• 1404 شنبه 15 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6132 -
  • 1404 شنبه 15 شهريور

پرسه‌زني آگاهانه و با چشم باز در شهر

مرجان يشايايي

فلانور واژه‌اي فرانسوي است كه آن را پرسه‌زن معني كرده‌اند، اما اين معني مانند بسياري معني‌هاي تحت‌اللفظي ديگر جان كلام را نمي‌رساند. اگر بخواهيم كمي دقيق‌تر بگوييم، فلانور در واقع مشاهده‌گر آگاه شهر است. او در شهر مي‌چرخد، مي‌بيند و فكر و تحليل مي‌كند. فلانور شهر را مانند متني مي‌داند كه بايد آن را خواند و فهميد و تفسير كرد. نه تفسير مقلدگونه و تكراري، بلكه تفسيري برخاسته از آنچه از نگاه او در شهر مي‌گذرد. فلانور در ادبيات شهري غرب، موضوعي تازه نيست و ردپاي اين مفهوم را مي‌توان از اواسط قرن نوزدهم در ادبيات به خصوص كشور فرانسه پيدا كرد. بودلر، شاعر فرانسوي (1867-1821)، در مقاله‌اش در سال ۱۸۶۳ شخصيت فلانور را «نقاش زندگي مدرن» مي‌خواند و والتر بنيامين[1] علاقه پژوهشگران قرن بيستم به مفهوم پرسه‌زن را به عنوان نمونه بارزي از تجربه شهري و مدرن ارتقا بخشيد.
 آنچه فلانورها را از كوچه‌گردهاي عادي يا گردشگراني كه چشم به دهان راهنمايان گردشگري مي‌دوزند، متمايز مي‌كند، مشاهده آگاهانه و تفكر درباره آنچه ديده‌اند، است. تفاوت گردشگر با فلانور آن است كه نقشه‌ها و دستورالعمل‌ها سمت و سوي حركت و پرسه‌زني او را تعيين نمي‌كنند. يك فلانور قرار نيست فقط جاهاي خوشگل و تميز شهر را ببيند. هر جايي مي‌تواند مكاني جذاب براي پرسه زدن و ديدن و فكر كردن باشد. مسير حركت يك پرسه‌زن آگاه مي‌تواند محلات محروم و كوچه پس‌كوچه‌هاي گرد گرفته يا مناطق متروك شهري با ساختمان‌هاي شيشه‌ شكسته باشد. هر جايي از شهر مي‌تواند فلانور را به خود بخواند تا آن را تفسير كند. او به هر جايي سرك مي‌كشد. شايد به همين دليل فلانور را پرسه‌زن ترجمه كرده‌اند.
فلانور در شهر آهسته مي‌گردد و شهر را از نگاه خود مي‌بيند و نه از نگاه ديگري. از جزييات بي‌تفاوت عبور نمي‌كند و هر پديده‌اي مانند خيابان و درخت را به چشم سرنخ يا نشانه‌اي مي‌بيند كه مي‌توان درباره‌اش فكر كرد.
مشاهده‌گران آگاه سنگ‌بناي مطالبه‌گري شهري هستند. فلانورها مي‌توانند درباره فلان پارك يا خيابان يا معبر نظر بدهند و كنجكاوي كنند كه چرا فلان معبر را بسته‌اند يا چرا درخت‌هاي فلان خيابان در حال خشك شدن هستند يا زندگي شبانه شهر چگونه است. آنها قرار نيست هر چه را برنامه‌ريزان و مديران شهري يا حتي تاريخ‌نگاران ديكته مي‌كنند، دربست قبول كنند. هر فلانور خود مي‌تواند ببيند و تحليل كند. براي فلانور خيابان‌ها فقط محلي براي عبور و رسيدن به مقصد نيستند. فضاهايي هستند كه در آنها زيست و تجربه مي‌كند و به همين ترتيب، فضاهاي عمومي و بوستان‌ها و حتي حمل و نقل عمومي هر يك مي‌توانند از جنبه‌اي عنصري در زيست شهري باشند.
 فلانور با شهر زندگي مي‌كند و آن را دوست دارد. او شهر را با مردمش مي‌بيند. ساختمان‌هاي تاريخي برايش روند تاريخ را تداعي مي‌كنند و مي‌خواهد بداند حالا اين تاريخ و مردمانش و ساختمان و خياباني كه محصول آن زمانه بوده‌اند در كجاي زندگي شهري ما جا دارند يا در گذشته كجا جا داشته‌اند. فلانور از استادان و مفسران فاصله مي‌گيرد، هرچند افكارشان را مطالعه كرده و از آنها بهره برده و تفسير خود را مي‌سازد. اين تفسير شايد يگانه فرد را با شهر مانوس و مهربان و او را از غريبه‌اي نابينا به رفيقي بينا و آگاه بدل مي‌كند و درواقع بخشي از فرهنگ دموكراتيك شهري است كه در قالب شعر يا داستان و نقاشي و مجسمه يا تحليل تجلي پيدا مي‌كند. مثلا آنجا كه احمد شاملو (1379-1304) مي‌گويد: «شهرِ من/رقص كوچه‌هايش را باز مي‌يابد/هيچ كجا، هيچ زمان/فرياد زندگي بي‌جواب نمانده است».
[1]والتر بنيامين، (1940-1892) نويسنده و فيلسوف يهودي آلماني كه به واسطه نگارش كتاب‌هاي «مولف به ‌مثابه توليدكننده» و «خيابان يك‌طرفه»، از مهم‌ترين روشنفكران قرن بيستم به ‌حساب مي‌آيد. وي به عنوان يكي از اعضاي مكتب فرانكفورت، با ارايه نظريه‌هايي بديع در حوزه‌هاي هنر، زيبايي‌شناسي، فلسفه، ادبيات، سياست و تاريخ، تاثيري عميق بر متفكراني نظير هانا آرنت، تئودور آدورنو و يورگن هابرماس گذاشته است. بنيامين در 1940 از بيم دستگيري به دست گشتاپو خودكشي كرد..

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون