ديپلماسي در وقت اضافه
علي ودايع
مهلت فرآيند ماشه به لحظات سرنوشتساز براي ديپلماسي در پرونده اتمي ايران تبديل شده است. شواهد نشان ميدهد كه مرغ چشمآبيها همچنان يك پا دارد؛ آنها كه در شوراي حكام سازمان انرژي اتمي مقدمات صدور قطعنامه و به تبع آن تهاجم اسراييل را فراهم كردند، در حال تضعيف ديپلماسي هستند اما ديپلماسي در وقت اضافه ادامه دارد.
در دنياي آنارشي روابط بينالملل، جايي كه بقاي دولتها تنها با اتكا به تواناييهاي خودشان تضمين ميشود، پرونده هستهاي ايران نمونهاي كلاسيك از رقابت بر سر قدرت و امنيت است. مكانيسم اسنپبك (Snap-back) كه در آستانه انقضا قرار دارد، نه يك ابزار ديپلماتيك، بلكه يك اهرم فشار و ابزاري در دست قدرتهاي بزرگ است. تحليل اين وضعيت بر اين واقعيت تاكيد ميكند كه آنچه در ظاهر به عنوان تلاش براي حل مسالمتآميز يك بحران نشان داده ميشود، در واقع نبردي استراتژيك براي حفظ و گسترش نفوذ و قدرت است. چالش بنيادين اينجاست كه ورود به «معماواره بقا» يك وضعيت غيرقابل پيشبيني است.
مهلت اكتبر
در پايان ماه آگوست و در ماه اكتبر، تحريمهاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد (UNSC) بر فعاليتهاي هستهاي ايران -كه تحت توافق هستهاي ۲۰۱۵ كاهش يافته بودند- قرار است به طور دايم پايان يابند. قبل از اين «تاريخ خاتمه»، هر كشوري كه هنوز عضو اين توافق است (بريتانيا، فرانسه و آلمان، يا E3 و همچنين چين و روسيه) ميتواند به طور يكجانبه هر يك از تحريمهاي كاهش يافته را دوباره اعمال كند. پس از ماه اكتبر، مكانيسم اسنپبك در كنار تحريمهاي باقيمانده منقضي خواهد شد.
طبق توافق هستهاي سال ۲۰۱۵، ايران و قدرتهاي جهاني -كه در آن زمان شامل امريكا نيز ميشد- با بندهاي «غروب آفتاب» موافقت كردند كه به معناي انقضاي برخي از محدوديتهاي برنامه هستهاي ايران به مرور زمان بود. پس از اكتبر ۲۰۲۵، پرونده هستهاي ايران عملا از دستور كار شوراي امنيت سازمان ملل خارج ميشد.
چالش هويتي اسنپبك و برجام
ايالاتمتحده در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و تحريمها را عليه ايران دوباره اعمال كرد. متعاقبا، فعاليتهاي هستهاي ايران در يك فرآيند گام به گام افزايش يافت. تروييكاي اروپايي همواره مدعي شده بود كه ايران حق توسعه غنيسازي ندارد اما در عمل هم نتوانست اقدامي در جهت تامين خواستههاي برجام انجام دهد.
در تئوري، تلاش ميشود پرونده ايران از طريق ديپلماسي حل و فصل شود اما در عمل ميتوان گفت كه ما شاهد يك واگرايي سخت و يكجانبه از سمت طرفهاي غربي هستيم. تهران همچنان در حال ارسال سيگنال مذاكره و ديپلماسي است اما گيرندهها در اروپا و امريكا تنظيمات غلط دارند.
چشمآبيهاي اروپايي كه جايگاه گذشته در روابط بينالملل را از دست رفته ميبينند «فعلا» در پرونده اتمي ايران صرفا در نقش كاتاليزور بين تهران و واشنگتن ايفاي نقش ميكنند. مساله بنيادين اينجاست كه مبتني بر هنجارهاي سنتي آنها ميتوانستند نقش يك ميانجي ويژه را ايفا كنند اما فعلا بازي با ماشه را دنبال ميكنند.
در عمق برجام و تحت «اسنپبك»، هر يك از طرفين توافق ميتواند ايران را در حال عدم پايبندي به توافق ببيند و تحريمها را دوباره اعمال كند. پس از انقضاي اين مهلت، هرگونه تلاش براي اعمال تحريم ميتواند با وتوي چين و روسيه، دو عضو شوراي امنيت سازمان ملل، روبهرو شود؛ دو كشوري كه در گذشته از ايران حمايت كردهاند.
محدوديت غرب
به موازات پرداخت به سناريوهاي احتمالي در رابطه با ماشه بايد اهداف و محدوديتهاي هر كدام از بازيگران را در محاسبات لحاظ كنيم. مقامات اروپايي دو هدف اصلي از فعال كردن مكانيسم ماشه را تشريح كردهاند: ۱) دفاع از NPT با پاسخگو نگه داشتن ايران با ادعاي نقض توافق هستهاي و پادمانهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي؛ ۲) استفاده از فشار بينالمللي بيشتر براي سوق دادن ايران به سمت امتيازدهي در مورد برنامه هستهاي اما بعيد است كه آنها از اين طريق به هيچ يك از اين اهداف دست يابند.
اول- اعتبار NPT زماني تضعيف شد كه امريكا - يكي از امضاكنندگان - سايتهاي هستهاي ايران را تحت نظارت آژانس بينالمللي انرژي اتمي بمباران كرد. سه كشور اروپايي و اتحاديه اروپا اين حملات را محكوم نكردند (برخلاف واكنش آنها به تصرف نيروگاه زاپوريژژيا اوكراين توسط روسيه). آنها همچنين ممكن است به طور ضمني از اقدام نظامي ايالاتمتحده حمايت كرده باشند. اين تناقض، مخالفت قانوني با مكانيسم ماشه را برانگيخته است. اين ذهنيت مورد توجه است كه غرب در پرونده ايران رياكارانه رفتار ميكند. در عين حال، چين و روسيه احتمالا اجراي آن را رد خواهند كرد و شوراي امنيت سازمان ملل را بيشتر دچار مشكل خواهند كرد. فراتر از همه اينها، غيرقابل تصور است كه - با تجربه درد حملات نظامي – اسنپبك بتواند ايران را مجبور به پذيرش درخواست ايالاتمتحده براي غنيسازي صفر اورانيوم كند.
دوم- باتوجه به شدت محدوديتهاي ايالاتمتحده، تاثير اقتصادي تحريمهاي سازمان ملل و اتحاديه اروپا عليه ايران محدود خواهد بود. اما يكي از پيامدهاي عملي بازگشت تحريمها براي ايران اين است كه اگر توافق هستهاي آينده منجر به لغو تحريمهاي سازمان ملل شود، مشخص نيست كه آيا اتحاديه اروپا نيز از اين روند پيروي خواهد كرد يا خير. روابط اروپا و ايران در سالهاي اخير، به ويژه از زمان حمله تمامعيار روسيه به اوكراين و تعميق روابط تهران با مسكو، به طور قابلتوجهي رو به وخامت گذاشته است، بنابراين ممكن است براي اتحاديه اروپا دشوار باشد كه اجماع لازم براي كاهش هرگونه اقدام محدودكننده مجدد عليه ايران را به دست آورد. اين عامل ميتواند انگيزهاي براي ايران باشد تا توافق تمديدي را بپذيرد كه بازگشت تحريمها را به تاخير بيندازد.
مقامات ايران هشدار دادهاند كه اگر اروپا مكانيسم ماشه را فعال كند، واكنش فوري ايران، خروج از NPT خواهد بود. در آن صورت، اروپا براي درك دامنه برنامه هستهاي ايران، به شدت به اطلاعات سياسي شده اسراييل و امريكا (همانطور كه پس از حملات ژوئن نشان داده شد) وابسته خواهد شد.
علاوه بر اين، خروج ايران از NPT با استفاده از مكانيسم ماشه، مانع ديگري براي مذاكرات ايران و امريكا خواهد بود. ادامه بنبست ديپلماتيك، به اسراييل فرصت جديدي ميدهد تا دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا، را متقاعد كند كه حملات بيشتر عليه تاسيسات هستهاي ايران از سرگرفته شود.
سوم- رفتار ايران در معماواره بقا چالشي است كه اسراييليها سعي در سانسور آن دارند اما تبعات اين وضعيت شايد سختتر از معادله جنگ اوكراين باشد. نبايد ناديده بگيريم كه تاثير سيستمي فشار گسل ژئوپليتيكي ايران بر گسلهاي ديگر روابط بينالملل غير قابل كتمان است.
اسنپبك و چند سناريو
درباره احتمالات پيش رو سناريوي خوشبينانه انصراف غرب از اسنپبك را بايد يك گزينه محال دانست؛ بنابراين سناريوي بدبينانه و سناريوي مياني مورد توجه است.
مبتني بر سناريوي دوم، فعال شدن مكانيسم ماشه (اسنپبك) توسط تروييكاي اروپايي اجرايي ميشود. اين سناريو به احتمال زياد منجر به پايان برجام و شكست كامل ديپلماسي هستهاي ميشود. تحريمهاي سازمان ملل بازميگردند، اما باتوجه به شدت تحريمهاي فعلي امريكا، تاثير اقتصادي محدود خواهد بود.
سناريوي سوم و وضعيت مياني ميتواند محصول ديپلماسي در وقت اضافه باشد؛ يعني قطعنامه جديد به شوراي امنيت براي تمديد مهلت اسنپبك توسط تروييكا ارايه شود. فعلا همكاري ايران و آژانس كه پس از قطعنامه شوراي حكام و تهاجم اسراييل تخريب شده است، براي اروپا يك نياز فوري محسوب ميشود.
تهديد به جنگ و خودياري
وراي تمام آنچه كه گفته شد؛ مفهوم خودياري در مركز اين بحران قرار دارد. ايران نميتواند به تعهدات غرب اعتماد كند، زيرا در صورت لزوم، منافع ملي آنها بر هر تعهد بينالمللي ارجحيت دارد، به همين دليل توسعه برنامه هستهاي، ابزاري حياتي براي بازدارندگي و تضمين امنيت ملي است. تهديد به حملات نظامي از سوي اسراييل و ايالاتمتحده، نه تنها بازدارنده نيست، بلكه ايران را به تقويت تواناييهاي دفاعي خود، ازجمله ساخت تاسيسات زيرزميني و تقويت برنامه هستهاي، ترغيب ميكند.
امكان تمديد اسنپبك اقدامي اضطراري از سمت غرب براي كنترل سطح تنش محسوب ميشود. بايد دقت داشت كه اين پيشنهاد نه از سر حسننيت، بلكه به دليل نگراني تروييكاي اروپايي از پيامدهاي غيرقابل كنترل انقضاي اين مكانيسم و از دست رفتن اهرم فشار است. آنها ميخواهند كنترل اوضاع را در دست بگيرند و از آن به عنوان يك كارت چانهزني براي مذاكرات آينده استفاده كنند.
تهديد داخلي براي ايران در فرآيند ماشه، نگاهي است كه عملا در زمين دشمن بازي ميكنند؛ نبايد درباره اسنپبك كوچكانگاري كرد، نبايد بزرگنمايي كرد. بايد ماشه را به عنوان يك مولفه در جنگ ديپلماتيك درنظر گرفت.
درنهايت بايد گفت كه حل دايمي اين بحران امكانپذير نيست. تنها راهحل، درك اين واقعيت است كه روابط بينالملل، نبردي دايمي بر سر قدرت است. آنچه در حال حاضر ميبينيم، نه يك بنبست ديپلماتيك، بلكه يك توازن قواي موقت و ناپايدار است. ايران به عنوان يك دولت مستقل، تا زماني كه بقاي خود را در خطر ببيند، از حق غنيسازي خود كوتاه نخواهد آمد. در مقابل، قدرتهاي بزرگ نيز تا زماني كه بتوانند از ابزارهاي فشار براي پيشبرد منافع خود استفاده كنند، از آنها دست نخواهند كشيد.
بنابراين، اسنپبك تنها يك مكانيسم نيست، بلكه نمادي از ماهيت بيثبات و پرمخاطره روابط بينالملل در وقت اضافه ديپلماسي است. در اين سيستم، ديپلماسي ابزاري براي تحقق اهداف قدرت است، نه يك هدف به خودي خود. جنگ و صلح، هر دو محصول رقابتهاي دايمي دولتها براي تضمين بقا و افزايش قدرت هستند و تا زماني كه اين منطق بر جهان حاكم است، تيغ ماشه همواره بر گلوي ديپلماسي خواهد ماند.
بيست سال ديپلماسي ايالاتمتحده و ايران سه روند كليدي را روشن كرده است: ايران با تشديد متقابل به فشار پاسخ ميدهد؛ ايران از حق غنيسازي خود دست نخواهد كشيد و درنهايت، ايران فقط از طريق ديپلماسي و در چارچوب بالانس منافع حاضر به پذيرش محدوديت است.
كارشناس روابط بينالملل