«اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با رحمان قهرمانپور بررسي میکند
قماركرملين درقارهسبز
روسيه با آزمودن آستانه تحمل غرب و تغيير دكترين هستهاي خود و همچنين فرصتسازي از شكافهاي فراآتلانتيكي به دنبال اعمال فشار بيشتر بر ناتو و تثبيت جايگاه استراتژيك و هويتياش در اوكراين است
حديث روشني
روز پنجشنبه، دو فروند هواپيماي نظامي روسيه، يك جنگنده سوخو-۳۰ و يك تانكر سوخترسان ايل-۷۸، براي مدت كوتاهي وارد حريم هوايي ليتواني شدند. ارتش اين كشور اعلام كرد هواپيماها احتمالا در حال تمرين سوختگيري هوايي از منطقه كالينينگراد بودند و حدود ۷۰۰ متر وارد خاك ليتواني شدند. در مقابل دو جنگنده يوروفايتر تايفون اسپانيا تحت ماموريت ناتو براي رهگيري وارد عمل شدند. وزارت دفاع روسيه اما نفوذ به حريم هوايي ليتواني را رد كرده و آن را كاملا مطابق مقررات خوانده است. پيشتر نيز و در ۱۹ سپتامبر، سه جنگنده ميگ-۳۱ روسيه وارد حريم هوايي استوني شدند و چند روز بعد، بيش از ۲۰ پهپاد روسي وارد حريم لهستان كه برخي توسط جنگندههاي ناتو ساقط شدند. همزمان با اين فعل و انفعالات اروپا و امريكا فشارهاي خود بر روسيه را افزايش دادهاند. دونالد ترامپ تحريمهايي عليه «لوك اويل» و «روسنفت» اعمال كرده و اتحاديه اروپا نيز تحريمهاي جديد انرژيمحور عليه مسكو تصويب كرده است. همچنين، اتحاديه اروپا برنامهاي براي اعطاي وام ۱۴۰ ميليارد يورويي به اوكراين با استفاده از داراييهاي مسدود شده روسيه طراحي كرده است. فرانسه نيز اخيرا اعلام كرد كه طي روزهاي آينده جنگندههاي «ميراژ ۲۰۰۰» و موشكهاي «آستر» را به اوكراين تحويل خواهد داد. بنابر گزارشاتي نشست ميان ترامپ و پوتين كه قرار بود در بوداپست برگزار شود، لغو شد و اين موضوع به ترديدها درباره آينده مذاكرات و روند جنگ شدت بخشيد. گروهي از تحليلگران مدعياند با ادامه حملات روسيه به اوكراين و همزمان فشارهاي اقتصادي عليه مسكو، چشمانداز جنگ در هالهاي از ابهام قرار گرفته و هيچ طرفي قادر به تعيين مسير قطعي نيست. در عين حال اروپا و امريكا همزمان تلاش ميكنند با تركيبي از تحريم و حمايت نظامي از اوكراين، هزينههاي مسكو را بالا برده و فرصت فشار ديپلماتيك بر پوتين را افزايش دهند. اين درحالي است كه روسيه همچنان با توسل به تاكتيكهاي محدود اما پرهزينه نشان ميدهد كه مسير دستيابي به صلح بسيار پيچيده است. از اينرو، به ادعاي ناظران به نظر ميرسد آينده جنگ اوكراين تحتتاثير تحولات نظامي، فشار اقتصادي و بازيهاي سياسي بينالمللي است و هر گونه پيشبيني قطعي درباره پايان آن در شرايط فعلي دشوار به نظر ميرسد. در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف ارزيابي آينده تنشها ميان روسيه و اوكراين و در ابعادي وسيعتر ناتو با رحمان قهرمانپور، كارشناس مسائل بينالملل گفتوگو كرده است. قهرمانپور در گفتوگويش با «اعتماد» تاكيد كرد: روسيه با آزمودن واكنش غرب در بحران اوكراين و همزمان تغيير دكترين هستهاي و نظامي خود تلاش ميكند تا با هدف تثبيت جايگاه استراتژيك خود از شكاف ميان ناتو و اروپا بهرهبرداري كند. مشروح گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
رحمان قهرمانپور، كارشناس مسائل بينالملل در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره پشت پرده كنشهاي اخير روسيه در تقابل با غرب تشريح كرد: به نظر ميرسد روسيه به دنبال آزمودن آستانه تحمل كشورهاي غربي و بهويژه ناتو است. اين موضوع براي مسكو داراي اهميت و ميتواند در تنظيم استراتژي آينده اين بازيگر در برابر ناتو اثرگذار باشد؛ زيرا مقامات روسي بر اين باورند كه اختلافات داخلي در ناتو براي روسيه فرصتساز است. علاوه بر اين، اختلافات موجود در اتحاديه اروپا نيز ميتواند شكافهاي درون ناتو را تشديد كند. به باور قهرمانپور از نظر كرملين غرب جبههاي يكپارچه نيست، بنابراين روسيه نبايد از غرب هراس داشته باشد. با اين همه آزمودن اين فرضيه از سوي مسكو در عمل نيازمند مجموعهاي از اقدامات است كه البته روسيه طي دو سال گذشته انجام داده؛ از جمله آزمايش موشكهاي قارهپيما، سلاحهاي استراتژيك غيرهستهاي مانند «موشك اورشينگ»، كاهش آستانه بهكارگيري سلاح هستهاي، تغيير دكترين دفاعي، انجام عمليات خرابكارانه در اروپا، مداخله در انتخابات برخي كشورهاي اروپايي همچون روماني، مولداوي و حتي فرانسه و اخيرا ارسال پهپادها به حريم هوايي ائتلاف ناتو همگي در راستاي آزمودن ميزان انسجام ناتو در مواجهه با روسيه قابل تبيين است.
قهرمانپور در ادامه و در پاسخ به ديگر سوال «اعتماد» درخصوص احتمال بروز تقابل هستهاي بازيگران به واسطه تشديد جنگ اوكراين گفت: واقعيت اين است كه روسيه در حال بازنگري و تغيير دكترين هستهاي خود است. تحليلگران بر اين باورند كه مسكو تلاش دارد مرز ميان سلاحهاي متعارف و سلاحهاي نامتعارف بهويژه تسليحات هستهاي را مخدوش و خاكستري كند تا در صورت احساس تهديد جدي، بتواند از سلاحهاي هستهاي تاكتيكي استفاده كند. البته براساس بازنگري جديد دكترين دفاعي روسيه در سال گذشته، اگر تماميت ارضي و حاكميتي اين كشور مورد حمله قرار گيرد يا روسيه با يك حمله متعارف سنگين روبهرو شود، در آن صورت استفاده از سلاح هستهاي تاكتيكي مجاز خواهد بود. به گفته اين كارشناس روابط بينالملل، آزمايش موشك اورشينگ و تغييراتي كه در ساختار نيروي دريايي استراتژيك هستهاي روسيه ايجاد شده نيز نشان ميدهد كه مسكو در رقابت با ايالاتمتحده، ميكوشد از تمام ابزارها و بهويژه از قدرت نظامي خود در ميدان عمل استفاده كند. در ادبيات كنترل تسليحاتي، معمولا گفته ميشود سلاح هستهاي، سلاحي براي استفاده نكردن است، اما روسيه در سالهاي اخير تلاش كرده با اعمال تغييراتي در اين حوزه، امكان استفاده عملي از سلاحهاي هستهاي در جنگهاي متعارف را فراهم كند. در برابر اين تهديد روسها، كشورهاي اروپايي اعلام كردهاند كه اگر روسيه از سلاح هستهاي استفاده كند، تمامي اعضاي ناتو بهطور جمعي به آن واكنش نظامي نشان خواهند داد. به گفته قهرمانپور، اما تمام تلاش كرملين آن است كه از توان نظامي خود براي وادار كردن ناتو و اروپا به عقبنشيني در اوكراين استفاده كرده و درنهايت، به پيروزي قابلتوجهي در اين جنگ دست يابد. تغيير دكترين دفاعي روسيه نيز در همين چارچوب قابل درك است. در همين زمينه، استقرار سلاحهاي هستهاي روسيه در خاك بلاروس را ميتوان پيامي صريح به ناتو و ايالاتمتحده دانست؛ پيامي مبني بر اينكه آنها بايد خطوط قرمز روسيه را رعايت كنند، در غير اين صورت مسكو ممكن است دست به اقدامات نظامي متقابل بزند. اين تحليلگر مسائل بينالملل در ادامه به «اعتماد» گفت: واقعيت اين است كه توان اروپا براي ورود به يك جنگ مستقيم با روسيه محدود است و بدون كمك نظامي امريكا، اروپا قادر نخواهد بود در يك جنگ متعارف روسيه را در كوتاهمدت شكست دهد. بر همين اساس، تمام تلاش مسكو بر آن است تا از نقاط ضعف و آسيبپذيري اروپا حداكثر بهره را ببرد. از آنجا كه كشورهاي اروپايي در سه دهه گذشته بر قدرت اقتصادي متمركز شدهاند، روسيه ميكوشد از برتري نظامي خود نسبت به اروپا بيشترين استفاده را بكند و از اين طريق به اهداف سياسياش دست يابد. هدف نهايي روسيه، دستيابي به پيروزي ملموس و آشكار در جنگ اوكراين و تثبيت و پذيرفته شدن جايگاه خود به عنوان قدرتي همتراز با ايالاتمتحده و چين در نظام بينالملل است.
اين كارشناس مسائل بينالملل در ادامه و در پاسخ به پرسشي درخصوص چرايي عدم حمايت نظامي امريكا از اوكراين در مقطع كنوني به «اعتماد» گفت: بايد توجه داشت كه ميان ايالاتمتحده و اروپا در زمينه كمك به اوكراين اختلافي جدي وجود دارد. امريكاييها بر اين باورند كه اساسا امكان پيروزي اوكراين در اين جنگ وجود ندارد و هرچه جنگ طولانيتر شود، به زيان كييف و به سود مسكو خواهد بود. در مقابل، اروپاييها بهويژه بريتانيا معتقدند اگر امريكا و اروپا بتوانند بهطور موثر و جدي از اوكراين حمايت نظامي كنند، اين كشور قادر خواهد بود در يك سال آينده ضمن جلوگيري از پيشروي روسيه، دستكم در برخي مناطق به پيروزيهاي ملموس دست يابد. اروپا بر اين باور است كه فرسايشي شدن جنگ ميتواند مانع از پيروزي روسيه شود. قهرمانپور ضمن تاكيد بر مشهود بودن شكاف ديدگاهها ميان واشنگتن و پايتختهاي اروپايي تاكيد كرد: همچنين كشورهاي اروپايي تلاش ميكنند مانع از آن شوند كه ترامپ و پوتين به صلحي بدون در نظر گرفتن منافعشان دست يابند. در مقابل، مقامات كرملين، اروپاييها را عامل اصلي تداوم جنگ در اوكراين معرفي ميكنند. ازسوي ديگر، احساس تهديد در اروپا بهمراتب بيشتر از امريكاست. در ايالاتمتحده اما فضاي سياسي تحتتاثير نوعي ناسيوناليسم اقتصادي قرار دارد كه بر پايه آن، بسياري از سياستمداران و بخشي از افكار عمومي معتقدند واشنگتن نبايد منابع مالي خود را صرف جنگي كند كه چشمانداز روشني براي پايان آن وجود ندارد.
قهرمانپور در پاسخ به ديگر سوال «اعتماد» درخصوص چرايي لغو نشست ترامپ و پوتين در بوداپست تشريح كرد: گمانهزنيها بسيار است. با اين حال، ميدانيم كه ويتكاف نماينده ترامپ و نماينده پوتين بهزودي ديدار خواهند داشت؛ اين موضوع نشان ميدهد كه احتمالا دليل اصلي لغو نشست، آماده نبودن متن توافق يا مقدمات آن بوده است. به گفته قهرمانپور اما مهمتر از آن، شايد دليل اصلي اين باشد كه پوتين آن ميزان نرمشي كه ترامپ انتظار داشت، نشان نداد. با وجود اينكه ترامپ بارها از آمادگي خود براي پايان دادن به جنگ اوكراين سخن گفته، در عين حال خطوط قرمز روشني نيز دارد. گفته ميشود كه طرح قبلي ترامپ مبني بر باقي ماندن روسيه در مناطق دونباس و دونتسك و پذيرش صلح ازسوي اوكراين، مورد پذيرش اروپاييها نبوده و با مخالفت شديد آنها مواجه شده است. ترامپ پس از آن، پيشنهادي جديد مطرح كرده كه روسيه تنها در يكي از اين استانها باقي بماند. اين كارشناس مسائل بينالملل در ادامه به «اعتماد» گفت: اين مساله با پيچيدگيهاي حقوقي قابلتوجهي همراه است؛ زيرا زلنسكي، به عنوان رييسجمهور اوكراين، نميتواند برخلاف قانون اساسي، جدايي يا تجزيه بخشي از خاك كشورش را به رسميت بشناسد. از سوي ديگر، روسيه به جاي آتشبس دايمي خواهان صلح دايمي است؛ به اين معنا كه بخشي از خاك اوكراين تا اطلاع ثانوي تحت كنترل مسكو باقي بماند. اين موضوعات پيچيده احتمالا باعث شد توافق نهايي حاصل نشود و در نتيجه، نشست بوداپست لغو شود. قهرمانپور در ادامه گفتوگويش با «اعتماد» خاطرنشان كرد: علاوه بر اين، تجربه ديدار آلاسكا نشان داد كه حتي پس از اعلام آمادگي ترامپ براي صرف شام با پوتين البته بعد از توافق، روند مذاكرات پيشرفت چنداني نداشت؛ بهويژه پس از ديداري كه رهبران اروپايي با ترامپ در كاخ سفيد داشتند، تمايل رهبر كرملين به ادامه اين روند كاهش يافت. اكنون نيز به نظر ميرسد ترامپ پيشنهادي جديد ارايه كرده كه احتمالا روسيه با بخشهايي از آن مخالف است. حتي توقف موقت صادرات موشك به اوكراين از سوي ترامپ به عنوان نشانهاي از حسننيت مطرح شد، اما مسكو مواضع قبلي خود در اوكراين را تغيير نداد. به گفته اين تحليلگر مسائل بينالملل در كنار اين مسائل، تنش ميان امريكا و ونزوئلا نيز ميتواند يكي از دلايل لغو نشست باشد. ونزوئلا، به عنوان يكي از متحدان روسيه در امريكاي جنوبي، مورد توجه مسكو است و پوتين بهشدت با هرگونه اقدام نظامي عليه مادورو مخالف است. احتمالا درخواستهاي روسيه در اين زمينه مورد پذيرش واشنگتن قرار نگرفته و اين موضوع نيز در تصميم براي لغو نشست بوداپست تاثيرگذار بوده است.
قهرمانپور در پاسخ به پرسشي ديگر از «اعتماد» و درخصوص تشديد شكافهاي فراآتلانتيكي به واسطه فرسايشي شدن جنگ اوكراين و روسيه خاطرنشان كرد: واقعيت امر اين است كه جنگ اوكراين شكافهاي پيشين ميان امريكا و اروپا را تشديد كرده است. نميتوان گفت كه اين جنگ تنها عامل ايجاد شكاف در روابط فراآتلانتيكي بوده، اما بدون ترديد تاثير مهمي در عميقتر شدن اين اختلافها داشته است. هرچند دولت بايدن تلاش زيادي كرد تا يك جبهه متحد در برابر روسيه حفظ كند، اما در داخل خود امريكا نيز ميان جمهوريخواهان و دموكراتها اختلافات جدي وجود دارد. به باور قهرمانپور روي كار آمدن ترامپ و اظهارات او درباره ناتو و پايان دادن به جنگ اوكراين نشان داد كه اين شكاف ميتواند تقويت شود. برخي تحليلگران معتقدند كه شكاف فراآتلانتيكي حتي در صورت پايان جنگ اوكراين ادامه خواهد يافت، زيرا تحولات داخلي مهمي در امريكا و اروپا زمينهساز آن بوده است؛ ازجمله تغيير نسل رهبران سياسي، ظهور جريانهاي پوپوليست، خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا، افزايش نابرابري اقتصادي در امريكا در مقابل بهرهمندي اروپا از منافع تجارت جهاني. اين تحليلگر روابط بينالملل در ادامه به «اعتماد» گفت: از طرفي در امريكا اين باور شكل گرفته كه ديگر اين كشور نميتواند هزينههاي تامين امنيت اروپا را مانند دوران پس از جنگ جهاني دوم پرداخت كند و اروپا بايد به سمت افزايش توان دفاعي خود حركت كند. جناح راست حزب جمهوريخواه معتقد است كه امريكا با تامين امنيت اروپا، اين قاره را به يك «بهشت امنيتي» بدل كرده كه در سايه حمايتهاي نظامي واشنگتن، منافع اقتصادي خود را دنبال ميكند، درحالي كه امريكا خود با نابرابري اقتصادي فزاينده روبهروست. به اين ترتيب، ميتوان گفت كه شكاف در روابط فراآتلانتيكي مستقل از جنگ اوكراين وجود داشته و روندي فزاينده است كه جنگ صرفا آن را تشديد كرده است. به گفته قهرمانپور يكي از مهمترين پيامدهاي اين شكاف، تلاش اروپا براي افزايش توان دفاعي و حركت به سمت آنچه «استقلال استراتژيك» خوانده ميشود، است. كشورهاي اروپايي پس از سالها مقاومت، بودجه دفاعي خود را افزايش داده و پذيرفتهاند كه سهم هزينههاي دفاعي از توليد ناخالص داخلي به پنج درصد برسد؛ هرچند اسپانيا هنوز با اين توافق ناتو همراهي نكرده است. علاوه بر اين، مشاركت كشورهاي اروپايي در توليد سلاحهاي پيشرفته و تلاش براي جبران ضعف موشكي نشان ميدهد كه اروپا در بلندمدت چارهاي جز افزايش توان دفاعي مستقل و كسب استقلال نظامي و دفاعي از امريكا ندارد.
اين كارشناس مسائل بينالملل در ادامه ودرخصوص آثار بحران اوكراين بر معادلات مناطقي خارج از اروپا بالاخص در قفقاز به «اعتماد» گفت: مهمترين تاثير بحران اوكراين بر مناطقي غير از اروپا، كاهش نفوذ روسيه است. با كاهش نفوذ مسكو در مناطقي مانند آسياي مركزي و قفقاز، هم امريكا نقش پررنگتري در معادلات اين منطقه پيدا كرده و هم كشورهاي منطقه، استقلال عمل بيشتري نسبت به روسيه به دست آوردهاند. به عنوان مثال، ارمنستان كه يكي از متحدان اصلي روسيه در قفقاز محسوب ميشد، كنش واضح و شفافي در مسير غرب داشته و حتي تهديد كرده كه ممكن است از سازمان پيمان همكاري دفاعي، كه تحت نفوذ روسيه است، خارج شود. به باور قهرمانپور اين كشور حتي روابط خود را با امريكا و اروپا گسترش داده و درنهايت نيز شاهد بوديم كه روسيه از روند ميانجيگري ميان آذربايجان و ارمنستان كنار گذاشته شد؛ روندي كه ترامپ توانست به واسطهاش، توافق صلح نهايي ميان دو كشور را به سرانجام برساند. در آسياي مركزي نيز شاهد هستيم كه كشورهايي مانند قزاقستان و ازبكستان و حتي ساير كشورها، گزينه نزديكي به اروپا، امريكا و حتي تركيه را برگزيدهاند؛ امري كه پيشتر با نارضايتي شديد روسيه همراه بود. بنابراين ميتوان گفت كه مهمترين پيامد جنگ اوكراين در اين مناطق، كاهش نفوذ روسيه در خارج نزديك خود بوده است. كاهش حضور روسيه در اين مناطق ناشي از نياز به اعزام نيروهاي نظامي به اوكراين بود. علاوه بر اين، اقتصاد روسيه در سالهاي اخير به سمت افزايش سهم توليدات دفاعي و نظاميگري حركت كرده كه اين روند، در صورت پايان جنگ اوكراين، ميتواند آسيبهايي جدي به بهرهوري اقتصادي اين كشور وارد كند.
قهرمانپور در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» در زمينه مولفههاي موثر بر تشكيك ناتو در استفاده از ماده 5 در قبال تحركات مسكو تشريح كرد: ماده ۵ تنها پس از حملات ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ توسط القاعده به ايالاتمتحده فعال شد و به جز آن، نمونه ديگري از فعالسازي آن نداشتيم. در جريان جنگ اول خليجفارس در سال ۱۹۹۱، زماني كه صدام قصد داشت درگيري منطقهاي را شكل دهد، تركيه خواستار استفاده از ماده ۵ شد، اما اين درخواست با موافقت ساير اعضا همراه نشد. لذا اگرچه استدلال روسيه در اين زمينه يعني عدم استفاده ناتو از ماده 5، تا حدودي قابلتوجه و درست است، اما جنگ اوكراين نشان داد كه فرض كرملين مبني بر وجود شكاف جدي در غرب و ناتواني آن در انسجام، كاملا درست نيست. ناتو، امريكا و اروپا پس از آغاز جنگ روسيه توانستند متحد شوند و مانع از پيروزي مسكو در اوكراين شوند. از اين رو، اين فرض كرملين، هرچند در داخل روسيه طرفداران زيادي دارد و مقالات متعددي در انديشكدههاي اين كشور منتشر شده كه ادعا ميكنند دوران افول غرب آغاز شده، در عمل فرضيهاي خطرناك و دور از واقعيت است. به گفته اين كارشناس مسائل بينالملل، واقعيت اين است كه روسيه خود نيز در سالهاي اخير دچار افول شده است هم از نظر اقتصادي و هم از نظر سياسي. درنتيجه، اگر روسيه قصد داشته باشد به صورت جديتر و بيشتر امنيت اروپا را تهديد كند، قدرتهاي هستهاي مانند فرانسه و بريتانيا قادرند واكنش تندي نشان دهند. علاوه بر اين، آلمان در حال بازسازي توان نظامي خود است و لهستان نيز توان نظامي خود را افزايش داده است. لذا برخلاف تصور روسيه، كشورهاي اروپايي در مواجهه با تهديدات وجودي قادرند از نظر نظامي و دفاعي متحد شوند. حتي در چنين شرايطي، احتمال حمايت امريكا از اروپا در برابر روسيه، حتي با وجود سياستمداران پوپوليستي مانند ترامپ، وجود دارد. دليل اينكه امريكا به روسيه به اندازه چين اهميت نميدهد اين است كه باور غالب در واشنگتن بر اين است كه روسيه يك قدرت در حال افول است و چين تلاش ميكند از طريق تحريك مسكو، امريكا را درگير منازعهاي با روسيه كند. بنابراين، امريكاييها تلاش ميكنند تا حد امكان از درگيري مستقيم با روسيه خودداري كنند، اما اين بدان معنا نيست كه در صورت بروز جنگ، اروپا را بدون حمايت خواهند گذاشت.