اوكراين در مسير پذيرش اجتنابناپذير طرح صلح ترامپ
مرتضي مكي
طرح ۲۸ مادهاي دونالد ترامپ براي پايان دادن به جنگ اوكراين، موجي از نگراني، ترديد و خشم در واشنگتن، كييف و پايتختهاي اروپايي ايجاد كرده است؛ طرحي كه منتقدان آن را نه يك نقشه صلح، بلكه يك اولتيماتوم تسليم ميدانند و حتي برخي آن را نسخهاي بهروز شده از پيمان مونيخ ۱۹۳۸ توصيف ميكنند. در واشنگتن، واكنشها از همان لحظه نخست تند و كمسابقه بود. سناتور آنگوس كينگ در نشست امنيتي هاليفاكس اين طرح را «پاداشي به تجاوز» خواند و گفت همانگونه كه چمبرلين تصور ميكرد واگذاري سودتنلند ميتواند هيتلر را آرام كند، امروز نيز ترامپ با واگذاري عملي بخشهايي از اوكراين ميخواهد پوتين را از ادامه جنگ منصرف كند، درحالي كه تجربه تاريخي ميگويد چنين امتيازدهي تنها جنگ بزرگتر را به دنبال دارد. دان بيكن، نماينده جمهوريخواه نيز اين طرح را «مونيخ ۱۹۳۸» ناميد و هشدار داد كه نبايد به روسيه اين پيام ارسال شود كه تجاوز نظامي ميتواند به دستاورد سياسي تبديل شود. ليندزي گراهام، از وفاداران قديمي ترامپ، اينبار با لحني بيسابقه تاكيد كرد هر طرح صلحي تنها زماني قابل قبول است كه قدرت نظامي اوكراين حفظ شود و اهرمهاي مالي روسيه براي ادامه جنگ قطع گردد، نه اينكه يك كشور مورد تجاوز مجبور به واگذاري سرزمين خود شود. همزمان، تام تيليس هشدار داد هيچچيز خطرناكتر از آن نيست كه پوتين احساس پيروزي كند و جين شاهين، سناتور دموكرات، اين طرح را يك «توهين» آشكار به اوكراين توصيف كرد. اين واكنشها نشان داد كه حتي در فضاي دو قطبي امروز امريكا، يك اجماع كمسابقه در حال شكلگيري است. اينكه طرح ترامپ نه يك ابتكار صلح، بلكه سازشي خطرناك با روسيه است. با وجود اين موج مخالفت، دولت ترامپ تلاش كرده فشار بر اوكراين را افزايش دهد و اين طرح را يك «فرصت بينظير براي صلح» معرفي كند. ترامپ علنا زلنسكي را تحت فشار گذاشته و براي او ضربالاجل تعيين كرده است. گزارشهايي نيز وجود دارد كه واشنگتن تهديد كرده در صورت رد طرح، انتقال اطلاعات و تجهيزات نظامي را محدود خواهد كرد. ماركو روبيو مدعي شد اين طرح توسط امريكا و با نظر روسيه و اوكراين تهيه شده است.
برخي رسانههاي غربي اعلام كردند واكاوي دقيق مواضع دوطرف نشان ميدهد متن نهايي عملا در گفتوگوهاي پشتپرده ميان نمايندگان ترامپ و كرملين شكل گرفته است. گفتوگوهايي كه در آنها هيچ نشاني از حضور يا مشاركت كييف و بروكسل نيست. همين تناقضگوييها، ظنّ ناديده گرفتن متحدان را تشديد كرده و در واشنگتن اين برداشت را تقويت كرده است كه دولت ترامپ بيش از آنكه به صلحي پايدار بينديشد، در پي يك «پيروزي سياسي سريع» و قابل عرضه در سياست داخلي امريكا است.تنها نهاد مهمي كه صريحا از اين طرح دفاع كرده بنياد هريتيج است كه ميگويد وضعيت فعلي «بنبست خونين» است و مسير دولت پيشين بايد تغيير كند، اما حتي در دفاعيات اين بنياد نيز اذعان شده كه واگذاري امتياز به روسيه پيامدهاي عميقي خواهد داشت. در كييف، فضاي حاكم تركيبي از نگراني، خشم و اضطراب است. زلنسكي در يك سخنراني تلويزيوني بيسابقه اعلام كرد كه اوكراين با «دشوارترين انتخاب تاريخ خود» روبهرو است. انتخابي ميان از دست دادن كرامت ملي يا خطر از دست دادن يك شريك كليدي. او تاكيد كرد هيچ صلحي بدون احترام به حاكميت، استقلال و تماميت ارضي اوكراين قابل قبول نيست و هشدار داد «صلحي كه با يك تهاجم سوم شكسته شود اصلا صلح نيست.» در پشت اين سخنان، نگراني عميقي وجود دارد. اينكه امريكا، مهمترين تامينكننده تسليحات، اطلاعات و حمايت سياسي از اوكراين، ممكن است مسير خود را تغيير دهد و اين كشور را در حساسترين مقطع جنگ تنها بگذارد. با وجود فشارهاي سنگين واشنگتن، زلنسكي تلاش كرده لحني ديپلماتيك حفظ كند و گفته است اوكراين قدردان تلاش امريكا است، اما «هيچ تصميمي درباره اوكراين نبايد بدون اوكراين گرفته شود.» در افكار عمومي اوكراين اما واكنشها بسيار صريحتر بوده است. روزنامهنگاران، فعالان مدني و حتي سياستمداران نزديك به دولت، اين طرح را «اولتيماتوم تسليم» و «توهين به خون كساني كه جنگيدهاند» توصيف كردهاند و هشدار دادهاند پذيرش آن ميتواند موجي از اعتراضات داخلي را به دنبال داشته باشد. جامعه اوكراين معتقد است هرگونه عقبنشيني در برابر روسيه تنها اشتياق مسكو را براي بازگشت به جنگ بيشتر خواهد كرد. در اروپا، شوك اوليه به سرعت به نگراني راهبردي تبديل شد. اورسولا فوندرلاين، رييس كميسيون اروپا، گفت هيچ توافقي بدون حضور اوكراين مشروع نيست و اروپا با كنار گذاشته شدن از مشورتها مخالف است. رهبران اروپايي از برلين تا پاريس تاكيد كردهاند اين طرح نيازمند «كار بسيار بيشتر» است و نميتوان آن را مبناي صلح دانست. آلمان در تلاش است طرحي جايگزين آماده كند كه با نيازهاي امنيتي اوكراين سازگارتر باشد و فرانسه هشدار داده هر توافقي كه به روسيه اجازه حفظ دستاوردهاي نظامي بدهد، امنيت اروپا را در بلندمدت تهديد خواهد كرد. لهستان بيپردهتر از همه اين طرح را «غيرقابلقبول» و «خطرناك» خوانده و اعلام كرده «قيمت صلح نبايد تبديل دستاوردهاي راهبردي كشور متجاوز باشد.» كشورهاي بالتيك نيز هشدار دادهاند هرگونه عقبنشيني در برابر روسيه پيامدهاي فوري براي امنيت شرق اروپا خواهد داشت و مسكو را براي اقدامات جسورانهتر تشويق ميكند. در اين ديدگاه اروپايي، پايان جنگ اوكراين نه فقط يك موضوع محلي، بلكه بخشي از معماري امنيتي قاره است و هر ضعفي در برابر مسكو به معناي بيثباتي بلندمدت خواهد بود. در مجموع، واكنشها به طرح ترامپ نشان ميدهد اين سند نه تنها نتوانسته اجماع ايجاد كند، بلكه شكافهاي تازهاي را نيز پديد آورده است. شكافي ميان امريكا و اروپا، ميان واشنگتن و كييف و حتي ميان خود سياستمداران امريكايي. دولت ترامپ آن را «راهي سريع براي صلح» معرفي ميكند، اما منتقدان آن را «صلحي كاذب» ميدانند كه با امتيازدهي يكجانبه به روسيه، امنيت اوكراين را تضعيف و نظم بينالمللي مبتني بر قواعد را خدشهدار ميكند. بحران اوكراين امروز به نقطهاي رسيده كه ادامه آن نه تنها هزينههاي انساني و اقتصادي را افزايش داده، بلكه بر معادلات سياسي و امنيتي اروپا و روابط فراآتلانتيكي نيز تاثير عميق گذاشته است. اوكراين و اروپا بدون همراهي امريكا امكان ادامه جنگ را ندارند، اما در عين حال توان همراهي با رويكرد جديد ترامپ را نيز ندارند. شكاف ميان اهداف ترامپ از يكسو و اروپا و اوكراين ازسوي ديگر، شكافي بنيادين است. اروپا جنگ را تهديدي موجوديتي براي امنيت خود ميبيند، اما ترامپ جنگ را صرفا يك «بار مالي غيرضروري» براي امريكا قلمداد ميكند. براي او مهم نيست اروپا و اوكراين با سازش با روسيه چه چيز را از دست ميدهند. نگاه او به روسيه متفاوت است. روسيه را رقيبي نظامي با قدرت مانور محدود ميبيند، نه تهديدي راهبردي مانند چين. در ديدگاه ترامپ، پايان دادن به جنگ اوكراين به معناي آزاد شدن انرژي و تمركز امريكا براي مهار چين است. مهاري كه او آن را اصليترين اولويت امنيت ملي ميداند. از نگاه دولت ترامپ، استراتژي مهار روسيه در مرزهايش با گسترش ناتو به شرق پس از فروپاشي شوروي تا حد زيادي به اهداف خود رسيده و اكنون زمان تمركز بر تهديد اصلي، يعني چين است. در چنين چارچوبي، اوكراين و اروپا ابزارهايي ثانويه در يك بازي بزرگتر هستند. پايان جنگ اوكراين در چارچوب طرح ترامپ ميتواند اروپا و اوكراين را در يك زنجيره تنش دايمي با روسيه گرفتار كند، اما در عوض فرصتي براي امريكا فراهم ميكند تا هم در اوكراين و هم حتي در روسيهِ پساجنگ نقشي اقتصادي ايفا كند و همزمان انرژي راهبردي خود را بر چين متمركز سازد. در سطح منطقهاي، كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز نيز به اين واقعيت رسيدهاند كه براي قرار گرفتن در مسير رشد و توسعه اقتصادي راهي جز گسترش روابط با امريكا و اروپا ندارند. آنها تلاش ميكنند با ايجاد روابط متوازن با روسيه، چين، امريكا و اتحاديه اروپا از قلمرو نفوذ مسكو فاصله بگيرند. در غرب قاره، دولتهاي اروپايي پس از پايان جنگ، سياست «خوداتكايي امنيتي» را جديتر دنبال خواهند كرد. اگر زماني امريكا با هرگونه تلاش اروپا براي ساخت يك ترتيبات مستقل امنيتي مخالفت ميكرد، اكنون پس از جنگ اوكراين اين معادله تغيير كرده است. شرق اروپا نيز كه گمان ميكرد با نزديكي بيشتر به امريكا قدرت مانور بيشتري در برابر آلمان و فرانسه و در مواجهه با روسيه خواهد يافت، اكنون بايد ناگزير همسويي بيشتري با پاريس، برلين و لندن پيدا كند. صلح احتمالي اوكراين در قالب طرح ۲۸ مادهاي ترامپ، پيامدهاي سياسي و امنيتي گستردهاي براي منطقه و جهان خواهد داشت. اين صلح اگرچه شايد به پايان جنگ كمك كند، اما باتوجه به امتيازهاي خواسته شده از اوكراين و دستاوردهاي احتمالي براي روسيه، ميتواند آغازي باشد بر دورهاي تازه از رقابتها، تهديدها و بيثباتيهايي كه دامنه آن فراتر از مرزهاي اوكراين خواهد رفت و اروپا را وارد مرحلهاي دشوارتر خواهد كرد. مرحلهاي كه در آن نه امريكا حاضر است همان چتر امنيتي گذشته را ادامه دهد، نه اروپا هنوز آماده است بدون امريكا امنيت خود را تضمين كند و نه روسيه نشانهاي از عقبنشيني بلندمدت نشان ميدهد. در چنين فضايي، هر توافقي كه با عجله و بدون توافق واقعي طرفهاي درگير حاصل شود، نه پايان جنگ، بلكه آغاز فصلي تازه از بحران خواهد بود.
كارشناس مسائل اروپا