• 1404 چهارشنبه 29 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6121 -
  • 1404 چهارشنبه 29 مرداد

روايت پنجاه‌وهفتم: مظفرالدين‌شاه و دومين سفر اروپايي

مرتضي ميرحسيني

به يك‌سال نرسيده، دوباره هوس سفر خارجي به سرشان افتاد. باز بيماري مظفرالدين‌شاه را بهانه كردند و گفتند اين سفر براي بهبودي او ضروري است. خود شاه هميشه از خاطرات خوش سفر به اروپا حرف مي‌زد. تقريبا همه آنهايي كه از معالجه شاه مي‌گفتند، به او چسبيدند و در سفر دوم هم همراهش شدند. به گيلان رفتند، در آستارا به كشتي نشستند و از بادكوبه، با قطار از خاك روسيه گذشتند و به اتريش رسيدند. چند هفته در وين ماندند و همزمان با تفريح و وقت‌گذراني، براي ادامه سفر برنامه ريختند. از آنجا به پاريس رفتند و بعد از آن سري هم به لندن زدند. انگليسي‌ها كه به نفت جنوب ايران چشم داشتند- متفاوت با سفر قبلي مظفرالدين‌شاه كه حتي دعوتش نكرده بودند- اين ‌بار دورش را گرفتند و از او، به مراتب بهتر از فرانسوي‌ها استقبال و پذيرايي كردند. مظفرالدين‌شاه و همراهان پرشمارش، سپس به بلژيك و ايتاليا و آلمان رفتند و مدتي كوتاه، در حد چند شب هم مهمان عبدالحميد، سلطان عثماني شدند. پيش از بازگشت، باز از خاك روسيه گذشتند و اين ‌بار با نيكلاي دوم در اردوي تابستاني‌اش ملاقات كردند. تزار به افتخار مهمان ويژه‌اش رژه‌اي چهل ‌هزار نفري ترتيب داد. نوشته‌اند: اميربهادر، رييس كشيك‌خانه سلطنتي حين برنامه درِ گوشي و همان شب با صداي بلند «به سر قبله عالم» قسم مي‌خورد كه قشون چند هزار نفري زير فرمانش در تهران از اين سپاه چند ده هزار نفري بهتر مي‌جنگد و قطعا در ميدان نبرد مغلوبش مي‌كند. نيز نوشته‌اند كه شاه مي‌دانست دروغ مي‌شنود و حتي به سرش، قسم دروغ مي‌خورند كه حرف رييس كشيك‌خانه سلطنتي حرف مفت است، اما از شنيدنش لذت برد. به نظرش اميربهادر با اين حرف‌ها شرط وفاداري و نوكري را ادا مي‌كرد. نيز نوشته‌اند هزينه‌هاي سفر دوم آنقدر زياد شده بود كه همانجا در روسيه با تزار درباره وامي تازه صحبت كردند. گمرك شمال را رسما گرو گذاشتند و موافقتش را گرفتند. سپس به ايران- كه با ريخت‌وپاش و ولخرجي، بدهكارترش كرده بودند - برگشتند. بيماري شاه بهتر نشده بود. حتي به روايتي، بيدار ماندن‌هاي شبانه و جابه‌جايي از اين شهر به آن شهر و حضور چند ساعته در مهماني‌ها رمقش را گرفت. البته چنانكه خودش مي‌گفت، به او خوش گذشته بود. بهاي اين خوشي هم چند ميليون بدهي براي حكومت شد (هدايت در «گزارش ايران» مي‌نويسد: اتابك امين‌السلطان در آنتروپ بلژيك سوار يكي از كشتي‌هاي تفريحي شد و با آن تا هلند رفت. «وجود قليان و تنباكوي شيرازي و زغال چوب و چاق كردن مفخم‌الدوله قليان ‌كوكي، كيفي در اتابك آورد كه آن كشتي را در چهارصد‌وپنجاه هزار فرانك خريد. اسم كشتي زليخا بود، پازارگاده كردند.» هدايت كه اتفاقا ارادت زيادي به امين‌السلطان داشت، در اين سفر و در امضاي قرارداد خريد كشتي تفريحي پاسارگاد همراهش بود) . خبر توافق با روس‌ها براي گرفتن وامي ديگر نيز زخم تازه‌اي به جامعه - كه به‌ شدت آزرده و خشمگين بود - زد و آتش دشمني مردم با حكومت را تندتر كرد. به قول هدايت، لفظ «افكار عمومي» سر زبان‌ها افتاده بود. اينكه ملتهب است و «هيجاني دارد»، از شرايط، از ستم و فساد موجود ناراضي است، مشكلات كشور را از چشم حكومت و حكومتي‌ها مي‌بيند و چيزي متفاوت از وضع موجود را مي‌خواهد. فرياد تغيير آنقدر بلند شد كه امين‌السطان هم آن را شنيد و چند بار در جمع درباريان از آن و «از اصلاحاتي كه در نظر است» صحبت كرد. اما او را كنار گذاشتند. همان روزهايي كه استعفايش قطعي شده بود، به يكي از نزديكانش گفت: «من در كار ايران خطايي نكردم، مگر قرضه دوم كه پس از تجربه اول نبايد بكنم. چه آنچه در قرضه اول براي آبادي در نظر گرفته بوديم، صرف هوا و هوس شد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون