ابتذال شرّ ، از نازيسم هيتلر تا صهيونيسم نتانياهو
بابك كاظمي ميركي
«من هميشه سعي كردهام بر اساس اصول اخلاقي امانوئل كانت عمل نمايم.» جملهاي كه آدلف آيشمن، از افسران ارشد حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان (نازي) كه مسوول مستقيم اخراج يا انتقال يهوديان به آشويتس و از بين بردن يهوديان بود در سال 1961 در دادگاه اورشليم در دفاع از جنايات خود عليه يهوديان و اقدامات موثرش در هولوكاست بيان نمود. او مدعي شد كه هميشه بر اساس «امر مطلقي » كه مدنظر امانوئل كانت فيلسوف اخلاق بوده است به وظايف خود عمل نموده است. آيشمن مدعي بود كه: «كانت گفته بايد طوري از قوانين تبعيت نمود كه گويي خودت آن را وضع كردهاي؛ در دوران خدمت نيز دستورات پيشوا، قانون بود و من از روي وجدان به آنها پايبند بودم.» وي اطاعت از قانون را وظيفه خود دانسته و انجام اين وظيفه را بدون در نظر گرفتن عواطف و احساسات شخصي، عين اخلاق ميدانست. هانا آرنت فيلسوف يهودي كه توانسته بود از هولوكاست جان سالم به در برد و به امريكا بگريزد سالها بعد به عنوان گزارشگر نيويوركر در دادگاه آيشمن، از شنيدن صحبتهاي آيشمن در دادگاه به اين نتيجه ميرسد كه آيشمن اصول اخلاقي امانوئل كانت را اشتباه درك كرده است و «امر مطلقِ » كانت را كه معطوف به عقل و وجدان دروني است را به «دستور مطلق » كه معطوف به اقتدار بيروني است درك كرده و دستورات پيشوا را به عنوان منشأ وجدان اخلاقي در نظر گرفته است. آرنت در دادگاه به جاي مواجه شدن با يك هيولاي شيطانصفت و خطرناك كه در دادگاه نيز در قفس شيشهاي محبوس بود، با شخصي بسيار معمولي مواجه ميشود كه اثري از خشم و پشيماني از جناياتش در او ديده نميشود شخصي نه چندان باهوش كه تحصيلات خود را نيز به درستي به پايان نرسانيده بود و حتي به قول همسرش ورونيكا، بسيار احساساتي بود و ويلن ميزد و آزارش حتي به مورچه هم نميرسيد. آرنت متوجه ميگردد كه آيشمن شخصا از يهوديت متنفر نبوده است و شخصيتا انسان خطرناك و هولناكي نبوده بلكه هولناكي و مشكل او عدم توانايي در «انديشيدن مستقل » بوده است تا جايي كه حتي از امر مطلق كانت نيز در جهت پيروي كوركورانه از دستورات هيتلر استفاده ميكند.
آرنت آيشمن را نه يك شيطان و نه يك ديوانه، بلكه انساني ميبيند كه به طرز هولناكي ناتوان از انديشيدن است و براين باور است كه شر در دوران مدرن، لزوما از نفرت يا قصد شيطاني نميآيد، بلكه از تعليق انديشيدن و داوري اخلاقي ميآيد: ابتذال شرّ.
امروز نيز، در غزه، ما شاهد همان منطق معكوسِ آيشمني هستيم. تنها قريب به شش دهه بعد از اينكه صهيونيسم، آيشمن را در دادگاه به جرم كشتن حدود 5 ميليون يهودي به محاكمه ميكشد خود در جايگاه نازيسم، و فرماندهانش در نقش آيشمن قرار ميگيرند. آيشمن براي پاكسازي، دو گزينه اخراج يا نابودي يهوديان را پيش رو داشت و در ابتدا منطقهاي در جنوبشرقي لهستان و نيز ماداگاسكار را براي اخراج يهوديان در نظر گرفت كه اجرايي نميگردد و لاجرم بيشتر به نابودي و كشتن يهوديان روي ميآورد. بهصورت تطبيقي گزينههاي صهيونيسم نيز در دو سال گذشته همانند نازيسم، اخراج فلسطينيان يا نابودي آنان و نسلكشي بوده است و فرماندهان صهيونيسم همانند آيشمن، دستورات پيشواي خود نتانياهو را به منزله «دستور مطلق » به جاي «امر مطلق » و منشأ وجدان اخلاقي در نظر گرفته و مرتكب جنايات بشري شدند.
صهيونيسم كه روزگاري در جنگ جهاني دوم قرباني ابتذال شرّ بوده است از بعد از جنايات جنگي اخيرش در مورد ساكنين غزه، نشان داده است كه خود دچار ابتذال شرّي شده است كه روزگاري در دادگاه اورشليم آن را به محاكمه كشانده بود. در حدود دو سال گذشته فرماندهان كنوني صهيونيسم همان كاري را كردهاند كه آيشمن در جنگ جهاني دوم عليه يهوديان كرد و صهيونيسم دادگاه اورشليم را براي محاكمه وي تشكيل و وي را محكوم و بهدار آويخت. آيا به واقع فرماندهان نظامي صهيونيسم نيز همچون آيشمن دچار كجفهمي از امرمطلقِ عقلاني دروني كانت شدهاند و توانايي «انديشيدنِ مستقل » را از دست دادهاند؟
تاريخ در مورد ابتذال شرِّ نازيسم، با اقدام به نسلكشي صهيونيسم در غزه، تكرار شد اما آيا روزي شاهد تكرار دادگاه آيشمنهاي صهيونيستي در دادگاه خانيونس خواهيم بود يا برخلاف نازيسم كه از بين رفت و آيشمنهايش به دادگاه عدالت سپرده شدند صهيونيسم با دوام و قوام خود نه تنها شاهد دادگاه خانيونس نخواهد بود بلكه آيشمنهايش به قهرمانان ملي تبديل خواهند گرديد؟
به اميد روزي كه «امر مطلق »كانتي ملاك اقدامات فرماندهان نظامي دولتها گردد و نه دستورات مطلقِ «پيشوا »ها.