ميلياردها تومان هزينه ساخت برنامه و سريالهاي نيمه كاره
برباد رفته
تينا جلالي
بعد از شيوع كرونا و پيدايش پلتفرمهاي نمايشي، صنعت سريالسازي در ايران رشد چشمگيري داشت. اعتراضات ۱۴۰۱ و تغيير فضاي جامعه و كاهش توجه مخاطبان به سينما هم به اين پيشرفت ضريب داد و از همه مهمتر، فيلمسازان بااستعداد و برجسته به سريالسازي روي آوردند. در يكي، دو سال اخير توجه مخاطبان به سريالهاي پلتفرمهاي مختلف تا جايي پيش رفت كه از اهميت تلويزيون بسيار كاسته شد. پرداختن به موضوعات روز جامعه، پوشش متفاوت و واقعي بازيگران به همراه حضور چهرههاي شناخته شده در سريالها مهمترين عاملي بود كه توجهها را به پلتفرمها افزايش داد. هر چقدر گيشه و فروش فيلمها افت ميكرد اما توجه مردم به سريالهاي پلتفرمها بيشتر ميشد، سينما به واسطه فيلمهاي كمدي و گاهی فيلمهاي اجتماعي خود را از مهلكه ورشكستگي نجات داد اما تلويزيون همچنان افت مخاطب شديدي را طي ميكند. اما خب همه ماجراي سريالسازي در ايران تنها به رشد آن ختم نميشد و اين شاخه هنر نمايشي همزمان با رشد دچار حواشي هم بود. از نظارت و قلع و قمع محتواي سريالها توسط مجموعهاي به نام ساترا گرفته تا توقيف مجموعهها و حتي پلتفرم نمايشي و همين طور افزايش بيرويه دستمزد بازيگران و... حواشي بود كه حول و حوش سريالسازان و سريالسازي شكل گرفت. حالا نمونه متاخري از يك حاشيه بزرگ كه در چند وقت اخير زياد در فضاي مجازي وايرال ميشود نصفه و نيمه رها كردن دو سريال «كنكل» و «جزر و مد» است كه البته قول ادامه پخش دومي داده شده اما فرجام سريال اولي مشخص نيست. البته نصفهنيمه ماندن سريالها به«كنكل» و «جزر ومد» و يك پلتفرم خاص محدود نميشود، در سالهاي اخير حجم زيادي از سريالها و برنامه و رئاليتي شوها را ميتوانيم نام ببريم كه بدون در نظر گرفتن احترام و جايگاه مخاطب در پروسه ساختشان از اواسط پخش نيمه كاره رها شدند يا هنگام ساخت متوقف ماندند و هنوز هم از آينده آنها خبري نيست. نمونههاي واضحي همچون «جنگل آسفالت» به كارگرداني پژمان تيمورتاش، يا «ازازيل» ساخته حسن فتحي، «آمستردام» به كارگرداني مسعود قراگزلو، «قبله عالم» به كارگرداني حامد محمدي، «مردم معمولي» به كارگرداني رامبد جوان، ميدان سرخ به كارگرداني ابراهيم ابراهيمان، «آهوي من مارال» ساخته مهرداد غفارزاده، «جزيره» به كارگرداني سيروس مقدم، «هفت» ساخته كيارش اسدي زاده، سريال «خيابان آزادي» به كارگرداني ابراهيم شيباني، رئاليتي شوي «هتل عمارت» به كارگرداني سيامك انصاري، سريال«قصه عشق» به كارگرداني آرمان زرينكوب و... مجموعههايي كه اغلب با دوجين بازيگران چهره و انبوهي حواشي نه تنها نظر مخاطبان را جلب نكردند كه از فرجام آنها هم هيچ توضيحي داده نشد. حتي طبق شنيدههاي ما سازندگان رئاليتي شوي «هتل عمارت» هزينه سنگين و بالايي را براي دكور متقبل شدند اما گويا اين برنامه در مرحله ساخت متوقف مانده و از پخش آن هيچ اطلاعي نيست. تجربه نشان داده نيمه كاره رها ماندن سريالهايي از اين دست نه تنها باعث كاهش اعتماد مخاطب به پلتفرم و ديگر سريالها ميشود كه ضربه به ساختار سريالسازي ميزنند. اين مجموعهها با پرداخت رقمهاي بالا با عنوان دستمزد به بازيگران شناخته شده آنها را مجاب به حضور در كار ميكنند و با اين روش، آشفتگي به چرخه رقمهاي دستمزد بازيگران به وجود ميآورند و جالب اينكه نيمه كاره رها ميشوند. ضمن اينكه اين پرسش به وجود ميآيد که منابع مالي و سرمايههاي اين سريالها و برنامهها از كجا تامين ميشود كه نگراني از بازگشت ندارند و نصفه رها ميشوند؟ با چه پولي اين برنامهها و سريالها ساخته ميشوند؟ كاش ساترا كه روي نگاه دختران به پسران در سريالها فوكوس ميكند و هزار اما و اگر در ساخت سريالها دارد پاسخگو باشد كه اين جنبه از حرفهايگري و متعهد بودن سازندگان را در سريالسازي مد نظر قرار ميدهد؟