چالشهاي دیپلماتهای ايرانی در برابر اروپاییها
راهبرد بقا و ضرورتهاي عبور از اسنپبك
ابراهيم متقي
اسنپبك را ميتوان به عنوان واقعيت حقوقي اجتنابناپذيري دانست كه در «برنامه جامع اقدام مشترك» مورد توجه قرار گرفته و عامل آزادي عمل بسياري از بازيگراني است كه در سياست جهاني از آزادي عمل مبتني بر قدرت برخوردارند. برخلاف آنچه برخي كارگزاران سياسي، ديپلماتيك و راهبردي ايران به آن اشاره دارند اعمال و اجرايي شدن «اسنپبك» نه تنها بدون چالش و بدون مخاطره براي ايران نخواهد بود، بلكه چالشهاي اقتصادي و اجتماعي ايران را بازتوليد خواهد كرد. انگاره شكلي و غيرمسوولانه به موضوعات راهبردي و ديپلماتيك براي جامعه ايراني يادآور عبارتهايي است كه رييسجمهور پيشين درباره «كاغذ پاره بودن قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل» بيان داشته بود. چنين عبارتهايي با واقعيتهاي زندگي اجتماعي و اقتصادي جامعه ايراني تطبيق چنداني نخواهد داشت. اگرچه زمان محدودي تا اجراييسازي اسنپبك باقي مانده است، اما در فضاي موجود نيز ميتوان واقعيتهاي جديدي را در كنش ديپلماتيك جستوجو کرد. ديدار معاونان وزراي امور خارجه ايران با تروييكاي اروپايي در روز سهشنبه 26 آگوست برگزار ميشود. محور اصلي مذاكرات مربوط به تعهدات جديد ايران براي اجتناب از روند اجرايي شدن اسنپبك است. اگرچه ديدار در سطح معاونان وزراي امور خارجه نميتواند معطوف به تصميمگيري و سياستگذاري راهبردي شود، اما واقعيتهاي جديدي را ميتوان در فضاي مذاكرات پيشرو مورد توجه قرار داد. هرگونه كنش ديپلماتيك رابطه متقابل و درهمتنيده با سياست عمومي ايران و ضرورتهاي سياست جهاني دارد.
در شرايط موجود، ايران باید از سازوكار «مديريت بحران» براي كاهش ضريب تهديدات استفاده كند. كشورهاي اروپايي تلاش دارند تا محدوديتهاي جديدي را عليه ايران اعمال کنند. اگرچه تروييكاي اروپايي در دوران خروج دونالد ترامپ از برجام، هيچگونه سياست عملي در حمايت از ايران را در دستور كار قرار نداد، اما در سال 2025 كه نشانههايي از «فشار راهبردي تصاعديابنده» عليه ايران شكل گرفت، كشورهاي تروييكاي اروپايي نيز «ديپلماسي تهديد و اجبار» را براي محدودسازي قدرت ديپلماتيك، اقتصادي و راهبردي ايران در دستور كار قرار دادهاند. آگوست و سپتامبر 2025 براي ايران ميتواند نشانههايي از تهديد تصاعديابنده را منعكس كند. به همانگونهاي كه از قابليت لازم براي بازسازي و اعاده جايگاه ايران در نظم و سياست جهاني برخوردار است. عبور از تهديدات اسنپبك ميتواند فضاي جديدي از همكاريهاي فني، ديپلماتيك و اقتصادي بينالمللي را در ارتباط با ايران به وجود آورد. بهرهگيري از سازوكارهاي مربوط به «ديپلماسي سازنده» از اين جهت اهميت دارد كه رابطة متقابل بين صلح، امنيت و همكاريهاي چندجانبه را امكانپذير ميسازد. در مذاكرات 15 آگوست ترامپ و پوتين، شرايط براي بررسي سياست جهاني در ارتباط با ايران فراهم شد، اما هيچ يك از رهبران روسيه و امريكا به نتايج موثر و سازندهاي در ارتباط با ايران نايل نشدند. سياست جهاني در عصر موجود مبتني بر محدودسازي قدرت ايران بوده و اين امر ميتواند چالشهاي جديدي را براي امنيت منطقهاي به وجود آورد. هرگونه امنيتسازي در شرايطي به نتايج و مطلوبيتهاي سازنده ميرسد كه زمينه براي متقاعدسازي قدرتهاي بزرگ در روند همكاريهاي چندجانبه فراهم شود. واقعيتهاي موجود در سياست جهاني به گونهاي است كه اگر اسنپبك اعمال شود، در آن شرايط تصاعد فشار اقتصادي، سياسي و رواني بيشتر بر ساختار حكومتي و نظم اجتماعي ايران اجتنابناپذير است. محدودسازي قدرت سياسي، بينالمللي و اقتصادي ايران منجر به افزايش فشارهاي نظامي و امنيتي امريكا و اسراييل در برابر جمهوري اسلامي خواهد شد. برخي تحليلگران به اين موضوع توجه و اشاره دارند كه عبور از خاكريز اسنپبك، «ضريب عمليات نظامي جديد» اسراييل و امريكا عليه ايران را كاهش ميدهد.
1- شاخصهاي سياست بقا در حوزه راهبردي
سياست بقا به مفهوم بهرهگيري از سازوكارهايي است كه ضريب امنيت ملي كشور را ارتقا ميدهد. راهبرد بقا ارتباط مستقيم با دو شاخص «بازتوليد قدرت ملي» و «انعطافپذيري ديپلماتيك» در حوزه سياست بينالملل دارد. هر يك از شاخصهاي ياد شده ميتواند زمينه لازم براي نقشيابي سياسي و بينالمللي ايران را به وجود آورد. نكته ديگر آن است كه نشانههاي قدرتسازي و انعطافپذيري ديپلماتيك را ميتوان به مثابه دو روي يك سكه در بازيهاي راهبردي دانست. كشورهايي در حوزه رقابتهاي راهبردي از سياست بقا بهره ميگيرند كه با چالشهاي امنيتي روبهرو شده يا اينكه براي بقا خود نيازمند انعطافپذيري يا همكاري با ساير كشورها خواهند بود. واقعيتهاي نظام جهاني همواره مبتني بر رقابت، همكاري و تعارض است. در تمامي مدلهاي ياد شده، نشانههايي از سياست قدرت در دستور كار قرار ميگيرد. اگر كشوري با نشانههايي از تهديدات فزاينده روبهرو شود، ناچار خواهد بود تا الگوي كنش رفتاري خود را براساس ضرورتهايي شكل بدهد كه منجر به انعطافپذيري تاكتيكي و مصالحه شود. هر يك از دو الگوي ياد شده، بخشي از ضرورتهاي امنيتسازي كشورها را در دوران گذار تاريخي منعكس ميسازد. سياست بقا همواره الگوي كنش رفتاري كشورها را معطوف به بهرهگيري از سازوكارهايي ميکند كه منجر به همبستگي و همكاري تاكتيكي كشورها شود. كشورها در فضاي رقابتهاي سياسي عموما سازوكارهاي مختلفي را براي بقا در دستور كار قرار ميدهند. اولين و ضروريترين شاخص اثرگذار در راهبرد بقا را ميتوان قدرتسازي دانست. قدرت در زمره شاخصهايي محسوب ميشود كه رابطه متقابل و همكاريجويانه بازيگران در شرايط صلح و جنگ را تحت تاثير قرار ميدهد.
بهكارگيري سازوكارها و نشانههاي راهبرد بقا در شرايطي از اهميت بيشتري برخوردار است كه واحدهاي سياسي در وضعيت «جنگ»، «تهديدات تصاعديابنده» و «بحرانهاي نوظهور» قرار داشته باشند. عبور از شرايط تهديد نيازمند بهكارگيري ابزارهايي است كه زمينه «بازدارندگي تاكتيكي» را به وجود آورد. هر نوع معادله قدرت شكل خاصي از آرايش سياسي، ژئوپليتيكي و امنيتي را شكل ميدهد. به طور مثال ميتوان معادله قدرت، اثربخشي و اثرپذيري بازيگران را در ديدار رهبران كشورهاي اروپايي با دونالد ترامپ در اتاق بيضي كاخ سفيد و در 17 آگوست 2025 مورد توجه قرار داد.
نشست ديپلماتيك با شكل خاصي از معادله قدرت پيوند يافته بود. امريكا و اروپا در دو طرف ميز مذاكره حضور داشتند. كشورهاي اروپايي در ديدار با ترامپ چارهاي جز پذيرش سلسله مراتب قدرت را منعكس نميكردند. نكته قابل توجه آن است كه منطق و ماهيت سياست قدرت در تمامي عرصهها با يكديگر مشابهت دارند. كشورهاي اروپايي معادله قدرت را محور اصلي آرايش حضور و نقشيابي ديپلماتيك قرار دادند. بحث اصلي درباره بحران اوكراين و امنيت اروپا بوده است. ماهيت سياست قدرت بيانگر وضعيتي بود كه كشورهاي قدرتمند اروپايي بدون ائتلاف و نقشيابي با ايالاتمتحده و كسب حمايت آن كشور قادر به سازوكارهاي امنيتساز در فضاي بحران نخواهند بود.
رهبران كشورهاي اروپايي در مذاكرات خود درصدد برآمدند تا معادله انعطافپذيري ديپلماتيك را به عنوان چاشني مذاكرات چندجانبه قرار داده و تلاش نمودند تا به سياستي جمعي براي امنيتسازي نايل شوند. انعطاف ديپلماتيك به عنوان يكي از سازوكارهايي محسوب ميشد كه زمينه «بقا سياسي كشورها» يا «بقا ائتلافها» را امكانپذير ميسازد. توضيح اينكه ممكن است موجوديت ساختاري يا هويتي يك كشور همانند موجوديت بقا يك ائتلاف در شرايطي كه با نشانههايي از تهديد روبهرو ميشود، دچار اختلال شود.
2- ساز و كارهاي عبور از اسنپبك
كشورهاي اروپايي درصدد هستند تا الگوي رفتار سياسي خود را به عنوان بخشي از سازوكارهايي قرار بدهند كه با ضرورتهاي امنيت جهاني پيوند يابد. شاخص اصلي تروييكاي اروپايي در تبيين امنيت و سياست جهاني آن است كه نقش بازيگران منطقهاي و كشورهاي گريز از مركز كه درصدد تغيير در معادله قدرت منطقهاي و جهاني هستند را كنترل کرده و نقش موازنهدهنده امنيت منطقهاي از طريق ساز وكارهاي كنترل بازيگران منطقهاي در فضاي سياست جهاني را عهدهدار شوند.
ايران بر اين اعتقاد است كه امريكا و كشورهاي اروپايي به توافق خود در روند برنامه جامع اقدام مشترك متعهد نبوده و در نتيجه باید از سازوكارهايي استفاده کند كه قابليتهاي راهبردي خود را به گونه تدريجي افزايش بدهد. هرگونه سياست قدرت، بخشي از واقعيتهاي نظام بينالملل محسوب شده و در نهايت بازيگري به موفقيت و پيروزي بيشتري نايل ميشود كه از «اراده معطوف به معادله قدرت و امنيت» برخوردار باشد. نظريهپردازاني ازجمله «استفان والت» به اين موضوع اشاره دارند كه معادله قدرت در برخي از دورانهاي تاريخي با ضرورتهاي «امنيت جهاني» مغايرت داشته و در نتيجه زمينه رويارويي كشورها را امكانپذير ميسازد.
گذار از اسنپبك از دو طريق امكانپذير است. گام نخستين مربوط به سازوكارهايي است كه مبتني بر مفاد برنامه جامع اقدام مشترك باشد. واقعيت آن است كه ايالاتمتحده در سال 2018 از برجام خارج شده و تحريمهاي يكجانبه عليه ايران را وضع و اعمال كرده است. اين گونه از تحريمها عموما معطوف به ساز وكارها و سياست مبتني بر «تحريم ثانويه» نيز بوده است. ويژگي اصلي تحريمهاي ثانويه آن است كه اگر كشوري تحريم امريكا عليه ايران را ناديده انگارد، خود آن كشور نيز در معرض تحريم قرار ميگيرد.
كشورهاي اروپايي نيز در قالب «اينستكس» درصدد برآمدند تا بخشي از تعهدات خود در قالب برجام را پاسخگو باشند. اگرچه ايران تلاش بسيار زيادي به انجام رساند تا زمينه اجراييسازي اينستكس را به وجود آورد، اما فشارها و محدوديتهاي امريكا عليه كشورهاي اروپايي مانع از تامين حقوق اجتماعي و اقتصادي ايران در دوران رياستجمهوري دونالد ترامپ و جو بايدن شده است. در چنين شرايطي طبيعي است كه بهدليل ناديده گرفتن حقوق اقتصادي ايران، نباید هيچگونه چالش و محدوديت جديدي عليه جمهوري اسلامي ايجاد شود.
قواعد راهبردي سازمان ملل و مفاد برجام به گونهاي تنظيم شده كه اعاده قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران در قالب اسنپبك وجود خواهد داشت. اجراي چنين محدوديتهايي ناشي از سياست نامتوازن در نهادهاي بينالمللي و الهامپذيري آنها از معادله قدرت و بازيگران موثر در سياست قدرت جهاني است. بنابراين طبيعي است كه هرگونه انفعال ايران ميتواند زمينه برگشتپذيري تحريمها را به وجود آورده و از اين طريق نشانههاي جديدي از چالشسازي راهبردي عليه ايران شكل بگيرد.
گزينه دوم در كنش ديپلماتيك ايران معطوف به فرآيندي است كه زمينه حل و فصل موضوع از طريق امريكا فراهم شود. در 19 آگوست 2025 دبير شوراي امنيت ملي سويیس حامل پيام استيو ويتكاف براي دبير شوراي امنيت ملي ايران بوده است. مذاكرات انجام شده و نتايج حاصل از آن بيانگر اين موضوع است كه روندهاي ديپلماسي متوقف شده ايران و امريكا در شرايط بعد از جنگ تحميلي 12 روزه قابليت اعاده و بازتوليد را دارا هست. اگرچه روند ديپلماسي و جنگ شكل گرفته ماهيت عادلانه نداشته، اما در سياست بينالملل، عدالت تابعي از سياست قدرت بوده و حقانيت در آن جايگاه چنداني نخواهد داشت.
بهرهگيري از دو گزينه ياد شده، زمينه كنترل بازگشتپذيري تحريمها را به وجود ميآورد. در شرايط موجود سياست جهاني و همچنين در فضاي اقتصاد سياسي و اجتماعي ايران، هرگونه تحريمهاي فزاينده منجر به چالشهاي اجتماعي و ساختاري جديدي براي كشور خواهد شد. ضرورتهاي منطق راهبردي ايجاب ميكند كه حوزههاي ساختاري و راهبردي ايران تلاش خود را براي كنترل تهديدات تصاعديابنده به گونهاي انجام دهند كه در فرصت باقيمانده مانع از عملياتي شدن اسنپبك شود. تحقق اين امر از طريق توافق مرحلهاي و تأخير در اجراي اسنپبك امكانپذير است. در زمان محدود باقي مانده تا دوران اجرايي شدن اسنپبك، نميتوان اميدوار بود كه نتايج عملياتي مطلوب و موثري براي ايران به وجود آيد. در شرايط موجود، بهترين گزينه بهرهگيري از سازوكارهاي كنش پلكاني براي ايجاد تاخير در اجراييسازي فرآيندهاي اسنپبك و قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران خواهد بود.
نتيجه
اسنپبك به عنوان سازوكاري محسوب ميشود كه مبتني بر هوشياري ديپلماتيك كشورهاي غربي براي وادارسازي ايران به انجام سياستهاي انعطافپذير بوده است. اگرچه درباره اسنپبك رويكردهاي مختلفي ارائه شده، اما واقعيت آن است كه هرگونه سياست قدرت تاثير خود را بر الگوي رفتار نهادهاي بينالمللي و بازيگران سياست جهاني بهجا خواهد گذاشت. اعاده قطعنامههاي 6گانه شوراي امنيت سازمان ملل در ارتباط با ايران، چالشهاي جديدي را براي جمهوري اسلامي ايجاد ميكند.
اگر قطعنامههاي شوراي امنيت كه به موجب برجام كاركرد خود را از دست دادهاند، دوباره اعاده شوند در آن شرايط ايران به عنوان بازيگري تلقي ميشود كه با ضرورتهاي صلح و امنيت جهاني در وضعيت تعارض قرار گرفته و در آن شرايط محدوديتهاي سياسي و امنيتي بيشتري عليه ايران به عنوان «نقضكننده تعهدات بينالمللي» اعمال ميشود. اگر چنين اقدامي عليه ايران انجام شود، امكان همكاريهاي محدود روسيه و چين در حوزه صنايع، اقتصاد و مبادلات بينالمللي با ايران كاهش مييابد.
اعاده قطعنامههاي شوراي امنيت همچنين محدوديتهايي را در حوزه صادرات نفت و گاز، كشتيراني، بيمه و مبادلات بينالمللي به وجود ميآورد. اين امر منجر به فشار اقتصادي مضاعف عليه ايران شده و در نتيجه تورم به ميزان قابلتوجهي افزايش خواهد يافت. در شرايطي كه ايران چالشهاي امنيتي، راهبردي و اقتصادي ناشي از جنگ 12 روزه را به تازگي تجربه کرده و اين امر چالشهاي اقتصادي ايران را افزايش داده است، بنابراين اعمال هرگونه تحريمهاي جديد يا محدوديتهاي بينالمللي در چارچوب قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل، چالشهاي بيشتري را عليه ايران به وجود ميآورد.
ضرورتهاي راهبردي ايران ايجاب ميكند كه زمينه براي همكاريهاي موثر با نهادهاي بينالملل و حتي بازيگران غيرمسوول در سياست بينالملل براي كنترل تهديدات فراهم شود. سياست بقا نشانههايي از همكاري متقابل كشورها را براي كاهش هزينههاي راهبردي آنان فراهم ميسازد. در شرايطي كه ايران با چالشهاي اقتصادي و راهبردي متنوعي روبهروست، بنابراين ضرورتهاي امنيت ملي كشور ايجاب ميكند كه شكل خاصي از توافق براي به حداقل رساندن آثار محدوديتهاي بينالمللي بر اقتصاد و ساخت اجتماعي ايران فراهم شود. همكاريهاي سازنده در فضاي ديپلماسي چندجانبه ميتواند زمينه شكلگيري شرايط و توافقي را به وجود آورد كه اگرچه از مطلوبيت چنداني برخوردار نيست، اما قادر خواهد بود تا كاربرد سياست جهاني تهاجمي عليه ايران را كاهش داده و با محدوديتهاي بيشتري روبهرو سازد.
استاد دانشگاه تهران