در مورد آتشبس و خاتمه جنگ (۱۶)
احمد مازني
۵. ظرفيت تحول در نظر و عمل. آمادگي امام براي كنارهگيري از رهبري/ پذيرش مسووليت خاتمه جنگ.
نتيجه آنچه از روايات مختلف درباره ديدگاه امام در مورد خاتمه جنگ پس از آزادسازي خرمشهر در قالب خاطره، مصاحبه و نقل سند در يادداشتهاي قبلي ارايه و گزارشهاي مفصلي كه توسط پژوهشگران منتشر شد، همان است كه از گزارش متتبعانه جناب حميد انصاري در پايان يادداشت قبلي تصريح شد كه امام خميني(ره) با تحقق فتح خرمشهر جنگ را خاتمه يافته ميدانسته يا ميخواسته، اما در نهايت به نظر مراجع قانوني، به ويژه شوراي عالي دفاع تمكين كرده است. توصيه بنده در اينجا مطالعه گزارشها و پروندههايي است كه با جستوجوي اينترنتي قابل دسترسي است و نيز نشر آثاري كه تاكنون منتشر نشده تا از يك سو غبار از چهره امام و ياران و همنسلان او بزدايد و از سوي ديگر راه را براي گشودن باب تصميمگيريهاي شجاعانه هموار سازد. از ويژگيهاي امام خميني(ره) ظرفيت تحول در نظر و عمل بود؛ سيره نظري و عملي او از قم تا نجف، از نجف تا نوفل لوشاتو و از آنجا تا تهران و در دوران تاسيس نظام تا بازنگري در قانون اساسي گواه اين ويژگي است. اين ويژگي در موضوع جنگ تحميلي و خاتمه آن ديده ميشود و شايد يكي از قلههاي آن پذيرش قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت سازمان ملل است؛ از طرق مختلف از امام خميني(ره) نقل شده كه حرف مرد دو تاست، از جمله مرحوم آيتالله توسلي خاطرهاي را از امام نقل ميكند: «من يادم هست كه كسي به امام گفت: آقا! اين چه جملهاي است كه ميگويند، مرد آن است كه از حرفش برنگردد؟! امام در جواب او فرمودند: اتفاقا برعكس است. مرد آن است كه از حرفش برگردد. اگر مطلبي را كه بيان كرده مطلب خلافي بوده يا مطلب درستي نبوده است، اگر از حرف خود برگردد، اين مرد است.» (جماران) مشابه اين سخن از مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري، موسس حوزه علميه قم نقل شده كه حرف مرد دو تاست.
روايتي كه از آيتالله سيدموسي شبيريزنجاني نقل شده كه «مرحوم آقاي حاج شيخ عبدالكريم حائري فرمودند: معروف است كه حرف مرد يكي است، من مي گويم حرف مرد دو تاست؛ زيرا مرد آن است كه وقتي فهميد حرفش باطل است، روي آن پافشاري نكند و حق را بپذيرد.»
امام خميني(ره) كه تا اندكي قبل از پذيرش قطعنامه ۵۹۸ بر ادامه جنگ تاكيد داشتند و به همين دليل هم خودشان و هم بعضي از مقامات نظام در مورد چگونگي اعلام پذيرش و مسووليت آن بحث و تبادل نظر داشتند بالاخره هم قطعنامه و هم مسووليت آن را پذيرفتند. در اين زمينه از طرق مختلف نقل روايت شده كه در اين روايات روند منتهي به پذيرش قطعنامه ۵۹۸ و شيوه اعلام پذيرش آن مورد بحث قرار گرفت، از جمله روايت مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني است كه گويا مكرر در خاطرات و مصاحبهها به ذكر اين ماجرا پرداختند، اما خاطرهاي كه در اينجا نقل ميشود خاطره آيتالله هاشمي بر اساس متني از ايشان است كه نگارنده براي حصول اطمينان از صحت آن پس از مشورت با جناب محسن هاشمي، اين روايت را در اين يادداشت ارايه ميدهد.
«در روزهاي آخر جنگ ۹ ساله با عراق روشن بود كه ادامه جنگ مصلحت نيست. ولي با وجود شعارهاي جنگ جنگ تا پيروزي و تاييد امام، نقش مهمي ايفا كردم به عنوان فرمانده جنگ و جانشين فرمانده كل قوا، واقعيتهاي جبهه را كه با هياهوي ... روشن نبود به مسوولان و سپس به امام گفتم و سپس در جلسه سران قوا، در خدمت امام، عدم امكان پيروزي نظامي را ثابت كرديم.
امام مشكلشان اين بود كه با آن همه تصريحات كه تا آخرين نفر و آخرين قطره خون و تا رفع فتنه ميجنگيم، چگونه ناگهان اعلان پذيرش قطعنامه كنيم؟ و اضافه كردند، خودشان از مسووليت رهبري كنار ميروند و ما اداره كنيم.
من در جواب گفتم: اينكه كار را مشكلتر ميكند و بهتر است، من به عنوان جانشين فرمانده كل قوا و فرمانده جنگ قطعنامه را امضا كنم و شما براي حفظ حيثيت من را محاكمه كنيد و با قرباني شدن من كشور و مردم و انقلاب نجات پيدا ميكنند. امام با نظر عطوفانهاي به من، آن را نپذيرفتند و پذيرفتند خودشان بپذيرند، ولي از ما خواستند كه ديگران را توجيه كنيم. نكته قابل توجهي كه در اين روايت ذكر شده، تصريح امام خميني(ره) به كنارهگيري از مقام رهبري است تا مقامات مسوول بتوانند بدون مداخله ايشان جنگ را خاتمه دهند كه حداقل نگارنده اين روايت را در منابع ديگر نديده است. ضمن اينكه در مقابل مخالفت با اين پيشنهاد شخصا اين مسووليت را بر عهده ميگيرند و با پيام صادقانهاي كه صادر ميكنند افكار عمومي را نيز به بهترين وجه مديريت و هدايت ميكنند.»