان‌هايي مانند All That Man Is وTurbulence) مشخص است كه او به ساختارهاي پاره‌پاره و روايت‌هاي بخش‌بندي‌شده علاقه دارد. روايت‌هايي كه گاه به‌صورت مجموعه‌اي از نماها يا قطعات كوتاه گردهم مي‌آيند تا تصويري كلي را بسازند. اما در رمان «گوشت» با تجربه‌اي متفاوت روبه‌رو هستيم: سالاي اين‌بار تمركز خود را بر يك شخصيت واحد مي‌گذارد و با زباني بسيار ساده، روان و موجز، تراژدي شكل‌گرفته در وجود يك مرد را بازمي‌خواند.

«گوشت» از چه مي‌گويد

رمان برنده جايزه بوكر 2025، داستان زندگي مردي به نام اشتوان است؛ از نوجواني در يك مجتمع مسكوني كارگري در مجارستان، تا بزرگسالي در بريتانيا و ميان ثروتمندان. روايتي با زباني مركب از سردي، تلخي و گاه طنز تلخ. داستان با يك حادثه‌ آغاز مي‌شود: اشتوان نوجوان وارد رابطه‌اي با زن همسايه مي‌شود كه عامل جابه‌جايي اخلاقي و سرنوشت‌ساز در زندگي‌اش مي‌شود. از همين حادثه است كه حركت زندگي‌ اين شخصيت را مي‌بينيم: خدمت سربازي، مهاجرت، ورود به دنياي امنيتي لندن و برخورد با طبقات متفاوت اجتماعي. 

سالاي در اين اثر عمدتا بر فضاهاي خالي و لحظات «نشنيده» تاكيد مي‌كند و مي‌بينيم كه از صحنه‌هاي اصلي خشونت و بحران، گاه عبور مي‌شود يا گذر آن لحظه‌ها به‌صورت مختصر رخ مي‌دهد. اين سبك به خواننده اجازه مي‌دهد آن خلأها را پر كند و پيامدهاي آن لحظات خاموش را در زندگي اشتوان دنبال كند. 

 سالاي نه فقط داستان «چيزي كه مي‌شود» را روايت مي‌كند، بلكه اين پرسش را مطرح مي‌كند كه زندگي يك مرد چگونه تحت تاثير بدن، جنسيت، طبقه و انتخاب‌هاي ظاهرا كوچك قرار مي‌گيرد. 

«گوشت» رماني است درباره بدن و زمان و سرنوشت ناشناخته‌اي كه با بدن عجين مي‌شود. هيات داوران بوكر، اين رمان را «يك كتاب درباره زندگي كردن، و عجيب بودن زندگي» خواندند.

بدن و زمان تكه‌تكه

سالاي با قطعه‌قطعه‌كردن زمان و درعين‌حال با حفظ يك خط راوي بيروني و سرد، اجازه مي‌دهد حادثه اوليه و پيامدهاي اخلاقي و عاطفي‌اش تا عمق زندگي شخصيت نفوذ كند. بسياري از نقدها به همين «ساده‌نويسي ناگزير» و توان رمان در «ايجاد صحنه و تصويرسازي به جاي تبيين احساسات» اشاره كرده‌اند؛ ترفندي كه هم مي‌تواند خواننده را در رخداد غرق كند، هم او را به قضاوت و تعبير وا دارد.

نقاط قوت سبك داستان‌نويسي سالاي در اين كتاب را مي‌توان در سه محور خلاصه كرد: اقتضاي زبان، سنجش اجسام و اقتصار روايت. زبان سالاي در اين رمان اغلب ساده، گاهي خشن و بي‌پرده است. اين رمان پر است از جملاتي كوتاه، فعل‌محور و كم‌توضيح كه در تركيب با فضاهاي سفيد بين سطور، خواننده را موظف مي‌كند معنا را از لابه‌لاي تصاوير بيروني استخراج كند. توجه او به بدن و «گوشت» به عنوان بستر تجربيات انساني، نه به عنوان استعاره‌اي مجرد، بلكه به عنوان واقعيتي فيزيكي كه خواست‌ها، آسيب‌ها و نابرابري‌ها را تجسم مي‌بخشد نيز نكته ديگري است كه مورد توجه قرار گرفته. اما در مورد اقتصار روايت؛ سالاي مي‌داند چه چيزهايي را نگويد. آنچه گفته نمي‌شود در اين رمان به‌اندازه آنچه گفته مي‌شود وزن دارد. خلأها ساخته و پرداخته مي‌شوند تا خود خواننده را در مقام مددكار معناگذاري بنشاند.

به‌نظر مي‌رسد سالاي عمدا از توجيهات رواني آشكار در اين رمان پرهيز مي‌كند. او نه به دنبال يك تفسير روانكاوانه كامل است، نه به‌دنبال تقبيح ساده‌لوحانه. آنچه وجود دارد، صفحاتي است مه‌آلود كه خواننده را وادار مي‌كند هر چه را كه اتفاق افتاده، با جست‌وجوي نشانه‌هايي در رفتارهاي بعدي ايشتوان، شخصيت اصلي داستان جست‌وجو كند. اين روش هم اخلاق‌گرايانه است چون از ارايه حكم قطعي خودداري مي‌كند، هم خطرناك، چون شايد نوعي «بي‌تفاوتي نمايشي» نسبت به خشونت و بهره‌كشي جنسي تعبير شود. نقدهاي منتشرشده به‌طور كلي بر توان متن در ايجاد اين كشش دوگانه تاكيد كرده‌اند.

سالاي پيش از اين هم نشان داده بود چگونه مي‌توان با كمترين تكلف بياني، دنيايي پر از لايه‌هاي اجتماعي ساخت. رماني به نام All That Man Is، اثري كه او را به منتقدان و داوران شناساند، متشكل از نه مرد در مراحل مختلف زندگي بود. تمركز او در اثر بر مردانگي مدرن و بحران‌هايش بود و با زباني بريده‌بريده، تصويري موزاييكي از آنها ارايه مي‌داد. اما در رمان «گوشت»، سالاي شكل موزاييك را كنار مي‌گذارد تا ببينيم نگاه او وقتي به تنه داستان محدود مي‌شود چه چيزي به ما نشان مي‌دهد. نتيجه اين نگاه، رماني است كه اگرچه از جهت قصه‌پردازي ساده به نظر مي‌آيد، اما در باطن پروژه‌اي پيچيده درباره سرنوشت، مسووليت و مقام بدن در جهان معاصر است.

صداي بيان نشده

از منظر تكنيكي، نكته‌اي كه براي منتقدان شايد مهم باشد اين است كه سالاي چگونه با «صدا» مواجه مي‌شود. صداي رمان كمتر دروني است تا بيروني؛ ما به ندرت با سيلي از يادداشت‌هاي دروني يا روان‌كاوانه روبه‌رو مي‌شويم. در عوض، متن بر توالي واقعه‌ها و تعاملات سطحي تكيه دارد. اين تصميم فرمي هم خواننده را به آزمون مي‌كشد كه عادت به توضيح‌طلبي و روان‌كاوي دارد، هم به ادبيات يادآوري مي‌كند كه گاهي «بيان‌نشدن» پرقدرت‌تر از «بيان‌شدن» است.

قضاوتِ هيات داوران بوكر درباره رمان «گوشت» كه آن را «تاريك اما لذت‌بخش براي خواندن» معرفي كرده‌اند و اهداي جايزه بوكر امسال به آن واجد دو معناست: اول، تاييدي بر ميل بازار ادبيات و نهادهاي بزرگ به متوني كه ريسك فرمي مي‌كنند؛ دوم، نمودي از علاقه مستمر نقد معاصر به پرسش‌هاي مربوط به جنسيت، طبقه و بدن. خودِ سالاي نيز در سخنراني‌ها و مصاحبه‌هايش درباره اين رمان گفته كه كتاب پروژه‌اي مخاطره‌آميز بوده و او سال‌ها روي آن كار كرده، حتي بخشي از نوشتار را كنار گذاشته و دوباره از نو نوشته است. نكته‌اي كه نشان مي‌دهد پشت اين زبان ظاهرا آسان، كار فكري و فني زيادي است.

ادبيات يا عادي‌سازي خشونت

اين‌جا با يك مساله اخلاقي ظريف روبه‌رو خواهيم شد: آيا ادبياتي كه با زبان سرد و رفتاري بي‌قضاوت به خشونت نزديك مي‌شود، خود به نوعي عادي‌سازي كمك نمي‌كند؟ پاسخ اين است: بستگي دارد. وقتي متن با آگاهي فرمي كامل تصميم مي‌گيرد فاصله بگيرد تا خواننده را در جايگاه شاهد و قضاوت‌گر قرار دهد، اين فاصله مي‌تواند نقدآميز باشد. اما اگر همان فاصله صرفا به مثابه بهانه‌اي براي اجتناب از مسووليت اخلاقي نويسنده استفاده شود، آن‌گاه متن قابل‌انتقاد خواهد بود. در مورد رمان «گوشت»، نقدها و واكنش هيات داوران نشان مي‌دهد كه اكثر خوانندگان حرفه‌اي، اين انتخاب فاصله‌گذاري را يك ابزار هنري دانسته‌اند، نه يك توجيه اخلاقي.

گمانم براي خواننده فارسي‌زبان كه ممكن است با بافت مجارستاني رمان يا تناسب تاريخي آن بيگانه باشد، دو نكته اهميت دارد كه بد نيست مورد توجه مترجمان آينده اين اثر باشد. نخست، پيوند متن به تجربه‌هاي جهاني مهاجرت، تغيير طبقه و جابه‌جايي فرهنگي است و دوم، دقت نويسنده در نمايش شكاف‌هاي بين «بدن/ارزش» و «بدن/هستي». اين دو وجه، رمان را از يك اثر صرفا ملي فراتر مي‌برند و آن را به متني تبديل مي‌كنند كه درباره وضعيت بشر معاصر سخن مي‌گويد، وضعيتي كه در آن بدني كه مي‌تواند هم مورد لذت باشد و هم عرصه پايمال‌شدن، نقشي مركزي ايفا مي‌كند.

تاثير جايزه بوكر بر آينده ادبي سالاي

شايد اين سوال پيش آيد كه جايزه بوكر چه تغييري در موقعيت سالاي ايجاد خواهد كرد؟ دريافت بوكر هميشه يعني افزايش توجه جهاني، تجديد چاپ‌ها و دعوت به ميزگردها و ترجمه‌ها. اما براي نويسنده‌اي كه پيش از اين هم به عنوان چهره‌اي جدي در فضاي ادبي شناخته شده، اين جايزه مي‌تواند عرصه تجربه‌هاي فرمي‌تري را نيز برايش باز كند. از ديدي ديگر، اين موفقيت احتمالا سبب مي‌شود خوانندگان و منتقدان بيشتري نسبت به پرسش‌هاي دشوار كتاب درباره مسووليت، خشونت و نهفتگي احساسات انساني تامل بيشتري كنند. و براي منتقدان فارسي‌زبان، اين فرصت خوبي است تا ترجمه كتاب را جدي‌تر دنبال كنند و به بحث‌هاي انتقادي درباره آن در متن زبان و جامعه خويش بپردازند.

«گوشت» براي چه كساني جذاب است

خواندن رمان «گوشت» براي كساني كه به فرم‌هاي مينيمال، سوال‌برانگيز و ضربه‌اي علاقه دارند پيشنهاد مي‌شود.اما خوانندگاني كه انتظار توضيح‌ روان‌شناختي مداوم يا پايان‌بندي تسكين‌بخش دارند ممكن است از اين متن ناخرسند شوند. در هر حال، اين اثر ثابت مي‌كند كه ادبيات هنوز توان تكان‌دادن خواننده را دارد؛ نه هميشه از راه توصيف شاخ‌وبرگ احساسات، بلكه گاهي از طريق نشان‌دادن گوشت زمان و گذر بي‌پرده از آن.

سالاي كيست

ديويد سالاي در سال ۱۹۷۴ در مونترال كانادا متولد شد. مادرش كانادايي و پدرش مجاري بوده است. خانواده‌اش مدتي در بيروت زندگي كردند، سپس به لندن نقل مكان كردند. او در لندن بزرگ شد، در دانشگاه آكسفورد تحصيل كرد و پس از آن در بخش‌هاي مختلف كار كرد تا مسير نويسندگي را پيش گرفت.

اين نويسنده چندين اثر داستاني دارد. او براي ‌نخستين رمانش با عنوان London and the   South‑East (2008)     چند جايزه ادبي دريافت كرد. مجموعه داستاني All That Man Is نيز در ۲۰۱۶ نامزد جايزه بوكر شد و توجهات را به اين نويسنده جوان جلب كرد. سالاي اغلب به زبان مقيد، اقتصادي و قطعه‌قطعه مي‌نويسد و شهرت دارد. او در مصاحبه‌هايش گفته علاقه دارد «بدن را در دنيا بنويسد» و اينكه ما در دوره‌اي زندگي مي‌كنيم كه «توجه كوتاه شده است، بايد با آن همراه شويم». در حال حاضر سالاي در وين زندگي مي‌كند. با برنده شدن جايزه بوكر براي رمان «گوشت»، او اولين نويسنده مجاري- بريتانيايي شد كه اين جايزه را دريافت كرده است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون