نگاهي به سريال رام نشده Untamed2025
كشف حقيقت به چه كارمان ميآيد؟
محسن بدرقه
ابتداي مينيسريال ششقسمتي رام نشده دو صخرهنورد در حال بالارفتن از كوه سنگي و در حال ايجاد امنيت و برقراري تعادل براي ادامه فعاليت خود هستند. دراينبين يك اتفاق، تعادل آنها را به هم ميزند؛ جنازه دختري از قله كوه پرت شده و روي طناب ارتباطي اين دو نفر سقوط ميكند. تعادل هر دو بههمريخته و زندگي اين دو نفر به ميخ متصل در صخره بند ميشود. اين سكانس ابتداي سريال رام نشده است كه استعارهاي است از وضعيت قهرمان و زندگي كه از سر ميگذراند را در اين وضعيت معلق روايت ميكند كه قرباني - دختر مقتول - ميتواند خودش ديگري - دو صخرهنورد - را قرباني كند. كايل ترنر مامور ويژه شعبه خدمات تحقيقاتي پارك ملي است. داستان در يك پارك حفاظت شده ميگذرد. كايل مامور رسيدگي به اين اتفاق است و شخصيت او با كليشههاي كارآگاهي فيلمهاي پليسي و معمايي متفاوت است. او شبيه كورت والندر داستانهاي هنينگ مانكل نويسنده سوئدي است. كارآگاهي خسته كه دچار رنج وجودي است و از ادامه زيستن خسته و كلافه است. مساله جستوجوي قاتل و پرده برداشتن از حقيقت او را وادار به انجام كار و تخدير زندگي ميكند. داستان بهصورت موازي به جهتهاي مخالف خود پيش ميرود. كايل ترنر در تلاش است با كشف حقيقت بهانهاي براي ادامه زيستن پيدا كند و در مسير موازي با اين كشف و شهود رنج آگاهي فزاينده، كه زندگي را دچار توقف و ايستايي ميكند را تجربه ميكند. كايل صرفا به خاطر مامور ويژه و دستور مافوق به پردهبرداري از اين اتفاق دست نميزند. سريال رام نشده فراتر از يك داستان معمايي است. مساله سريال از پيدا کردن قاتل بدل به مساله خود حقيقت ميشود. پرسشي كه رفتهرفته در قسمتهاي سريال عميق و عميقتر ميشود، ماجراي خود حقيقت است. كشف حقيقت چه كمكي با ما ميكند و چگونه ميتواند رنج زيستن را كاهش داده و به زندگي معنا بدهد. مخاطب در مسير جستوجوي قاتل و حل پرونده با كايل ترنر هممسير است. پازلهايي در اختيار مخاطب قرار ميگيرد كه مخاطب با كنار يكديگر قراردادن اين پازلها تلاش ميكند قطعههاي تصوير حقيقت را تكميل نمايد؛ ولي اين پازلها تكهآينههايي هستند كه خود كايل ترنر بخشي از وجود از دست رفته خود را درون آن مشاهده ميكند. دستاورد تصورهاي كايل ترنر در ابتداي قسمت بعد بهصورت تصاويري خيالي كنار يكديگر چيده شده و مخاطب به بخشي از راز پشت اين قتل پي ميبرد. تصاويري هم در مقابل ديدگان مخاطب قرار گرفته كه خودش ميتواند كشف و شهود كند. مانند نقاشي كه دختر مقتول روي ديوارهاي كلبه چوبي كشيده و شباهت آن با سردر خانه رييس پليس. در روايت پرده از راز خود شخصيت كايل ترنر هم برداشته ميشود. در قسمت اول كايل با فرزند كوچك خود زندگي ميكند. او طلاق را تجربه نموده و تنهايي با پسر كوچك خود در كلبهاي بههمريخته زندگي ميكنند. راز خيال كودك كايل براي مخاطب برملا ميشود. فرزند او ربوده شده و به قتل رسيده است و كايل ترنر با پناهبردن به خيال ابتدا ازدستدادن كودك خود را فرافكني و سپس راهي براي التيام خاطر خود پيدا كرده است. كايل ترنر آن مامور بدعنق خودمحوري كه مشاهده ميشود به نظر نميرسد. او كودك نابالغي است كه وابستگي شديد به همسر سابق خود داشته و نتوانسته با فقدان فرزند خود كنار بيايد. با خلق خيال و ارتباط خيالي با همسر خود راهي براي تألم خاطر كوتاهي پيدا کرده و تلاش ميكند با گسترش اين خيال زندگي از دست رفته خود را بازسازي كند. شبي كه قرار است به شهابهاي آسماني نگاه كنند. كايل ترنر در پارك و همسرش در خانه جديد به آسمان خيره ميشوند و تداعي زيبايي از ارتباط خيالي اين دو انسان است. كايل ترنر فراتر از يك مامور ويژه و با انگيزه شخصي تلاش ميكند راز قتل دختر را كشف كند. در مسير اين كشف تلاش ميكند ضعف و قصور گذشته در مقابل فرزند و همسر خود را ا لتيام ببخشد؛ اما متأسفانه كشف حقيقت رنج او را بيشازپيش كرده و مساله او التيامناپذير ميشود. در جستوجوي قاتل حقايق تلخ ديگري از پرده راز سر برون ميآورند. هر يك از اين حقايق تلخ ضربه سهمگيني به وجود ترنر و مخاطب است. سياستبازيهاي كثيفي كه در مديريت پارك وجود دارد، شبكه گسترده تهيه و توزيع مواد مخدر در زير لايه زيباي طبيعت رام نشده و بكر سريال، جامعه از دست رفتهاي كه به مواد پناه برده است و رازهاي ديگري كه برملاشدن هر يك از آنها اگر سهمگينتر از ماجراي قتل نباشد، كمتر از آن نيست.
سريال رام نشده وضعيت دايرهاي از كنش انسانها راطراحي و پرداخت کرده كه شر كنش هر يك به خود و ديگري بازگشته و هر ميزان در جستوجوي انگيزه كنش بهپيش ميرويم به ابتداي اين دايره بازميگرديم. گفتوگوي كايل با زن كولي ميتواند مصداق همين وضعيت جامعهاي باشد كه با جنايت بنا شده و اين جنايت شبيه نيرويي از بين نرفته و هر لحظه در يك موقعيت سر برآورده و گوشهاي از گريبان جامعه را خواهد گرفت.
وضعيتي كه سريال رام نشده تصوير ميكند؛ توحشي است كه از ديرباز تاكنون ادامه داشته و اگر مهار نشود نسلهاي آينده را هم در برميگيرد. تو گويي نفرين ابدي از تصاحب عدواني سرزمين سرخپوستها اين مكان را گرفته و هر ميزان به ريشه و علت اين خشونت كه به قتل منجر شده فروميرويم؛ زمان به عقبتر باز ميگردد. افتادن جنازه يك دختر از بالاي صخرهها ما را در مسير كشف جنايت پيش ميبرد، اين جنايت ريشه در جنايتي ديگر دارد. جنايت ديگر دهشتناكتر است و اين زنجيره انگيزه و علتها به زيستن در فضاي حياتوحش ميرسد. دختر و مادري كه سالها در اين فضا زيستهاند. اين حلقه ادامه پيدا ميكند و انتهاي اين حلقه كسي نيست جز رييس پليس. همان فردي كه كايل ترنر را مامور جستوجوي حقيقت نموده؛ همان فرد تلاش ميكند تا حقيقت را از مقابل ديدگان كايل ترنر دور كند. در رام نشده علت قتل صرفا يك كنش لحظهاي مبتني بر كينه فردي يا انگيزههاي كليشهاي قتل يا حتي تصادف نيست؛ بلكه انسانيت رام نشدهاي است كه در يك مسير چرخشي دست به قتل ميزند. رييس پليس هم دست به قتل زده و دست همسر كايل ترنر هم بهنوعي آغشتهبهخون است. افراد خود در اين چرخش توحش سهمي دارند و از طرفي خودشان قرباني اين چرخش توحش هستند. كايل ترنر در اين چرخش با خود و گذشتهاي كه از سر گذرانده روبهرو ميشود. داستان به سمتي ميرود كه او بتواند حس گناهي كه به دوش ميكشد را با كنشي كه انجام ميدهد مقداري التيام دهد. خانم جنگلبان بهخاطر خشونت همسر سابق به همراه كودش به كايل ترنر پناه ميبرد. كايل ترنر و همسر سابق با حمايت از اين خانم و فرزند پسرش ميتوانند بازسازي حمايت از فرزند از دست رفته خود را داشته باشند. كايل پس از پرده برداشتن از راز قتل با حقايق تلخ ديگري آگاه ميشود. برملاشدن اين حقايق چه كمكي به او ميكند؟ او گريز از اين سرزمين رامنشده را انتخاب کرده و در مسير بيبازگشت قدم ميگذارد.