• 1404 سه‌شنبه 4 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6124 -
  • 1404 سه‌شنبه 4 شهريور

معيار پيروزي و شكست در جنگ 12 روزه چيست؟

محمد دروديان

پاسخ به پرسش از معيار پيروزي و شكست در جنگ اخير، بيش از آنكه با ارزيابي نتيجه جنگ و تعيين برنده و بازنده نسبت داشته باشد، كه دارد، به اعتبار تاثير بر احتمال ازسرگيري جنگ به عنوان مساله نگران‎كننده كنوني جامعه ايران، ضرورت و اهميت دارد. مدعاي يادداشت حاضر اين است كه از طريق ارزيابي نتيجه جنگ و ترسيم علت شكست مهاجم، مي‎توان ميزان احتمال ازسرگيري جنگ و الزامات آن را در تفاوت با گذشته، مورد بررسي قرار داد.  فرض من بر اين است كه تعيين معيار پيروزي و شكست را نمي‎توان مستقل از اهداف مهاجم و واكنش مدافع مورد ارزيابي قرار داد، زيرا راهنماي مهاجم براي استفاده از قدرت نظامي، اهداف سياسي است و مدافع، در صورت از دست دادن قدرت بازدارندگي و ناتواني در احياي آن، امكان پيروزي قطعي مهاجم را با پذيرش روش خاتمه جنگ و شرايط مهاجم، فراهم خواهد كرد. با اين توضيح، واكنش مدافع مي‎تواند با ظهور عوامل محاسبه‎نشده، نتيجه جنگ را غير قابل پيش‌بيني كرده و از اين طريق مانع از تامين اهداف مهاجم شود. با اين توضيح، پس از وقوع جنگ، نتيجه پيروزي و شكست دراختيار مدافع خواهد بود.  طبق آنچه به‌ صورت رسمي از سوي اسراييل اعلام و تصريح شده، هدف از حمله نظامي به ايران، «تغيير نظام سياسي» بود. اسراييل با حمايت امريكا و با استفاده از قدرت نظامي، با ضربه به قدرت دفاعي- تهاجمي و زيرساخت‎ها و تاسيسات هسته‎اي ايران، از طريق ترور فرماندهان ارشد و دانشمندان هسته‎اي، حملات سايبري، هوايي و موشكي كه به عنوان مشخصه‎هاي «جنگ مدرن و تركيبي» نام‎گذاري شده است، به دنبال تغيير نظام سياسي در ايران بود. درواقع نقطه تعيين‎كننده براي اسراييل و امريكا، نابودي تاسيسات هسته‎اي نبود، چنان‌كه همين موضوع مورد مناقشه است، بلكه اميدواري به تاثير شوك رواني تهاجم غافلگيركننده بر تحريك جامعه ايران و بي‎ثبات‎سازي، همچنين اختلال در فرماندهي نيروهاي مسلح و ناتواني در واكنش دفاعي و تهاجمي بود. انتخاب تاريخي و استراتژيك مردم ايران براي همراهي نكردن با مهاجم و تداوم حيات نظام سياسي در ايران، همراه با تداوم حملات موشكي به اهداف تعيين‎شده در سرزمين‎هاي اشغالي، دو نشانه آشكار و مورداجماع از سوي ناظران، براي ارزيابي نتيجه جنگ است. چنان‌كه به اعتراف نهادها و مقامات رسمي امريكا و اسراييل، حمله به زيرساخت‎هاي هسته‌اي ايران، تاثير «تخريبي و تاخيري» داشته و به معناي نابودي آن نبوده است، بنابراين با فرض شكست امريكا و اسراييل در حمله به ايران، اين پرسش وجود دارد كه جنگ چرا و چگونه از سرگرفته خواهد شد؟ در صورت وقوع جنگ، اهداف و روش جنگ، چه تفاوتي با گذشته خواهد داشت و به چه الزاماتي نياز دارد؟  پاسخ به دو موضوع متفاوت، ولي به‌هم پيوسته، مبني بر احتمال تكرار جنگ و مشخصه‎هاي آن، در مقايسه با گذشته، تابع پاسخ به پرسش از «علت» شكست امريكا و اسراييل در حمله نظامي به ايران است، زيرا ارزيابي از علت شكست، نقش تعيين‎كننده در تكرار جنگ و روش آن خواهد داشت. به نظرم علت شكست امريكا و اسراييل در حمله به ايران، شكاف ميان اهداف سياسي با سطح عمليات بود، زيرا اهداف سياسي بزرگ مانند تغيير نظام سياسي را نمي‎توان از طريق اقدام نظامي محدود و شوك رواني ناشي از آن، تامين كرد. چنان‌كه امريكا براي سرنگوني طالبان و صدام، به جنگ گسترده با تشكيل ائتلاف جهاني پرداخت، هر چند سرانجام در استقرار نظام جديد با شكست مواجه شد و نتيجه‎اي غير از بي‎ثباتي در كشورهاي يادشده و در منطقه نداشت، بنابراين اگر وقوع جنگ براي ايران غافلگيركننده بود، نتيجه جنگ و نحوه برقراري آتش‎بس، اين وضعيت را به شكل ديگري براي اسراييل ايجاد كرده است كه بدون غلبه بر اين چالش راهبردي و تكرارپذير در آينده، تصميم‎گيري و اقدام به جنگ براي اسراييل و امريكا، به سهولت و همانند گذشته، امكان‌پذير نخواهد بود. با اين توضيح، اگر هدف امريكا و اسراييل همانند گذشته، تغيير نظام سياسي در ايران باشد، به روش گذشته قابل تامين نخواهد بود، در غير اين صورت تاكنون محقق شده بود. چنان‌كه تامين اين هدف نيازمند تغيير روش و آمادگي براي جنگ گسترده و ائتلاف‎سازي است كه تاكنون هيچ نشانه‌اي در اين زمينه وجود ندارد و هزينه‎هاي آن به دليل «گسترش جنگ طولاني»، با نتايج مورد نظر، همخواني ندارد. باتوجه به ادعاي امريكا و اسراييل مبني بر رفع تهديد هسته‌اي ايران و نابودي آن، يا ايجاد تاخير شش ماهه تا سه ساله در بازسازي تاسيسات هسته‎اي ايران، هدف از آغاز مجدد جنگ چيست و با كدام توان نظامي و چه روشي قابل تامين است؟
غير از موارد ياد شده، هدف‎گذاري براي حفظ «فضاي جنگي در ايران»، از طريق تهديد دايمي به حمله نظامي يا اقدامات امنيتي-نظامي، بدون پذيرش مسووليت آن، نتيجه‎اي جز گسترش سطح جديدي از بي‎ثباتي در منطقه نخواهد داشت و اين نوع اقدامات به معناي جنگ، همانند تجربه جنگ 12 روزه نخواهد بود، هر چند مي‎تواند با عمل متقابل، با ايجاد بي‎ثباتي در منطقه، زمينه‎ساز جنگ‎هاي ديگري باشد كه هنوز اهداف و چهره آن آشكار نشده است. 
طبق اين بررسي، هدف ترامپ و نتانياهو از معنادار كردن پيروزي در جنگ، بيش از آنكه با واقعيت‎هاي راهبردي و مورد اجماع ناظران و كارشناسان همخواني داشته باشد، با هدف تبليغاتي براي توجيه علت حمله نظامي به ايران و استفاده از فشار تهديد نظامي براي ازسرگيري مذاكرات، بر پايه تبديل موفقيت‎هاي نظامي و تاكتيكي، به نتايج پايدار و مطلوب سياسي در داخل ايران و منطقه، صورت مي‎گيرد، بنابراين ازسرگيري جنگ تابع تعريف اهداف و ايجاد تمهيدات، با استفاده از شرايط است كه بر پايه نتايج جنگ يا مذاكراتي كه پس از آن صورت مي‎گيرد، خواهد بود. در نتيجه بايد فراتر از تاثيرات رواني غافلگيري در جنگ 12 روزه و عمليات رواني امريكا و اسراييل براي چينش ميز مذاكره و تعيين دستوركار آن، در اين زمينه انديشه‎ورزي و تدبير كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون