• 1404 جمعه 14 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6131 -
  • 1404 پنج‌شنبه 13 شهريور

خوانش شعري از هوشنگ ايراني به مناسبت 14شهريور سالروز درگذشت او

به سوي مناسك صدا و بدن جمعي

محمد آزرم

شعر مدرن فارسي در ميانه قرن بيستم با دو مسير عمده مواجه شد: از يك‌سو تحول در روايت و زبان شعر از طريق نيمايوشيج و پيروانش، و از سوي ديگر تلاش‌هاي منفرد اما راديكال براي گسست از سنت معنا‌محور شعر فارسي. يكي از اين رخدادهاي منحصر‌به‌فرد، شعر ديداري/كانكريت هوشنگ ايراني با عنوان «unio mystica» است.

اين شعر، تجربه‌اي پيشگام در حوزه شعر ديداري/ كانكريت در شعر مدرن فارسي است. «unio mystica» هنگام نوشته شدن در جغرافياي زباني شعر فارسي، در موقعيت شعر بودن قرار نداشته. بوطيقاي شعر فارسي اجازه شعر ناميده شدن چنين نوشته‌اي را صادر نمي‌كرده. شعر معنامحور و كلمه‌پرداز فارسي هرگز چنين موقعيتي را براي خودش تعريف نكرده بود. جرات رها كردن كلمه در شعر، تا پيش از «unio mystica» هرگز در هيچ شعر فارسي‌اي اتفاق نيفتاده بود، بعد از اين هم در هيچ شعري از هوشنگ ايراني تكرار نشد. «unio mystica» شعري «آوانگارد» نيست، شعري راديكال است كه بنيان آوانگارديسم شعر فارسي را هدف گرفته است. آوانگارد، در نسبت با نهاد هنر تعريف مي‌شود: حركتي درون ميدان هنري براي جابه‌جايي مرزها. اما راديكاليسم ادبي به معناي هدف گرفتن خود بنيادهاست. اين شعر با فاصله گرفتن از روايت خطي و بازنمايي معناي يكه، بر انرژي صوتي و چينش ديداري اصوات و كلمات آوايي استوار است و از اين رهگذر به قلمرويي مي‌رسد كه در آن زبان همچون «ماده» تجربه مي‌شود: 

«آ

آ، يا

«آ» بون نا

«آ»، «يا»، بون نا

آ اوم، آ اومان، تين‌تاها، ديژ داها

ميگ تا اودان: ها

هوماهون: ها

يندو: ها

ها»

پيش از اين طي مقاله‌اي در سال 1387 و بعد در كتاب جيغ بنفش (1394) توضيح داده‌ام كه «unio mystica» نام شعر و تنها عبارت معنادار شعر است. جز در نام شعر، نشاني از كلمه به عنوان نشانه‌اي قراردادي كه داراي معنا يا معناهايي باشد مشاهده نمي‌شود. كل اين شعر متقارن «شنيديداري»، متني صوت‌‌نگاري شده است. اما اصوات شعر هم مطلقا قراردادي نيستند. اصوات اين شعر، آواها و ذكرهاي آهنگين «وداها» كه همه از تعداد محدودي مانتراي نخستين كه بيجا مانترا «Bija Mantra» ناميده مي‌شود، ساخته شده‌اند. اين اصوات نخستين، در جهان مادي داراي معناهاي دقيق و مشخصي نيستند؛ چرا كه اساسا براي چنين موضوعي شكل نگرفته‌اند و بيشتر به جهان ادراك مربوط مي‌شوند، اما در جهان مادي مي‌توان آنها را درباره موضوعي كه با آن مرتبط هستند به كار برد. به ياد داشته باشيم كه مانترا در زبان سانسكريت به معناي آزاد كردن ذهن و به‌طور كلي آزادي از جهان مادي است. مانتراها را داراي نيرويي مي‌دانند كه با بيان شدن، آزاد مي‌شود، و اين ويژگي دقيقا همان چيزي است كه نظريه‌پردازان شعر صوتي به عنوان علت تكيه بر اصوات در شعرشان ابراز مي‌كنند. با تركيب مانتراها، مانتراهاي جديدي پديد مي‌آيد كه با بيان آن، نيروهاي بيشتري آزاد مي‌شود. شايد شعر صوتي با بهره‌بردن از همين نيروها است كه در مخاطبان تاثيرگذاري خاصي ايجاد مي‌كند و آنها را وا مي‌دارد به جاي فكر كردن به يك معناي خاص، فكر را رها كنند و به هر مفهومي كه تداعي مي‌شود، با اصوات شعر همراه شوند. برخي «بيجا مانترا»ها را با عددهاي طبيعي مقايسه مي‌كنند كه ديگر عددها و رقم‌ها از تركيب آنها ساخته مي‌شود. همين مقايسه، بي‌پاياني امكان ساخت و نيرويي را كه براي آنها متصور هستند، نشان مي‌دهد. 

 «unio mystica» نه‌فقط رخداد زبان در آوا بلكه رخدادي پسا-بدني است: شعري كه در اجرا، بدن فردي را به «بدن جمعي صوتي» بدل مي‌كند و تجربه يگانگي «unio mystica» را نه از مسير معناي مفهومي بلكه از مسير ادغام صدا و تنفس تحقق مي‌بخشد.

بارها در مقالات تأكيد كرده‌ام كه شعر زماني رخ مي‌دهد كه زبان از وضعيت ابزاري خارج شود و خود به هدف شعر و ميدان نيروي آن بدل گردد (آزرم، ۱۳۹۵) . به تعبير ديگر، شعر بازنمايي جهان نيست، بلكه ساختن جهان در زبان است و در اين رويكرد متن همچون يك بازي بي‌انتها جريان دارد.  تاكيد شعر كانكريت جهاني در دهه ۱۹۵۰ بر ماده زبان، صدا، ريخت بصري، گسست‌هاي نحوي بود. شعر «unio mystica» نمونه‌اي بارز از متني است كه معنا را تعليق و از طريق ريخت صدا و ديدار عمل مي‌كند.

مطالعات زبان‌شناختي و فلسفي از دهه ۱۹۸۰ به اين سو بر بدن‌مندي زبان تأكيد كرده‌اند. جورج ليكاف و جانسون (1999) نشان داده‌اند كه استعاره‌ها و معناها همواره بر تجربه بدني استوارند. كريستوا (1984) در مفهوم «نيمه‌زبان»، به بعد پيشازباني و تنفسي زبان اشاره مي‌كند.

اما در اين مقاله، بر سطحي فراتر تأكيد مي‌كنيم: پسا-بدني. پسا-بدني به معناي عبور از بدن فردي و شكل‌گيري «بدن مشترك» است. ژان-لوك نانسي (2008) درباره «بدن جمعي» مي‌گويد كه بدن‌ها پيوند مي‌خورند و در تجربه‌اي مشترك حضور مي‌يابند. از سوي ديگر، موريس مرلو-پونتي (1968) مفهوم «بينابدنيت» را مطرح كرده است: بدن هميشه در نسبت با بدن‌هاي ديگر ادراك مي‌شود. بر اين اساس، مي‌توان اين شعر هوشنگ ايراني را رخدادي پسا-بدني دانست كه بدن‌ها را در سطح آييني-صوتي به هم مي‌دوزد.

 در «unio mystica» آواهاي «آ» و «يا» يادآور نخستين هجاهاي تنفسي هستند. اين بازگشت به سطح نوزادي زبان همان چيزي است كه كريستوا (1984) آن را «نيمه‌زبان» مي‌نامد: قلمرويي كه هنوز مرز ميان معنا و صدا شكل نگرفته است. از سوي ديگر، چيدمان ديداري شعر با شكست سطرها و تك‌واژه‌سازي‌ها متن را به يك پارتيتور موسيقايي بدل مي‌كند. همانند آن‌چه در شعر كانكريت جهاني ديده‌ايم، صفحه سفيد نه حامل معنا بلكه ميدان اجراست و تكرار «ها» در پايان سطرها حالتي از ذكر، هلهله يا تنفس جمعي را تداعي مي‌كند. اين صداها با تداعي حالت مراقبه، به آييني مشترك در شكل مناسك صوتي اشاره دارند. «ها»ي پاياني بازدم مشترك است: نشانه حل شدن بدن فردي در بدن جمعي.

در اين شعر، صداها نه به بدن شاعر تعلق دارند و نه به معناي خاص. هر مخاطب بالقوه مي‌تواند آنها را تكرار كند. بدن فردي در اينجا مالك صدا نيست بلكه تنها يكي از حامل‌هاي آن است. وقتي شعر اجرا مي‌شود، صداها در جمع شنونده/گوينده به يك «بدن صوتي مشترك» بدل مي‌شوند. اين همان لحظه «پسا-بدني» است: عبور از بدن فردي به مناسك صوتي جمعي كه نانسي (2008) از آن به عنوان «هم‌بدني» ياد مي‌كند: رخدادي كه بدن‌ها در اشتراك پديد مي‌آورند. 

مرلو پونتي (1968) معتقد است كه تجربه بدن هميشه بين‌بدني است؛ يعني بدن تنها در رابطه با ديگري معنادار مي‌شود. «unio mystica» اين اصل را به سطح متن مي‌آورد: متن به‌گونه‌اي طراحي شده كه فقط در اجرا و در اشتراك صوتي جمع معنا پيدا مي‌كند.

اصطلاح «unio mystica» در سنت مسيحي به تجربه يگانگي با خدا اشاره دارد. در شعر ايراني، اين يگانگي نه از مسير مفاهيم عرفاني بلكه از مسير ادغام صداها رخ مي‌دهد. ريتم‌ها بيان‌گر تجربه بدن در زمان و فضا هستند. تكرار «ها» در شعر ايراني ريتمي ايجاد مي‌كند كه يادآور دم و بازدم دسته‌جمعي است. در اينجا متن نه يك «شعر» به معناي قراردادي بلكه يك «مناسك ريتميك» است. «آ» آغاز تنفس است: نشانه حيات. «ها» بازدم جمعي است. در اينجا عرفان از سطح ذهني/روحي به سطح آييني-صوتي منتقل و اتحاد عرفاني بدل به اتحاد تنفسي مي‌شود.

در جهان معاصر، اين شعر هوشنگ ايراني را مي‌توان همچون داده ديجيتال نيز ادراك كرد. صداها و هجاها مانند «بسته‌هاي داده» هستند كه معنا را تعليق مي‌كنند. در بازتوليدهاي چندرسانه‌اي (ويديو، اجرا، صداپردازي)، اين شعر قابليت آن را دارد كه هر بار بدن‌هاي تازه‌اي را وارد مناسك صوتي كند. براي مثال در يك پرفورمنس ديجيتال، بازخواني شعر با صداي چندلايه مي‌تواند بدن‌هاي شنيداري را در فضاي مجازي گرد آورد. يا در محيط واقعيت مجازي و آواتارها، هجاهاي مانتراگونه مي‌توانند تجربه «بدن مشترك» را بازآفريني كنند؛ چيزي شبيه «سايبر-عرفان». به اين ترتيب، «unio mystica» تنها تجربه‌اي تاريخي نيست بلكه متني است كه در افق سايبر-عرفاني امروز نيز مي‌تواند فعال شود.

 اگر مقايسه‌اي ميان «unio mystica» با شعر «ري‌را» اثر نيمايوشيج داشته باشيم، متوجه تفاوت بندمندي در شعر «ري‌را» و پسا-بدني در اين شعر مي‌شويم: 

«ري را» ... صدا مي‌آيد امشب

از پشت «كاچ» كه بند آب

برق سياه تابش تصويري از خراب

در چشم مي‌كشاند.

گويا كسي است كه مي‌خواند…

اما صداي آدمي اين نيست

با نظم هوش‌ربايي من

آوازهاي آدميان را شنيده‌ام

در گردش شباني سنگين؛ 

ز اندوه‌هاي من

سنگين‌تر.

و آوازهاي آدميان را يكسر

من دارم از بر.

يك شب درون قايق دلتنگ

خواندند آنچنان؛ 

كه من هنوز هيبت دريا را

در خواب

مي  ‌بينم

ري را. ري را …

دارد هوا كه بخواند.

درين شب سيا.

او نيست با خودش.

او رفته با صدايش اما

خواندن نمي‌تواند

شعر «ري‌را»ي نيما با عبارت «ري‌را، صدا مي‌آيد امشب» بر محور صدا بنا شده است. اما اين صدا به بازنمايي تبديل مي‌شود. نشانه‌اي براي اندوه، خاطره و هيبت دريا. بدن در اينجا حضور دارد اما فردي باقي مي‌ماند؛ هر خواننده معناي خود را در ذهن مي‌سازد. در برابر، «unio mystica» صدا را از بازنمايي رها مي‌كند. صدا خودِ رخداد است و بدن‌ها را در جمع به يك آيين مشترك مي‌كشاند. به همين دليل مي‌توان گفت «ري‌را» شعر بدن‌مند است، اما «unio mystica» شعري پسا-بدني.

تحليل شعر «unio mystica» نشان مي‌دهد كه اين متن فراتر از «رخداد زبان» است. در اين شعر، زبان نه‌تنها از معنا بلكه از بدن فردي نيز فراتر مي‌رود. در اجرا، صداها به مناسك صوتي جمعي بدل و بدن‌هاي متكثر در يك «بدن صوتي مشترك» حل مي‌شوند. به اين ترتيب، يگانگي عرفاني «unio mystica» از سطح ذهني-روحي به سطح آييني-صوتي انتقال مي‌يابد.

اين خوانش پسا-بدني به ما نشان مي‌دهد كه تجربه‌هاي آوانگارد هوشنگ ايراني هنوز ظرفيت گشودن افق‌هاي نظري تازه را دارند؛ چه در نسبت با فلسفه بدن و شعر اجرايي، چه در نسبت با عرفان و شعر صوتي و آوايي، و چه در افق ديجيتال امروز.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون