سينماي كمدي مقابل سينماي اجتماعي
رضا اصفهانيزاده
سينماي ايران همواره آينهاي از دغدغهها، فرهنگ و زيست اجتماعي مردم بوده است. از آغاز شكلگيرياش تا امروز، كمدي يكي از جريانهاي مهم و پرمخاطب آن به شمار ميرود، اما بايد دانست كه خنداندن مردم به مراتب از گرياندن آنها سختتر است. مرز مسخرگي و كمدي، مرز خطرناكي است؛ هدف مسخرگي تنها خنداندن است، در حالي كه كمدي اهداف اصيلتري را درنظر ميگيرد. سينماي كمدي زماني معنا پيدا ميكند كه به مسائل جدي بپردازد، چراكه در بستر جدي، زمينه گستردهتري براي طرح و اثرگذاري دارد. در حقيقت، وقتي هر چيز جدي را جابهجا كنيد، كمدي شكل ميگيرد.
يكي از نكات بارز سينماي كمدي، جهانشمول بودن آن است؛ زيرا با همه تماشاگران رابطهاي آسان و بيواسطه برقرار ميكند. خنديدن به خودي خود يك ابزار ارتباطي است و همه آن را درك ميكنند، اما مدتهاست ديگر شاهد شكلگيري كمديهايي نيستيم كه با تكيه بر موقعيتهاي داستاني بكر يا نگاه انتقادي سازنده، تماشاگر را به خنده وادارند. بيشتر توليدات اخيرِ مردمپسند معمولا با دوگانهسازيهاي ساده يا پيامهاي سرراست، راهي آسان براي جذب تماشاگر پيدا ميكنند. با اين حال، خنداندن مردم با دستمايه قراردادن چالش افراد كمبرخوردار، يا بازآفريني سطحي خاطرات قديمي و تكرار نقشهاي كليشهاي كمدي، ديگر خندهدار نيست. اگر چه اين موارد بازتابي از جامعه و شرايط فرهنگي و سياسي زمانه هستند، اما عمق چنداني ندارند. شايد مهمترين مسووليت طنز، توجه به مسائل سياسي و اجتماعي و مطرح كردن معضلات جامعه باشد. البته فيلمسازي كه وارد عرصه كمدي ميشود بايد آزادي داشته باشد تا بتواند مسائل اجتماعي را بيان كند. اين نوع طنز در سينماي جهان و ايران رايجتر است، معمولا با شوخيكردن با افرادي شكل ميگيرد كه موقعيت اجتماعي بسيار جدي دارند. براي نمونه، فيلمهاي اجارهنشينها، ليلي با من است و مارمولك از اين دستهاند.
با اين حال، فيلمساز ميتواند در زمينههاي ديگر نيز طنز بيافريند. براي مثال، فيلم نهنگ عنبر با بهرهگيري از چالشهاي گذشته، نوستالژي و مسائل روز، طنزي انتقادي ارائه ميدهد و آغازگر جريان «كمدي نوستالژيك» در ايران شد. اما پرسش اصلي اين است كه چرا در سالهاي اخير، كمدي در سينماي ايران محبوبيت بيشتري يافته و در مقابل، سينماي اجتماعي كممخاطبتر شده است؟ يكي از دلايل، شكنندگي سينما در برابر بحرانهاي اقتصادي است، ژانر اجتماعي معمولا فروش تضمينشدهاي ندارد و ريسك بالايي براي سرمايهگذاران به همراه دارد، درحالي كه كمدي مصرفي فروش تضمينشدهتري دارد. ازسوي ديگر، خانوادهها در شرايط تحريم، گراني و نااميدي، بيش از هر چيز به دنبال خنديدن و فرار از واقعيت هستند. در مقابل، فيلمهاي اجتماعي ناگزير به نقد مسائل سياسي، اجتماعي و اقتصادي ميپردازند كه اين امر احتمال محدوديت، مميزي يا حتي توقيف را بالا ميبرد. همين مساله سبب ميشود تهيهكنندگان ترجيح بدهند روي ژانر كمدي سرمايهگذاري كنند. در اين ميان، تبليغات گسترده روي فيلمهاي كمدي تجاري نيز به تدريج بازار را قبضه كرده است، درحالي كه فيلمهاي اجتماعي بيشتر در جشنوارهها يا با اكران محدود ديده ميشوند. با سرعت گرفتن تغييرات اجتماعي، بسياري از كمديها خيلي زود جذابيت خود را از دست دادند، اما همچنان توليدشان ادامه يافت؛ اغلب بدون خلاقيت چشمگير. امروز هم بخش بزرگي از سينماي ايران دراختيار اين ژانر است؛ آثاري كه بيشتر بر شوخيهاي سطحي و فضاي سرگرمكننده تكيه دارند تا محتواي جدي. در اين ميان، حضور پررنگتر شوخيهاي جنسي نشان ميدهد كه احتمالا در آينده كمديها با ردهبندي سني مشخص عرضه شوند؛ تحولي كه ميتواند مسير تازهاي براي كمديهاي همهپسند ايجاد كند. با اين حال نبايد فراموش كرد كه كار هنري دستورپذير نيست. وقتي زمينه كار آزاد باشد، هنرمند خلاق خود راه ارتباطي با مخاطب را پيدا خواهد كرد.