يادداشتهايي بر دو نمايش
از طنز تلخ تا بازخواني تاريخ با هوش مصنوعي
سهيلا انصاري
اين شبها اگر به سالن تئاتر هامون سر بزنيد، ميتوانيد تماشاگر نمايشهاي «زوج ناجور» به كارگرداني حسين كشفياصل و «ميرزامُخنّث» به كارگرداني «صالح رجايي» باشيد. به اين بهانه، يادداشتهايي از سهيلا انصاري (روزنامهنگار و منتقد تئاتر) درباره نمايشهاي نامبرده دريافت كردهايم كه در ادامه ميخوانيد.
«زوج ناجور» به كارگرداني حسين كشفياصل
نمايش «زوج ناجور» كه اين شبها در سالن هامون به نويسندگي نيل سايمون و كارگرداني حسين كشفياصل روي صحنه رفته، روايتي است از تنهايي و جدايي و در عين حال نگاهي طنازانه به زندگي مرداني كه پس از طلاق با مشكلات و دغدغههاي روزمره دستوپنجه نرم ميكنند؛ از مسووليتهاي مالي و فرزندداري گرفته تا تلاش براي بازسازي زندگي در خلأ حضور همسر. نمايشنامه با چهار صحنه منسجم روايت ميشود:
صحنه اول، يك شب گرم تابستاني در آپارتماني حاشيه رود نيويورك، مقدمهاي است بر فضاي پرتنش و در عين حال طنزآلود داستان. صحنه دوم و سوم، با پرشهاي زماني كوتاه، روند تغيير رابطه شخصيتها و عمق گرفتن تضادها و تنهايي را به نمايش ميگذارند. صحنه پاياني نيز روز بعد را روايت ميكند؛ جايي كه مخاطب در آينه كمدي، تلخي واقعيت طلاق و فقدان عاطفي را لمس ميكند. انرژي و هماهنگي بازيگران از نقطه قوت اصلي اجراست. آنها با دقت، ريتم كمدي را حفظ كرده و توانستند از دل موقعيتهاي پر از جدل و تنهايي، لحظاتي خندهآور و شيرين براي مخاطب خلق كنند. صحنه به خوبي فضايي شبيه خانهاي واقعي را القا ميكند؛ جزييات طراحي كمك كرده تا تماشاگر باور بكند در قلب زندگي روزمره شخصيتها قرار گرفته است.
نمايش با همه طنز و شوخيهايش، به شكلي زيرپوستي بر اهميت جايگاه زن در زندگي خانوادگي تاكيد دارد؛ حضوري كه آرامش، امنيت و تداوم نظم در يك خانه را معنا ميبخشد. در پس خندهها، نوعي حس فقدان و شكاف عاطفي موج ميزند. حسين كشفياصل با تغييراتي نسبت به اجراي پيشين اين نمايش، ساختاري روانتر و كمدي پررنگتري ارايه كرده است كه همين انتخاب باعث ميشود «زوج ناجور» ضمن حفظ بار دراماتيك و تلخيهاي پنهانش، جذابيت بيشتري براي مخاطب عام داشته باشد.
در مجموع «زوج ناجور» اجرايي است كه موفق شده ميان تلخي جدايي و شيريني كمدي، تعادلي منصفانه برقرار بكند؛ تماشاگر در عين حال كه به شوخيها و موقعيتها ميخندد، به فكر هم فرو ميرود و اين تركيب، همان نقطه موفقيت يك اثر نمايشي است.
«ميرزامُخنّث» به كارگرداني صالح رجايي
يكي از نمايشهاي خوب و متفاوتي كه اين روزها در سالن تئاتر هامون روي صحنه رفته، اثري به نام «ميرزامُخنّث» است با نويسندگي و كارگرداني صالح رجايي، تهيهكنندگي اميرموسي كاظمي و بازيهاي پرنيا ابريشمي، محمدرضا آريان، حميدرضا شاهپسند، پانيذ نصيري و علي خورشيدي كه در عين بازخواني بخشهايي از تاريخ دوران صفويه، زنديه و قاجار، نگاه و ارجاعي به آينده و جهان هوش مصنوعي دارد. يكي از برجستهترين ويژگيهاي نمايش، تسلط كامل بازيگران بر اجراست. لحن و بيان دقيق، بدون كوچكترين لغزش و توانايي در اجراي حركات فرم و بدن بهگونهاي است كه تماشاگر را تمامقد درگير ميكند.گروه بازيگري از تمام ظرفيتهاي صحنه بهره ميگيرد، حتي بالاترين نقاطي كه به نورپردازي نزديك است، به بخشي از فضاي زنده نمايش بدل ميشود. استفاده از لهجههاي محلي (آذري و كرماني) نيز فضايي طنزآلود ايجاد ميكند و لحظاتي از خنده و رهايي را به مخاطب هديه ميدهد.
نمايش علاوه بر بازي زنده، بر حركتهاي نمايشي، سايهپردازي و بهرهگيري از تصوير ديجيتال استوار است. صحنه آغازين با يك چارچوب فلزي و پلههاي نردباني ساده و مينيمال به نظر ميرسد، اما به تدريج با ورود المانها و اكسسوريها بُعد تازهاي پيدا ميكند. همين سادگي هوشمندانه سبب ميشود تمركز مخاطب بيش از هر چيز بر كيفيت بازي بازيگران باقي بماند. نورپردازي متنوع و متناسب با تغيير صحنهها طراحي شده و رنگآميزيهاي مختلف، به فضاسازي اثر كمك ميكند. هر چند در برخي لحظات شدت نورهاي رنگي ميتواند براي چشم مخاطب آزاردهنده باشد. در كنار آن، موسيقي با ريتمي پرانرژي و هيجاني، ضرباهنگ روايت را تقويت ميكند و همراهي موثري با جريان اجرا دارد. از جذابترين بخشهاي نمايش، استفاده از ماكتها و صورتكهاي انساني است؛ عناصري كه با تغيير لحن و بدن بازيگران، به روايتگر بخشهايي از تاريخ بدل ميشوند و لحظات تاملبرانگيزي خلق ميكنند. در كنار اين، صحنههايي چون سنگسار مشتاق از منظر هوش مصنوعي يا حضور المانهاي جنگي همچون اسلحه و شمشير در تقابل با پيامهاي صلح و دوستي، لايههاي تضادآميز و انديشمندانهاي را به متن ميافزايد. ديالوگهايي نظير «تو جايي كه روياها رو ميفروشن، حقيقت حتما چيز ديگهاي هست» نيز بار فلسفي و اجتماعي اثر را پررنگتر ميسازد. طراحي لباسها با الهام از الگوهاي ايراني و تاريخي، در خدمت باورپذيري فضا قرار گرفته. گرچه به دليل شيوه نورپردازي، گاهي جزييات طرحها چندان به چشم نميآيد. با اين حال، تركيب لباسها و صورتكها براي مخاطب جذاب و تاثيرگذار است. در بخش بازيگري، پرنيا ابريشمي و محمدرضا آريان با حفظ تعادل ميان جديت موقعيت و طنز پنهان در متن، حضوري چشمگير دارند. حميدرضا شاهپسند با انرژي و بيان متفاوت، لحظات تاثيرگذاري ميسازد و پانيذ نصيري و علي خورشيدي مكملهاي موثري در حفظ ريتم گروهي نمايش هستند. در مجموع نمايش «ميرزامخنث» اثري پرانرژي، جسور در روايت و سرشار از بازيهاي حساب شده است. هرچند كه شايد برخي ديالوگهاي طولاني، لحظههاي خستهكنندهاي در مخاطب ايجاد بكند، اما ريتم اجرايي، تنوع بصري و كيفيت بازيها، تماشاگر را وادار ميكند تا پايان قصه همراه نمايش بماند.