حرف نزني نميگويند مردي
محسن آزموده
فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي خلاف حكم بالا هستند. خدا بيامرز، هري فرانكفورت فيلسوف فقيد امريكايي در كتاب كوچك «در باب حرف مفت» به نكته مهمي اشاره ميكند و ميگويد: عصر ما، زمانه وراجي و پرگويي است.
اگر ساكت باشي و حرف نزني، فكر ميكنند چيزي بارت نيست يا به قول مجدي خانم (با بازي بيتا فرهي) در فيلم اعتراض (اثر مسعود كيميايي، 1378) فكر ميكنند مردي! بنابراين همه وظيفه و پيشه خود ميدانند كه سر هر اتفاق ريز و درشتي اظهار لحيه كنند و خودي نشان بدهند. بحث تخصص و آشنايي به موضوع هم اصلا مطرح نيست. مهم اين است كه سكوت نكني و يك چيزي بپراني.
وضعيت سلبريتيها و شاخهاي مجازي و آدمهاي مشهور و اسمدار كه ديگر مشخص است. ايشان حتي اگر خودشان هم بخواهند، نميتوانند و حق ندارند ساكت بمانند.
طرفداران و دنبالكنندگانشان از آنها انتظار دارند كه راجع به هر چيزي حرف بزنند و به اصطلاح موضع خودشان را نشان بدهند. اين ميشود كه يك موضوع به ظاهر بياهميت و ناچيز تبديل به يك بحران اساسي ميشود و پيرامون آن صدها و بلكه هزاران پست و مطلب و نظر و گفتار و نوشتار و ويديو خلق ميشود، بدون اينكه كسي از خودش بپرسد، اصلا چه اهميتي دارد كه به اين موضوع پرداخت و آن را بزرگ كرد.
مصداق براي اين موضوع زياد است. مثلا ماجراي كمديني در فضاي مجازي كه راجع به شاهنامه و فردوسي چيزهايي گفته بود، با ربط يا بيربط، خندهدار يا بيمزه. فرقي هم نميكند. او به عنوان يك سلبريتي دوست داشت كه سر و صدايي راه بيندازد و ديگران هم همين كار را كردند. بلافاصله چنان هياهويي راه افتاد كه نگو.
انگار همه مسائل و مشكلات مملكت حل شده و تنها چيزي كه مانده، همين چهار كلمه حرف است. مثال ديگر داستان كنسرت همايون شجريان در ميدان آزادي است. دو سر طيف، يعني اصولگرايان تندرو و براندازان راديكال چنانكه انتظار ميرفت، شروع به قيل و قال كردند. آنقدر كه كل قضيه رفت روي هوا و كان لم يكن شد.
گاهي آدم فكر ميكند كل اين سر و صداها براي آن است كه عدهاي خودي نشان بدهند و به همگان اعلام كنند كه هستند و به قول مجدي خانم نمردهاند! چراكه همانطور كه زندهياد فرانكفورت در كتاب مذكور نوشت، اصلا موضوع صحت و سقم يا درست و غلط حرفها نيست؛ مهم آن است كه من بهانهاي پيدا كنم براي داد زدن و سر و صدا راه انداختن.
شايد بگوييد چه اشكالي دارد؟ خب بعضي دوست دارند خودنمايي كنند و با هر دستاويزي خودي نشان بدهند. به كسي چه؟ بله، درست است. به كسي ارتباط ندارد. مشكل آنجا پديد ميآيد كه شبه مساله جاي مساله را ميگيرد و در اين جنجال و شلوغي، معضلات و مشكلات واقعي فراموش ميشود يا به محاق ميرود، در اين غوغاي صداها، آنچه به گوش نميرسد و شنيده نميشود صداي نالههاي رو به خاموشي اقشار و گروههايي است كه تريبون و فالوور و دم و دستگاهي ندارند و كسي به مسائل و معضلاتشان توجهي نميكند. در چنين وضعيتي سكوت يك وظيفه اخلاقي است.