خوانشي نو از «درباره پادشاهي»
در روزگار بحران مشروعيتها
دين و دولت در انديشه آكويناس
«درباره پادشاهي» متني جامع از انديشههاي سياسي و اجتماعي توماس آكويناس، يكي از تاثيرگذارترين فيلسوفان و متكلمان قرون وسطي است كه نگاهي مفصل به ديدگاه آكويناس در مورد حكومت، قانون و رابطه بين قدرت سكولار و اقتدار كليسايي ارايه ميدهد. به لحاظ تاريخي توماس آكويناس در دوران تحولات فكري و سياسي گسترده در اروپا زندگي ميكرد. كشف مجدد آثار ارسطو تاثير عميقي بر انديشه قرون وسطي گذاشته بود و چارچوبهاي كلامي و فلسفي موجود را به چالش كشيد.
ديدگاههاي آكويناس در مورد رابطه بين قدرت سكولار و كليسايي پيچيده و ظريف است. او وظايف متمايز كليسا و دولت را تصديق ميكند، اما استدلال ميكند كه آنها بايد براي رسيدن به خير عمومي همكاري كنند. به گفته آكويناس، كليسا در امور معنوي داراي اقتدار بالاتري است، در حالي كه دولت امور دنيوي را اداره ميكند. با اين حال، دولت بايد بر اساس اصول اخلاقي مورد حمايت كليسا عمل كند. بهطور كلي، اصولي كه آكويناس بيان كرد در توسعه تئوري حقوق طبيعي بسيار تاثيرگذار بوده و بحثهايي را در مورد حقوق بشر، عدالت اجتماعي و نقش دولت مطرح كرد.
در دوراني كه گفتوگو درباره سياست، حكومت و مشروعيت، هم در عرصه عمومي و هم در سطح نخبگان، دستخوش بحران معنا شده است، بازخواني متوني از سنت فلسفي و الهياتي كه به ريشههاي اين مفاهيم پرداختهاند، ضرورتي مضاعف يافته است. كتاب «درباره پادشاهي» (يا به تعبير دقيقتر: در باب حكومت سلطنتي) نوشته توماس آكوئيني، متأله و فيلسوف پرنفوذ قرون وسطي، اثري است كوتاه، اما پرمايه كه كوشيده است نسبت ميان فضيلت، عدالت، قانون الاهي و نظم سياسي را در چارچوبي الاهياتي-فلسفي تبيين كند.
قدرت براي هدايت، نه براي غلبه
نويسنده در اين رساله، نه به دنبال ارايه طرحي نظاممند از يك ساختار سياسي است و نه دغدغه نظريهپردازي انتزاعي دارد. پرسش محوري توماس آكويناس اين است كه حاكم عادل چگونه بايد باشد و براي چه هدفي حكومت ميكند؟ برخلاف نگاههاي مدرن به سياست كه عموما آن را به عنوان ابزاري براي ساماندهي قدرت يا كنترل منافع مينگرند، آكوئيناس حكومت را امري اخلاقي و حتي قدسي ميداند. از منظر او، وظيفه پادشاه نه فقط تامين نظم، بلكه هدايت جامعه به سوي خير عمومي و رشد فضيلتهاي اخلاقي است. در اين نگاه، فرمانروا بايد بسان شباني دانا و مهربان عمل كند كه گلهاش را نه براي سلطه، بلكه براي نجات، راهبري ميكند.
نقد حكومت خودكامه و ستايش از قانون
يكي از نكات برجسته اين اثر، تمايز روشني است كه نويسنده ميان حكومت عادلانه و حكومت جابرانه قائل ميشود. آكوئيناس، برخلاف برخي تصورات درباره سياست ديني قرون وسطي، از منتقدان سرسخت خودكامگي است. او حكومت طاغوت را انحراف از الگوي الهي حكومت ميداند و تاكيد ميكند كه پادشاهي راستين تنها در صورتي مشروع است كه هدفش برقراري عدالت و تامين خير جمعي باشد. در نتيجه، حاكمي كه از قانون عدول كند، ديگر نماينده اراده الهي نيست، بلكه به دشمن خدا و انسان بدل ميشود. اين تاكيد بر حاكميت قانون و نفي حكومت بر پايه خواست شخصي نشان ميدهد كه آكوئيني در دل سنت قرون وسطايي، بنيانهايي براي انديشه سياسي مدرن گذاشته است.
سياست در پيوند با رستگاري
در جهانبيني آكوئيني، سياست را نميتوان از نجات و رستگاري جدا كرد. او بارها تاكيد ميكند كه هدف نهايي انسان، نه زيستن در آسايش و رفاه، بلكه نيل به سعادت اخروي است. بنابراين سياست نيز اگر در خدمت اين هدف متعالي نباشد، از معنا تهي خواهد بود. پادشاهِ راستين، بايد نه فقط مدير امور دنيوي مردم، بلكه همكار خدا در هدايت آنان به خير اعلي باشد. اين نگاه، اگرچه امروزه در نظر برخي ممكن است واپسگرا يا ايدئولوژيك به نظر برسد، اما نشاندهنده عمق اخلاقي و هستيشناختي سنت فلسفي مسيحي در فهم حكومت است. در اين چارچوب، قدرت سياسي ارزشي ندارد مگر آنكه واسطه رشد اخلاقي و سلوك معنوي شود.
جايگاه كتاب در فضاي فكري امروز ما
در عصري كه نسبت دين و سياست در ايران و بسياري از نقاط جهان يكي از پيچيدهترين و پرچالشترين موضوعات است، بازخواني متني چون «درباره پادشاهي» تنها يك كنجكاوي تاريخي نيست، بلكه ميتواند الهامبخش گفتوگويي تازه درباره معنا و هدف حكومت، حدود اقتدار سياسي و نقش اخلاق در مديريت جامعه باشد. اين كتاب، ما را به پرسشي اساسي فراميخواند: اگر قدرت، به جاي آنكه خادم فضيلت باشد، به خادم منافع و هوسها بدل شود، چه بر سر جامعه خواهد آمد؟ آكويناس در قرن سيزدهم ميلادي، پاسخي روشن و هشداردهنده به اين پرسش داده است. اكنون ما هستيم كه بايد با اين پاسخها گفتوگو كنيم.
«درباره پادشاهي» نوشته توماس آكوئيني با ترجمه، مقدمه و افزودههاي سعيد ماخاني توسط انتشارات كرگدن در 228 صفحه منتشر شده است كه همچنان در دسترس عموم علاقهمندان به مطالعات فلسفه سياسي قرار دارد.