گزارش «اعتماد» از تغذيه در روستاهاي سيستان و بلوچستان
سفرههاي خالي مردم
كودكاني كه در كپرها و در روستاهاي حاشيهاي زندگي ميكنند بسيار لاغر و دچار ضعف بدني هستند و سر كلاس درس انرژي لازم را ندارند
يكي از اصليترين راهكارها براي مدارس روستايي و حاشيه شهرها بازگرداندن تغذيه صبحانه است
برخی خانوادهها وعدههاي غذايي را كاهش دادهاند
نيره خادمي
اگر از كودكان بسياري از روستاهاي محروم سيستان و بلوچستان بپرسيد امروز چه غذايي خوردهايد اغلب به نان و نمك و روغن، سبزيهاي خودرو و چند چيز جزيي اشاره ميكنند و نميدانند بستني و آب ميوه، پفك و آبنبات چه مزهاي دارد. شايد اما چندان نيازي هم نباشد از آنها اين سوال را بپرسيد؛ فقط كافي است كه به دانشگاههاي استان سري بزنيد تا ببينيد دختر و پسراني كه به آن راه يافتهاند اغلب كوتاه قد هستند و آثار سوءتغذيه در زندگي آنها مشهود است. نگاهي به مشاهدات ميداني گروههاي خيريه و گزارشهاي سالهاي گذشته درباره شب كوري ميان كودكان و بزرگسالان چندين روستا به دليل فقر غذايي نيز حكايت از آن دارد كه اين وضعيت نه يك خاطره تاريخي كه واقعيتي جاري است. خشكساليهاي پيدرپي، بيكاري مزمن و نبود زيرساختهاي اساسي باعث شده است كه بسياري از روستاها همچنان نه به آب آشاميدني سالم دسترسي داشته باشند و نه غذاي كافي و سالم و اين فقر ادامهدار، آينده كودكان و سلامت نسلهاي بعدي در اين استان را به خطر انداخته است.
عظيم شهبخش يكي از استادان دانشگاه سيستان و بلوچستان در گفتوگو با «اعتماد» فقر غذايي و تاثير آن بر سلامت كودكان و بزرگسالان منطقه را پيش از آنكه حتي به سخنان پرويز پرستويي درباره فقر غذايي مردم در روستاهاي محروم برسيم، پيش ميكشد. پرويز پرستويي در شهريور ماه امسال براي جلب توجه مسوولان به مسائل سيستان و بلوچستان از واژه علفخواري براي تغذيه برخي مردم در مناطق محروم استان استفاده كرد كه از سوي برخي فعالان در منطقه مورد انتقاد قرار گرفت. حالا عظيم شهبخش در توضيح آن صحبت ميگويد: «در مورد اصطلاحي كه آقاي پرستويي به كار برد و گفت: «علف ميخورند» بايد توضيح داد كه منظور اين است كه هنوز در برخي مناطق كشور، مردمي زندگي ميكنند كه شبيه دوران پيش از تاريخ به جمعآوري خوراك از طبيعت، گياهان خودرو و ريشههاي درختان متكياند. در كردستان، ايلام، بلوچستان، بخشهايي از خراسان و حتي مازندران، خانوادههايي هنوز ريشهها، ميوههاي خودرو يا گياهان صحرايي را جمعآوري و به عنوان خوراك مصرف ميكنند.اين موضوع جديدي هم نيست؛ در كتاب خاطرات دكتر پاپلييزدي كه هفت جلد آن منتشر شده، به تفصيل درباره تاريخ و شيوه زندگي در نقاط مختلف ايران از جمله يزد و كردستان توضيح داده شده است. واقعيت اين است كه ما در برخي مناطق كشور طي ۴۰ يا ۵۰ سال گذشته تغييرات چنداني نداشتهايم و همچنان مردم براي بقا به جمعآوري گياهان و خوراكهاي طبيعي متكياند.پس بله، مردم فقير هستند و اين مساله واقعي است.» او معتقد است كه تعبيرهايي مانند «علف خوردن» بايد در همان معناي توصيفياش از سبك زندگي و محروميت ديده شود، نه به شكل تحقيرآميز.
عظيم شهبخش در توصيف شرايط غذايي برخي مناطق استان ميگويد: «دانشجوياني كه شما در خيابان دانشگاه ميبينيد همه كوتاه قد هستند و از اينجا معلوم است كه همه كودكان و خانوادههايشان فقير هستند و فقر غذايي دارند كه قدشان كوتاه است.» او همچنين از دهه هشتاد ياد كرد كه يك گروه پزشك و روساي شبكه بهداشتو درمان شهرستان نيكشهر طي گزارشي ويديويي از روستاي بنت، اين موضوع را طرح كرده بود كه برخي اهالي روستا به واسطه فقر غذايي دچار شبكوري شدهاند. «چند وقت قبل دنبال فيلم گشتم، اما آن را پيدا نكردم. فكر ميكنيد غذاي بچهها و بزرگسالان در اين مناطق چه بود؟ آب به اضافه نمك، روغن كه اگر رب گوجه هم داشت خيلي شاهانه ميشد و آن را با پياز و نان ميخوردند و بسياري از اين افراد دچار شبكوري شده بودند.» اين شرايط اما به شكلهاي ديگري همچنان ادامه دارد و گواه آن فيلمها و تصاويري است كه گاهي از مردم در روستاهاي مختلف در فضاي مجازي منتشر ميشود. رسول خادم هم در صفحه اجتماعي خود با عنوان قمارباز بارها به اين موضوع پرداخته و با كودكان اين مناطق سخن گفته است با اين حال به گفته عظيم شهبخش برخي معتقدند ما در كشور گرسنه يا محروم به معناي مطلق نداريم به اين معنا كه وقتي مثلا پرويز پرستويي درباره اين مسائل صحبت ميكند، عدهاي ميگويند او از ما سوءاستفاده كرده است در حالي كه او به عنوان يك هنرمند مبالغه ميكند تا موضوع بيشتر ديده و كاري براي آن انجام شود.
روايت پرستويي از فقر مردم
در مناطق محروم
آذر سال ۱۳۸۳ خبرگزاري ايرنا گزارشي منتشر كرده بود كه بر اساس آن دستكم ۱۰ نفر در روستايي كه كمتر از پنجاه نفر جمعيت داشت به خاطر فقر و گرسنگي به شبكوري مبتلا شده بودند از يك دختربچه پنج ساله گرفته تا پيرزن 54 ساله. همان زمان البته گروههاي پزشكي به اين منطقه اعزام شدند و معاينات تيم پزشكي اعزامي نشان داد كه فراتر از شبكوري، ساكنان منطقه توتان و مهمدان بلوچستان با ديگر بيماريهاي چشمي، دهان و دندان، زنان و زايمان، داخلي و اطفال روبهرو هستند. بيست سال پس از آن روزها، پرويز پرستويي در روز ملي سينما و در حضور علي ربيعي، دستيار اجتماعي رييسجمهور و رييس انجمن مطالعات فرهنگي و ارتباطات، وضعي را توصيف كرد كه بيشباهت به آن روزها و سالها نيست. بهانه اين سخنان البته گفتن از رنج بيشناسنامههاي سيستان و بلوچستان در مناطق مرزي و روستاهاي محروم ايران بود كه به بحثهاي ديگري هم كشيده شد.«شما بنده را به اسم كوچك و فاميلي ميشناسيد ولي من و رسول خادم افتخار ميكنيم در مناطق محروم سيستان و بلوچستان، خراسان رضوي و برخي ديگر از نقاط مناطق محروم كشور، ما را به اسم كوچك و فاميلي ميشناسند ولي نميدانند كارمان چيست، چون نه راديو دارند، نه تلويزيون دارند، نه برق دارند و نه رسانه.» او خطاب به علي ربيعي از كودكان بيشناسنامه ،كودكان مدرسهاي در اين منطقه سخن گفت كه صفر تا صد هزينه آن با موسسه خادمين حضرت علي بن ابيطالب بوده است: «يك روزي مدير آن مدرسه به من گفت: آقاي پرستويي، آيا ميتوانيم يك افطاري به اين بچهها بدهيم، گفتم: چه اشكالي دارد؟ آقاي خادم هم نبودند. گفت: آخه هزينه دارد. گفتم: خب چقدر هزينه دارد؟ مبلغي را گفت. گفتم: اشكالي ندارد، من اين مبلغ را واريز ميكنم، دوباره گفت: ميخواهيم شام بدهيم. گفتم: اشكالي ندارد آن را هم تهيه كنيم. دفعه بعد كه ما براي سركشي به مدرسه رفتيم، به من گفت كه اي كاش موقعي كه افطاري داديم شما هم حضور داشتيد و تماشا ميكرديد وقتي ما اين سفره را پهن كرديم، بچهها با چه ولعي افطار كردند. قبل از شام، چون اين بچهها در عمرشان نه خامه، نه پنير، نه زولبيا باميه خورده بودند، چون اصلا نداشتند كه بخورند. بعد ما به آنها گفتيم: خيلي خودتان را سير نكنيد، شام برايتان زرشكپلو با مرغ گرفتهايم. گفتند: ما به اين زرشكپلو با مرغ لب نميزنيم. گفتيم: چرا؟ گفتند: اين را ميبريم خانهمان، چون ما در خانوادهمان تا حالا گوشت نخوردهايم. اين خانوادهها در واقع فاقد هويت رسمي هستند، يعني شناسنامه ندارند و تعدادشان هم كم نيست. خواهش من اين است كه از اين طريق، حالا آقاي ربيعي هم اينجا نشستهاند، تقاضا كنم ترتيبي اتخاذ شود كه اين هموطنان ما كه متعلق به همين آب و خاك هستند، نه افغانستاني هستند، نه پاكستاني، طبق سند هويت رسمي پيدا بكنند و اين تقاضاي من از طرف تمام مردم محرومي است كه بعضا اين را ميخواهند.»
پرستويي در پايان از گیاهخواری برخی از مردم مناطق محروم سیستان و بلوچستان سخن گفت و اینکه چون هویت رسمی ندارند حتی از داشتن عابر بانک هم محروم هستند.
اين در حالي است كه ما در مملكتي زندگي ميكنيم كه زير پايمان پر از ثروت است. بله، دوست دارم مسوولان در واقع نيمنگاهي به اين مردم محروم داشته باشند.» اين سخنان البته طبق معمول به مذاق بعضي خوش نيامد و به نقد اين بازيگر پرداختند. او در نهايت يكي، دو هفته بعد در نهمين دوره جشن عكاسان سينماي ايران، زماني كه بالاي تريبون رفت پاسخ انتقادها را اينطور داد و در واقع به نوعي عذرخواهي كرد: «من حرفي را زدم در خصوص فقري كه نه در همه جا، بلكه در مناطق محروم وجود دارد. وقتي وارد زاهدان ميشويم ۲۵۰ كيلومتر بايد زميني برويم و ۳۵ كيلومتر فرعي كه زمان كرونا ميگفتند دم شما گرم كه به آنجا سفر ميكنيد و به خدا كه كرونا اصلا آنجا را بلد نبود، چون جايي كه ميرويم برق و آب ندارند و مهمتر از همه اينكه هويت رسمي ندارند، يعني شناسنامه ندارند. شش سال اين حرفها را زديم و اثر نكرد و هنوز هم اتفاقي نيفتاده و اميدوارم بالاخره اتفاق بيفتد. حرفي كه روز ملي سينما زدم، باعث شد تا دوستان در سيستانوبلوچستان از من گله كنند و بيترديد كه بزرگوراني آنجا هستند كه دست خير هم دارند. انسانهاي شريف، باغيرت و مقاوم كه اگر در آنجا نباشند در مرز امنيت نداريم. اما من در مورد كساني صحبت كردم كه با فقر مطلق آنجا زندگي ميكنند و خطابم به مسوولان بود كه نيمنگاهي به آنها داشته باشند و من دست تكتك مردم شريف و دوستداشتني سيستانوبلوچستان را ميبوسم و به وجودشان افتخار ميكنم. اميدوارم اگر صحبتهاي من آنها را اذيت كرد بنده را ببخشند.»
ترك تحصيل و حذف وعدههاي غذايي
حالا هم البته شايد به واسطه ترس و نگراني از همان نقدها و البته فشارهاست كه پيگيريهاي «اعتماد» براي گفتوگو با مسوولان سازمان بهزيستي و فعالان منطقه بلوچستان درباره فقر غذايي چندان نتيجهاي نداشته است. دانش دادالهزهي اما يكي از معلمان شهرستان ايرانشهر و موسس و مديرعامل ان.جي.او آموزشي خيريه ياوران فرهنگ و انديشه است بر اساس تجريبات خود در اين باره اطلاعاتي به «اعتماد» ميدهد. او ميگويد: « اين خيريه بيشتر در مناطق جنوبي سيستان و بلوچستان تمركز دارد. در اين مدت بارها مشاهده شده است كه بچهها به علت فقر، ترك تحصيل ميكنند و بعد ازدواجهاي زودهنگام و كودك همسري برايشان پيش ميآيد. در حوزه ابتدايي، خانواده بسياري از كودكان ما در حوزه روستا، محلات و حاشيه شهرها به قدري فقيرند كه نميتوانند وعده صبحانه داشته باشند. بر همين اساس ما در مدارس طرح صبحانه سالم را راهاندازي كرديم و ديديم كه چقدر بازدهي و فعاليت ذهني بچه را متفاوت كرد. بسياري از خانوادهها در بازديدهاي ما ميگويند؛ چندين ماه است نه هيچ ميوهاي داخل خانه آمده و نه حتي يك كيلو گوشت قرمز يا مرغ كامل. يا بيكار هستند و با يارانه گذران زندگي دارند يا حتي كارگران شهرداري و ساير ارگانها هستند، اما ماههاست حقوق دريافت نكردهاند. فشار اقتصادي منجر ميشود كه اين خانوادهها مدام مجبور به جابهجايي شوند يا كودكانشان ترك تحصيل كنند.» او معتقد است كه فقر غذايي از نظر كلسيم و ويتامينها بسيار جدي است: «نمونههاي آن را سر كلاسهاي درس بهطور عيني مشاهده ميكنيم؛ كودكاني كه در كپرها و در روستاهاي حاشيهاي زندگي ميكنند بسيار لاغر و دچار ضعف بدني هستند و سر كلاس درس انرژي لازم را ندارند. يكي از ضعفهاي سيستم، حذف برنامههاي تغذيه از مدارس است. ما در دهه ۶۰ و ۷۰ در مدارس كنجد، پسته و شير داشتيم، اما اكنون اين برنامه حذف شده است، بنابراين يكي از اصليترين راهكارها براي مدارس روستايي و حاشيه شهرها، بازگرداندن تغذيه صبحانه است.»
دادالهزهي ميگويد كه در حال حاضر نه تنها شرايط نسبت به گذشته بهتر نشده كه با شرايط اقتصادي سالهاي اخير مشكلات بيشتر شده است: «10 سال پيش بستههاي غذايي تهيه ميكرديم كه شامل اقلام ضروري مانند برنج، روغن، رب، ماكاروني، سويا، عدس، قند و چاي بود و با حدود ۲۰۰ هزار تومان يك ماه خانوادهاي را پوشش ميداد، اما امروز همان بسته با دو ميليون تومان تهيه ميشود. بنابراين خانوادههايي كه حقوق و يارانهشان تغيير چنداني نكرده است، مجبور به حذف گوشت قرمز و ماهي از سفره خود شدهاند و حتي وعدههاي غذايي را كاهش دادهاند و به ما ميگويند اگر صبحانه داشته باشيم، ناچاريم ناهار يا شام را حذف كنيم. اين مساله البته بيشتر در دوره ابتدايي ديده ميشود. برخي خانوادهها تنها از سبزيهاي محلي يا صحرايي استفاده ميكنند؛ آنها را ميجوشانند و به عنوان وعده غذايي مصرف ميكنند. در واقع نوعي سبزيخواري اجباري است؛ چيزي كه براي برخي انتخابي است، براي اين خانوادهها اجبار است.» او همچنين از كاهش وعدههاي غذايي در خوابگاه دانشآموزان خبر ميدهد: «اگر پيشتر دانشآموزان سه وعده داشتند، اكنون يك وعده دريافت ميكنند. حتي برنامه اقامت هفتگي آنها هم تغيير كرده و به آنها گفته ميشود چهارشنبهها به خانه بروند و شنبه صبح بازگردند. اين در حالي است كه فاصله خانه بسياري از اين دانشآموزان با خوابگاه و مدرسه ۲۵۰ تا ۳۰۰ كيلومتر است و به عنوان مثال از شهرهايي مانند راسك و فنوج به ايرانشهر ميآيند در نتيجه هم از درس عقب ميافتند و هم از نظر جسمي ضعيف ميشوند، چراكه حتي در خانهشان هم غذاي درست و حسابي ندارند. سال گذشته آماري گرفتيم كه نشان داد سرانهاي كه به مدارس نمونه دولتي اختصاص داده بودند، روزانه به ازاي هر دانشآموز فقط ۱۰ هزار تومان بود؛ مبلغي كه بايد براي نان، قند، چاي، صبحانه، ناهار و شام در نظر گرفته شود كه خيلي كم است. در اين شرايط، فشار اصلي بر دوش خانوادهها و خيرين است و دولتها به جاي عمل به مسووليت خود، لحظه به لحظه از زير بار تعهد شانه خالي ميكنند.»
سوءتغذيه كودكان، كمبود ريزمغذيها مانند كمبود آهن كه منجر به كمخوني ميشود و همچنين كمبود روي در استان سيستان و بلوچستان نسبت به استانهاي ديگر بيشتر است. طبق گفته اطبايي، رييس اسبق دانشگاه علوم پزشكي سيستانوبلوچستان بين ۲۰ تا ۳۰ درصد كودكان زير ۵ سال، يعني حدود ۱۵۰ هزار نفر با فقر شديد و كمبود تغذيه مواجهند و وعده غذايي كامل ندارند؛ وعده غذايي آنان در حد نان و چاي است و قطعا از ميوه و سبزي بيخبرند. «اگر به آمار سوءتغذيه سال ۱۳۷۹ نگاه كنيد، شدت فقر و سوءتغذيه از آن سال تا به الان در سيستانوبلوچستان سه برابر شده است؛ بنابراين اين نشان ميدهد، برنامهها براي زدودن فقر و محروميت كافي نبوده است و فاجعه فقر رو به گسترش نبود.» او گفته است كه حدود ۳ ميليون و ۲۵۰ هزار نفر در اين استان زندگي ميكنند، اما ۶۰ درصد خانوارهاي شهري و ۸۰ درصد خانوارهاي روستايي زير خط فقر هستند. به همين خاطر، كميته امداد پوشش وسيعي در بين خانوارهاي شهري و روستايي دارد. به دليل فقر، خشكسالي و ناامني، ۴۰ درصد مردم زابل و چابهار حاشيهنشين هستند؛ بيشترين ميزان حاشيهنشيني، در اين استان وجود دارد. نرخ بيكاري همچنان در اين استان بالاتر از ميانگين كشوري است و بر اساس گزارش وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي بيشترين فقر مسكن در سال ۱۴۰۱ متعلق به استان سيستان و بلوچستان بوده است. ماجرا اما اين نيست و به گفته حسين علي شهرياري، رييس كميسيون بهداشت مجلس حتي بسياري مادران هم به دليل فقر غذايي، مجبور شدهاند شير خشك را جايگزين شير مادر كنند.+ اگر چه به لحاظ مالي حتي توان پرداخت هزينه آن را هم ندارند. در اين شرايط؛ طي سالهاي گذشته دولتها بدون در نظر گرفتن زمينههاي لازم، روي طرحهاي جواني جمعيت تمركز كردهاند، در حالي كه سفرههاي مردم هر روز كوچكتر شده و امنيت غذايي در بسياري از مناطق حتي براي كودكان تضمين نشده است.