آيا من يادداشتم را با هوش مصنوعي نوشتهام؟
نسيم محمدپور
اين روزها، هر نوشتهاي كه منتشر ميشود، پيش از آنكه كسي درباره محتوايش نظر بدهد، يك سوال آشنا در ذهنها شكل ميگيرد: «آيا خودش نوشته، يا هوش مصنوعي؟» گويي اعتماد به نويسنده جاي خود را به ترديد داده است؛ ترديدي كه نه از بياعتمادي به انسان، بلكه از شگفتي ما در برابر سرعت رشد فناوري ميآيد. در فضاي امروز، كافي است متني روان و منسجم منتشر شود تا عدهاي با ذرهبين ديجيتالشان دنبال ردپاي هوش مصنوعي بگردند. اما واقعا مساله اين نيست كه چه كسي يا چه چيزي پشت صفحهكليد نشسته، بلكه اين است كه چگونه از ابزارهاي نو براي انديشيدن و نوشتن بهتر استفاده كنيم. تكنولوژي با شتابي حيرتانگيز در حال دگرگوني جهان است و هوش مصنوعي به يكي از ابزارهاي اصلي در زندگي روزمره ما تبديل شده است. سوال اين نيست كه آيا بايد با اين فناوري همراه شويم يا نه، بلكه اين است كه چطور ميتوانيم از آن به بهترين شكل بهره ببريم. شايد برخي هنوز مقاومت ميكنند و ميگويند نوشتن با هوش مصنوعي نوعي تقلب است يا ارزش انساني متن را كم ميكند. اما اين نگاه، همانند مقاومتي است كه در گذشته نسبت به فناوريهاي تازه وجود داشت. مثلا ما هيچ وقت در استفاده از ماشينحساب ترديد نميكنيم؛ اگر چه ميتوانيم محاسبات را ذهني يا دستي انجام بدهيم، اما براي دقت و سرعت بيشتر از ماشينحساب كمك ميگيريم. گاهي حتي پس از محاسبه ذهني، براي اطمينان از نتيجه، از ماشينحساب استفاده ميكنيم. هوش مصنوعي نيز همين نقش را دارد. اين ابزار به نويسندگان كمك ميكند تا متنهايشان را ويرايش كنند، ايدههاي تازه بيابند و در زمان صرفهجويي كنند. امروزه بيشتر نويسندگان حرفهاي جهان از هوش مصنوعي به عنوان دستيار و ويراستار بهره ميبرند تا كيفيت آثارشان را بهبود ببخشند. با اين حال، بايد پذيرفت كه بخشي از ترس ما از هوش مصنوعي، از دل همان خلاقيتي ميآيد كه در ما انسانها نهفته است. ما از اين ميترسيم كه مبادا ماشينها جاي انديشه، احساس يا تخيل را بگيرند. اما واقعيت اين است كه هوش مصنوعي نه رقيب انسان است و نه جانشين او؛ بلكه آينهاي است كه بازتاب انديشه ما را شفافتر نشان ميدهد.
همان طور كه قلم بدون انديشه بيجان است، هوش مصنوعي هم بدون ايده انساني، فقط مجموعهاي از دادهها و الگوريتمهاست. ارزش واقعي، همچنان در ذهن و دل نويسنده است، نه در پردازنده ماشين.
در عين حال، مقاومت در برابر هوش مصنوعي به حدي رسيده كه گاهي در برخي نوشتهها ميبينيم نويسنده عمدا اشكالات نوشتاري يا دستوري ايجاد ميكند تا به مخاطب ثابت كند كه متن كاملا متعلق به خودش است و از هوش مصنوعي استفاده نكرده است. اين رفتار نهتنها خندهدار است، بلكه نشانه ترس و عدم اعتماد به نفس در مواجهه با فناوري جديد است. در واقع، وقتي مجبوريم براي اثبات اصالت نوشتارمان آن را عمدا ناپخته يا ناقص كنيم، به جاي آنكه به تواناييها و خلاقيت خود افتخار كنيم، خودمان را محدود ميكنيم.
اين نوع مقاومت بيش از حد، مانع رشد و يادگيري است و باعث ميشود از فرصتهايي كه هوش مصنوعي براي بهبود كيفيت نوشتهها و خلاقيت فراهم ميكند، محروم بمانيم. به جاي پنهانكاري و ايجاد اشكالات عمدي، بهتر است با آگاهي و دانش، از هوش مصنوعي به عنوان ابزاري مكمل و همكار استفاده كنيم تا آثارمان را به سطح بالاتري برسانيم.
مثال ديگر، استفاده از دوربينهاي پيشرفته گوشيهاي هوشمند است. افرادي كه هيچ آموزش عكاسي نديدهاند، ميتوانند با لمس يك دكمه عكسهايي با كيفيت حرفهاي بگيرند. اين امكان بدون نياز به گذراندن دورههاي طولاني، خلاقيت را در دسترس همه قرار داده است.
بنابراين همان گونه كه از ماشينحساب و دوربين گوشي استفاده ميكنيم، هوش مصنوعي را نيز بايد به عنوان ابزاري روزمره و مفيد بپذيريم. مقاومت در برابر اين فناوري نهتنها بيفايده است، بلكه باعث عقب ماندن از جريان پيشرفت ميشود.
هوش مصنوعي، همراه ما در مسير نوشتار، خلاقيت و زندگي بهتر است. كافي است به جاي ترس و ترديد، آن را بپذيريم و به كار ببنديم.
و در نهايت... اگر اين يادداشت را دوست داشتيد، شايد من نوشتمش؛
اگر نه... خب، حتما كار هوش مصنوعي بوده!