نقدي بر رفتار غيرحرفهاي مديران سكوهاي نمايش
نه! داداش اين كاره نيستي
سعيد رجبيفروتن
بيست سال پيش بيلگيتس اين جمله طلايي را گفت كه محتوا پادشاه است
- content is king- عبارتي كه در اقتصاد ديجيتال و بازاريابي محتوايي قابل عرضه در بازار ديجيتال پربسامد است.
صدور مجوز فلهاي براي سكوهاي نمايش فيلم و سريال اگرچه پديده صف و فروش و اجاره امتياز آن را از بين برد و حالا ديگر براي دارندگان مجوز، يك رانت محسوب نميشود، اما به عينه نشان داد كه حضور و پايداري در اين ميدان كار هر كسي نيست. پر بيراه نيست اگر بگويم كه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك بايد در كار باشند تا پلتفرمي موفق به جذب مخاطب انبوه شود و از آن مهمتر صاحبان سرمايه و آگهي بتوانند روي پاي خود بايستند و غزل خداحافظي را زودتر از موعد نخوانند.
اين روزها در حاشيه يكي، دو سريال متوقف مانده در مرحله پخش، صحبت از پاپس كشيدن سرمايهگذاران به گوش ميرسد. سرمايهگذاران اوليه با اين اميد كه درخشش و دلبري محصول نزد مخاطب، به منزله توري براي صيد آگهي و سفارش آن است، قدم اول را برداشتند اما حاصل كار نشد آن چيزي كه انتظار داشتند. واكنش تماشاگران طبيعي است. روي سخنم با كساني است كه با خريد اشتراك، به دنبال اثري سرگرمكننده و تماشايي هستند. اين عده نيازمند نقدونظر ديگران و مطالعه نظرسنجيها نيستند و چنانچه داستان سريال و كيفيت آن را نپسندند، رابطه را قطع ميكنند تا ناشر سريال گوشي دستش بيايد.
طبيعي است كه عارضه تزريق نكردن بهموقع پول و نقدينگي، سبب تاخير در پرداخت دستمزدها، چكهاي پاس نشده و نقض ساير تعهدات تيم توليد درقبال عوامل فني و هنري است. در چنين شرايطي منابع سرمايهگذار هم باتوجه به سردي بازار، براي جلوگيري از زيان انباشته به صورت رسمي يا غيررسمي از پروژه كنار ميكشد و ملاحظه اخلاقي محلي از اِعراب ندارد. شوربختانه سرمايهداراني كه شناختي از بازار فرهنگ ندارند، غافل از آن هستند كه توقف يك سريال يا وقفه در انتشار هرگونه محتواي ديجيتال، پيامدهاي خردكننده اجتماعي را در پي دارد. ابعاد خسارت معنوي اين كار بيشتر از لطمات مادي آن است و قابل مقايسه با توقف خط توليد يك كالا و محصول صنعتي نيست. سلب اعتماد و اطمينان مخاطب و كاربر از پلتفرم ناشر را در پي دارد. همچنين لطمه اساسي به برند شركت عرضهكننده محتوا، مهمترين ضرروزيان غيرقابل جبراني است كه به بار مينشيند.
اين قاعده براي پروژههايي كه قبل از سرمايهگذاري مطالعات كافي پيرامون كيفيت اثر و بازخورد احتمالي آن در بازار را داشتهاند نيز صدق ميكند و از آن مستثني نيستند. اصولا سرمايهگذاري همراه با ريسك است. به همين جهت اصطلاحا سرمايه را ترسو و محافظهكار دانستهاند. كارتلهاي سرمايهگذاري همواره به دنبال برآورد ريسك و راههاي كاهش آن هستند.
شايد به همين خاطر است كه بسياري از كمپانيهاي توليدكننده سريال و مجموعههاي دنبالهدار، براي كاهش ريسك، مبادرت به انتشار پايلوت -pilot- محصول ميكنند تا بازخوردها را تجزيه و تحليل كرده و در صورت مشاهده پاسخ مثبت و دلگرمكننده، شورواشتياق لازم را در سرمايهگذاران ايجاد كنند.
پس با فرض اينكه تهيهكننده از نياز مخاطب باخبر است و از نظر ذهني در گذشته سير نميكند و هنوز در حال و هواي دوران CD و DVD نيست، لازم است از مرحله طراحي سناريو، ذائقه مخاطب را مدنظر داشته باشد و ضمن حفظ جرات و جسارت در عرضه محتواي نو و الگوهاي ساختاري و روايتي بديع، بيگدار به آب نزند. اگر در جايي مثل ايران، تهيه نسخه سينمايي يك سريال، پاسخ زودهنگامي را در پي ندارد، زيرا مدت زمان زيادي بايد در صف اكران ماند، ميتوان فصل اول سريال را حداكثر در شش تا هشت قسمت روانه بازار كرد. اين راهحل بارها آزموده شده بهتر از پيمودن راه ناهموار و پرسنگلاخي است كه به بيراهه ورشكستگي مالي و بياعتباري پيش مردم است.